به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاري دانشجو، به گزارش اشراف، اندیشکده مطالعات امنیت ملی در تحلیلی با عنوان « وداع با سوریه » به قلم گابی سیبونی مدیر برنامه امور نظامی و راهبردی، و برنامه امنیت سایبری و گیدئون ساعر وزیر اسبق امور داخلی و عضو سابق مجلس کنست رژیم صهیونیستی و عضو ارشد این مؤسسه به بحران جنگ داخلی سوریه و سیاستهای نادرست بازیگران اصلی منطقهای و بینالمللی در خصوص حفظ یک سوریه سکولار تحت اداره دولت مرکزی واحد پرداخته و خاطرنشان میکند که بازگشت سوریه به کشوری یکپارچه امری محال است.
مرکز رصد راهبردی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه کامل آن را صرفا جهت اطلاع نخبگان، کارشناسان، پژوهشگران، دانشجویان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند و دروغ پراکنیها، اطلاعات نادرست، اتهامات و القائات این گزارش مورد تأیید اشراف نمیباشد.
• بازگشت سوریه به یک کشور یکپارچه امکانپذیر نیست •
همه تلاشها و اقداماتی که در راستای یافتن راهحلی برای بحران سوریه صورت میگیرد، باید این حقیقت را بپذیرد که سوریه سال ۲۰۱۰، یعنی کشوری مستقل با مرزهای بینالمللی بهرسمیت شناختهشده، دیگر وجود ندارد. تلاش برخی در جامعه بینالمللی برای برگرداندن زمان به عقب، و به ثبات رساندن سوریه “قدیم” تحت حکومت یک دولت جدید از هیچ اعتبار سیاسی یا راهبردی برخوردار نیست. هر استراتژی که با هدف متوقف کردن جنگ داخلی در سوریه و شکلدهی به آینده آن طرحریزی شود، باید فرضیه ابتدایی کاملاً روشنی داشته باشد: و آن این است که سوریه فروپاشیده و تجزیهشده را دیگر نمیتوان به حالت قبلی برگرداند. بنابراین، تمرکز بر شناسایی راهحلهای جایگزین عملی برای دولت سوریه و ایجاد برنامه بنیادی امکانپذیر و مورد تأیید رهبران نظامهای منطقهای و جهانی لازم و ضروری است.
• ضرورت پایان جنگ در سوریه •
ادامه جنگ در سوریه یعنی خون و خونریزی بیشتر، افزایش تعداد پناهندگان، شدت گرفتن تروریسم، و افزایش تهدید از سوی کمپ سنّی افراطی که در حال به دست گرفتن کنترل کامل قلمروی سرزمین سوریه است. در مقابل، یک توافق هماهنگشده و سازمانیافته با هدف جداسازی نیروها بین اکثریت سنی و اقلیتهای مقیم در خاک سوریه که با حمایت و رهبری بینالمللی به اجرا درآید، از بالاترین پتانسیل برای دستیابی به ثبات برخوردار است.
• دو عامل اصلی اهمیت جهانی جنگ داخلی سوریه •
جنگ داخلی سوریه به دو دلیل اصلی در صدر امور جهانی قرار گرفته است. دلیل اول با حضور نظامی روسیه در این کشور ارتباط دارد، حضوری که تا چند هفته پیش در حاشیه و کاملاً جزئی بود تا اینکه روسیه دهها جت جنگنده و بالگرد، صدها سرباز، و سیستم دفاعی به خاک سوریه اعزام کرد و حضور نظامیاش را به مقدار قابلتوجهی افزایش داد. ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه آشکارا اعلام کرده است که این اقدام با سه هدف مشخص انجام گرفته است: کمک به نجات حکومت بشار اسد، حمله به گروه تروریستی داعش، و از بین بردن افراطیون اسلامگرای روس که در ردههای مختلف داعش نبرد میکنند. دلیل دوم به خاطر سیل عظیم پناهندگان به درون اروپاست، پدیدهای که رهبران اروپایی را وادار کرد سرانجام دست از بیاعتنایی به جنگ داخلی و طولانیمدت در سوریه بردارند.
• روز به روز بر تعداد پناهندگان سوری گریزان از جنگ افزوده میشود •
اگرچه برگرداندن ثبات به سوریه، از منافع حیاتی همه طرفین دخیل در این بحران است اما واکنش قدرتهای جهانی در صحنه بینالمللی به کشتار و قتلعام در سوریه طی چهار سال گذشته به محکوم کردنها و تلاش برای خودداری از دخالت مستقیم در این اوضاع محدود شده است، هرچند از همان ابتدا مشخص بود که آثار جنگ داخلی را نمیتوان درون مرزهای سوریه مهار کرد. بیثباتی داخلی به کشورهای همسایه سرایت میکند و پناهندگان به سوی لبنان، ترکیه و اردن روانه میشوند. اکنون نیز اروپا تلاش میکند به انبوه پناهندگان سوری در مرزهای خود رسیدگی کند. با توجه به تعداد بیشمار شهروندان سوری که در حال فرار از مناطق جنگی هستند، فشار کنونی همچنان افزایش خواهد یافت. از مجموع ۱۰ میلیون پناهنده سوری، حدود یکسوم کشورشان را ترک کردهاند، و برآوردهای کنونی حاکی از آن است که ماهانه بین ۷۰ تا ۱۰۰ هزار پناهنده سوری از این کشور میگریزند.
• راهحلهای غرب برای سوریه عملی نیست •
در حال حاضر که روسیه حضور نظامی قابلتوجهی در سوریه دارد، تلاشها و اقداماتی در حال انجام است تا راهحل قابلقبولی برای همه قدرتهای بزرگ جهان پیدا شود. خبرگزاری رویترز، به نقل از جان کری وزیر امور خارجه آمریکا، (در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ میلادی) گزارش کرده که ایالات متحده آمریکا و روسیه اصولی بنیادی برای آینده سوریه طرحریزی کرده بودند، و همچنین اینکه مسکو و واشنگتن توافق کرده بودند که سوریه باید متحد و سکولار باقی بماند و همچنان با داعش بجنگد. این گزارش همچنین به نقل از مقامات کاخ سفید عنوان کرده است که ادامه حکومت بشار اسد گزینه شدنی و امکانپذیری نیست. به نظر میرسد غرب همچنان به دنبال ایدههایی است که فاقد اعتبارند.
• امکان تشکیل دولت مستقل در سوریه تا مدتها وجود نخواهد داشت •
همه تلاشهایی که در راستای یافتن راهحلی برای بحران سوریه صورت میگیرد، باید این حقیقت را بپذیرد که سوریه سال ۲۰۱۰، یعنی کشوری مستقل با مرزهای بینالمللی بهرسمیت شناختهشده، دیگر وجود ندارد. تا مدتها هیچ دولت مستقلی با دولت مرکزی کارآمد در منطقهای که سوریه خوانده میشود تشکیل نخواهد شد. تلاش برخی در جامعه بینالمللی برای برگرداندن زمان به عقب، و به ثبات رساندن سوریه “قدیم” تحت حکومت یک دولت جدید از نظر سیاسی یا راهبردی امکانپذیر نیست. هر استراتژی که با هدف متوقف کردن جنگ داخلی در سوریه و شکلدهی به آینده آن طرحریزی شود، باید فرضیه ابتدایی کاملاً روشنی داشته باشد: و آن این است که سوریه فروپاشیده و تجزیهشده را دیگر نمیتوان به حالت قبلی برگرداند. بنابراین، تمرکز بر شناسایی راهحلهای جایگزین عملی برای دولت سوریه و ایجاد برنامه بنیادی امکانپذیر و مورد تأیید رهبران نظامهای منطقهای و جهانی لازم و ضروری است.
• تقسیم سوریه به چند حکومت قومی مذهبی میتواند به جنگ پایان دهد•
سوریه در جریان جنگ داخلی عملاً به مناطق مختلف کنترل، عمدتاً در راستای نواحی جمعیتی تقسیم شده است. جریان داخلی پناهندگان و ساکنین به سوی مراکز قومی و مذهبی به راه افتاده است؛ مراکزی که شهروندان در آنها احساس امنیت میکنند. اگرچه منافع گروههای قومی مذهبی کاملاً با یکدیگر هماهنگ و همگرا نیست، در عمل تقسیمبندی مشخصی در قالب نواحی جمعیتی نسبتاً همسان صورت گرفته است. در چنین شرایطی به نظر میرسد که تقسیم قانونی سوریه به چند حکومت قومی – مذهبی طبیعیترین اقدام ممکن باشد زیرا این امر میتواند شانس زیادی برای کمک به برقراری ثبات و توقف جنگ داشته باشد.
• صلح در سوریه نیازمند تأمین امنیت گروههای اقلیت است •
در حال حاضر، اکثریت سنی بیشترین بخشهای سرزمین سوریه را کنترل میکند (و به این کنترل ادامه خواهد داد). در همین حال، میتوان امنیت گروههای اقلیت را با ضمانتهای بینالمللی و منطقهای تأمین نمود. سرزمین سوریه میزبان سه گروه عمده از اقلیتهاست که در مناطق کاملاً متمایزی ساکن هستند: علویها در غرب و در طول کرانه ساحلی، دروزها در کوهستان دروز در شمال اردن، و کردها در قسمت شمالی در نزدیکی مرز ترکیه. طراحی چارچوبی برای برقراری صلح در سوریه باید بر اساس تضمین حیات این اقلیتها در حکومتهای مستقل خودشان بنا شود. در نظر گرفتن چنین چارچوبی همچنین میتواند به عنوان اهرم در صحنه نبرد با داعش و دیگر سازمانهای اسلامی افراطی مورد استفاده قرار بگیرد.
• غرب، برخلاف روسیه و ایران، مخالف ادامه حکومت بشار اسد در سوریه است •
نقش بشار اسد در هر روایتی از صلح در سوریه، اصلیترین عامل اختلاف میان روسیه و غرب است. غرب اصرار دارد که بشار اسد از حکومت برکنار شود، درحالیکه روسیه وی را کسی میداند که میتواند از منافع مسکو در آن منطقه حمایت کند. ادامه کنترل بشار اسد بر منطقه علویها احتمالاً موجب افزایش مخالفت غرب با وی خواهد شد و در عین حال به روسیه امکان خواهد داد منافع خود را در کرانه طرطوس و لاذقیه حفظ کرده و به جنگ علیه داعش ادامه دهد. در حقیقت، ادامه جنگ و دخالت بیشتر برای ایران و روسیه پایگاههای آنها در سوریه را به خطر میاندازد و منافع این دو کشور از طریق ایجاد روابط با علویها بیشتر تأمین میشود.
• طرح پیشنهادی تجزیه سوریه از تاریخ این سرزمین الهام گرفته است•
علیرغم نگرانیهای گسترده بینالمللی که در خصوص احتمال فروپاشی سوریه و تجزیه آن به چند دولت مستقل وجود دارد، این امکان نیز هست که این دولتها (البته نه لزوماً) دارای ساختار فدرال یا همپیمان باشند. صلح پیشنهادی به کاهش تفرقه بین گروهها کمک میکند، از خطرات ادامه جنگ داخلی میکاهد، و از گروههای اقلیت در برابر نیروهای اسلامگرای افراطی از جمله داعش محافظت میکند. از دیگر نتایج ایجاد ثبات در منطقه بدین طریق، پایان دادن به اثرات منفی جنگ در سوریه بر کشورهای همسایه و همچنین نقطه پایان گذاشتن بر افراطیگری اسلامی در منطقه به ویژه در اردن و لبنان خواهد بود. این طرح پیشنهادی در تاریخ سوریه ریشه دارد. فرانسه در زمان حکومت خود بر خاور نزدیک، پنج واحد شبه دولتی برای قلمروی سرزمین سوریه را در ذهن داشت که میتوانست یک دولت مستقل را درآیند تشکیل دهد. مناطق خودمختار دروز و علوی بر پایه فاکتور جمعیتشناسی قومی قرار داشتند. چهار مورد از این پنج واحد در سپتامبر سال ۱۹۲۰ میلادی شکل گرفتند. دولت جبلالدروز هم دو سال بعد ایجاد شد. در پی آن، منطقه مسیحینشین به لبنان تبدیل شد، و اقلیت ترکها در منطقه اسکندرون در سال ۱۹۳۹ میلادی به ترکیه الحاق یافت. اصول ایجادشده به دست فرانسه، ساختار دولت را به میل به محافظت از اقلیتها متصل میکرد.
• لزوم جلب موافقت ترکیه با ایجاد دولت خودمختار کردها در خاک سوریه•
کردهای سوریه در اواخر سال ۲۰۱۳ میلادی تأسیس یک ایالت خودمختار کرد را اعلام کردند. پیشنویس قانون اساسی خود را منتشر و خواستار برگزاری انتخابات پارلمانی شدند. ترس کردها، و همچنین دروزها، در حال حاضر از خطر داعش و دیگر سازمانهای سنی افراطی است. پروژه ملی کردها در سوریه با اقلیت کردها در ترکیه و عراق، و همچنین با ایده بنای یک وطن ملی مستقل برای کردستان بزرگ در ارتباط است. بنابراین، موافقت ترکیه با طرح صلحی که ایجاد یک دولت کردی در خاک سوریه را در بر داشته باشد، موضوع سخت و پیچیدهای خواهد بود. شاید اگر قدرتهای جهانی تصریح کنند که این دولت کردی فراتر از مرزهای سوریه گسترش پیدا نخواهد کرد، درآنصورت از مخالفت مورد انتظار ترکیه کاسته شود.
• دروزها نیز از استقلال خود استقبال میکنند•
آرمانهای ملیگرایانه دروزها، آنطور که پیداست، در حد و اندازه کردها نیست. آنها در اصل در فکر بقای خود هستند. با این حال، با توجه به شرایطی که در حال حاضر وجود دارد، تشکیل حکومت خودمختار دروزها در جنوب سوریه (از همان نوعی که در زمان حکمرانی فرانسه تشکیل شده بود و در روز استقلال سیاسی سوریه رسماً ملغی شد) میتواند به عنوان بخشی از طرح پیشنهادی صلح مورد استقبال دروزها واقع شود. امکان حمایت عوامل منطقهای و بینالمللی از چنین امری نیز وجود دارد زیرا به عنوان مانعی بین اردن در جنوب سوریه و سیستم افراطی سنیها در مرکز سوریه نیز عمل خواهد کرد.
• بازیگران اصلی در بحران سوریه باید مواضع خود را تغییر دهند•
مادامی که بازیگران اصلی در عرصه بینالمللی دست از ایده غیرممکن دولت سکولار در سوریه تحت یک دولت مرکزی برندارند، دستیابی به راهحل امکانپذیر نخواهد بود. در حقیقت، با گذشت چهار سال از این جنگ داخلی خونین، با ۲۵۰.۰۰۰ جانباخته، ۱۰ میلیون پناهنده، بیثباتی در لبنان و اردن، و خطر برخوردهای نظامی بین ابرقدرتهای جهان بر فراز آسمان سوریه، اکنون همه طرفین انگیزه لازم برای تغییر جهت را در اختیار دارند. در این شرایط بنبست نظامی، شاید همه طرفین به این نتیجه برسند که تجزیه سوریه میتواند امکان حفظ منافع اصلیشان را به آنها بدهد تا بیش از این مجبور نباشند به پرداختن هزینههای گزافی که تاکنون پرداختهاند، ادامه دهند.
• زمان توجه به اقلیتها در سوریه فرا رسیده است•
ادامه جنگ در سوریه یعنی خون و خونریزی بیشتر، افزایش تعداد پناهندگان، شدت گرفتن تروریسم، و افزایش تهدید از سوی کمپ سنّی افراطی که در حال به دست گرفتن کنترل کامل قلمروی سرزمین سوریه است. در مقابل، یک توافق هماهنگشده و سازمانیافته با هدف جداسازی نیروها بین اکثریت سنی و اقلیتهای مقیم در خاک سوریه که با حمایت و رهبری بینالمللی به اجرا درآید، از بالاترین پتانسیل برای دستیابی به ثبات برخوردار است. موافقتنامه سایکس پیکو، که حدود یکصد سال پیش خاور نزدیک را به چند دولت مستقل تقسیم کرد، به خاطر تعهدش به هویتها و منطقهای جمعیتشناختی چشمگیر و درخور توجه نبود. دیگر زمان دوری جستن از این میراث، دستکم در سوریه فرا رسیده است. واقعیت امور از هماکنون از آن میراث فاصله گرفته است. اکنون نوبت دولتمردان است.