سایت تخصصی «نقد داستان» با حضور جمعی از نویسندگان، منتقدان، ادبجویان دورههای آلجلال و سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی شد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ به مناسبت روز شعر و ادب پارسی و در ادامه برنامه آموزشهای ادبی و استعدادیابی این بنیاد، عصر امروز سهشنبه ۲۸ شهریور، سایت نقد داستان برای نقد و بررسی تخصصی آثار داستانی تمام نویسندگان فارسیزبان آغاز به کار کرد.
در این مراسم که با متنخوانی سردبیر و منتقدان فعال در پایگاه تخصصی نقد داستان، همچنین مهدی قزلی، نویسنده و مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی همراه بود، علاوه بر دکتر محمد سلگی، جمعی از مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز حضور داشتند.
دکتر محمد سلگی در این مراسم گفت: بسیار مفتخرم که به مناسبت آغاز یک فعالیت اجتماعی در حوزه نقد ادبی و نقد داستان در جمع شما حضور دارم و بسیار امیدوارم که این تلاش گروهی، که در امتداد سنت نقد هم هست، راهها و روشهای تازهای را کشف کند و به توسعه و تکامل هر روزه گفتمان نقد کمک کند. بحثهای زیادی درباره نقد و چیستی و روش و آثار آن هست که خوب است از همین اول بین خودمان مسئله را روشن کنیم و البته این تعریف در میان هر اقدامی هم لازم است.
سرپرست معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: از نظر من، نقد چیزی جز گفتگو نیست. یک اثر ادبی خلق میشود که مثل هر سخن دیگر، نیاز به شنیده شدن و مهمتر از آن، نیاز به پاسخ دارد و گرنه پژمرده میشود. شاید به این خاطر که گفتمان نقد کمتر به قدرت آلوده شده است و تا به حال ساز و کارهای خوبی برای این سلامت درونی از خود نشان داده، بتوان آن را نابترین و صادقانهترین شکل از بیانگری دانست. این نکته به خصوص در مورد نقد ادبیات داستانی آشکارتر است.
سلگی خاطرنشان کرد: بیشتر از هزار سال است که عموم مردم ایران درباره قصههای شاهنامه صحبت میکنند و منتقدان هم به اقتضای گفتمانهای غالب در دوران مختلف، به نقد آن پرداختهاند. از دل خود همین نقدها میتوان به صورت مستقیم و غیرمستقیم و به صورت سلبی و ایجابی، برای سازماندهی و اداره بهتر جامعه بهره برد. مردم هم به فهم بهتری از خود و جایگاه خود در دنیا میرسند.
وی اظهار داشت: نقد ادبی یک ذرهبین جادویی است که همزمان که ما یک اثر را نقد میکنیم به درجات بالاتری از خودآگاهی میرسیم. پس باید همچون گذشته خود نقد را هم نقد کنیم، روشهای جدیدی برای آن پیدا کنیم و مهمتر از همه نقد و روشهای آن را به میان مردم بیاوریم.
سلگی در پایان گفت: سایت نقد داستان از این نظر یک مسئولیت مهم و جایگاهی تکرارناپذیر دارد. چون همه نقدهای این سایت با فاصله کوتاهی منتشر میشود و همگان امکان شنیدن و پاسخ به آنها را دارند و انعکاس آن در فضاهای عمومی بیشتر است. حاصل نقد چیزی جز توسعه فرهنگی نیست؛ فرهنگی توسعهیافته است که خود بتواند محصولاتش را ارزیابی کند و امیدوارم با توسعه گفتمان نقد بتوانیم به سمت توسعه فرهنگی حرکت کنیم. حال با طلب یاری از خداوند جان و خرد، به خوشیمنی روز ملی شعر و ادب فارسی، آغاز به کار رسمی پایگاه نقد داستان را تبریک میگویم و برای بانیان و طراحان آن در ادامه راه آرزوی توفیق میکنم.
در این مراسم، مهدی قزلی با خوانش متنی با عنوان «حالا خیالم راحت است» به یک خاطره از زمان دانشجویی خودش اشاره کرد و در نهایت گفت: «حالا خیالم راحت است ده ـ. پانزده منتقد جمع هستند در این پایگاه نقد داستان که هر نویسندهای چه تازهکار، چه کهنهکار، هر جای ایران که هیچ، هر جای عالم به فارسی داستان مینویسد، برایش نقد کنند...»
هنوز به تکامل فکر میکنیم همچنین غلامرضا طریقی، غزلسرا و سردبیر پایگاه نقد شعر که سایت تخصصی او نیز در اردیبهشت امسال، زیر نظر بنیاد شعر و ادبیات داستانی آغاز به کار کرد، در این مراسم گفت: «پنج ـ. شش ماه قبل، من در جایی شبیه به همینجا ایستادم و آغاز ماجرای «پایگاه نقد شعر» را اعلام کردم. حالا احسان]رضایی [ میخواهد وارد گود نقد داستان شود. پاییز سال قبل بود که «مهدی قزلی» گفت: «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» میخواهد امکان نقد را برای همه شاعران جوان فراهم کند و بعد گفت: «اگر مردش هستی یاعلی.» از همان روز، ماجرا آغاز شد. ما اولین بودیم؛ و اولین بودن علاوه بر حسنها، سختیهایی هم دارد که مال ناشناس بودن مسیر است. چند ماه دست و پا زدیم تا بشود آنچه باید میشد. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، میدانستم سایت به درد خیلیها خواهد خورد، اما حدس نمیزدم که به این سرعت، پایگاه، پناهگاه این تعداد از شاعران جوان شود. ۶ ماه است که مدام در حال افزایش امکاناتیم و هنوز به تکامل کار فکر میکنیم.
در این مراسم، سردبیر سایت تخصصی نقد داستان نیز به جای سخنرانی، متنی را قرائت کرد که در آن با اشاره به افتتاح سایت تخصصی نقد شعر گفت: «اردیبهشتماه بود که انجمنهای ادبی از استانهای مختلف جمع شدند و در مراسم اختتامیه، ضمن برنامههای جشنواره، من شعر خواندم و غلامرضا]طریقی از وزیر دستخطی گرفت و سایت نقد شعر هم افتتاح شد. بعد که استقبالها را دیدیم، قرار شد سایت نقد داستان هم راه بیندازیم.
احسان رضایی ادامه داد: نقد شعر، سابقهای هزار ساله در کشورمان دارد. اما نقد داستان هم مثل داستان مدرن، در اینجا نوپا است. اتاق نقد هنوز خالی است، قاب عکسهای روی دیوار کم و انگشتشمار هستند و راه زیادی هنوز در پیش رو داریم. پایگاه نقد داستان، اما دوست دارد بخشی از این مسیر طولانی را برود.
حبیب یوسفزاده، نویسنده، مترجم و منتقد نیز در این برنامه متن خود را خواند و گفت: واقعیت این است که بسیاری از اهل ذوق، تلقیشان از منتقد ادبی، یک داروغه مُچگیر است که به زعم آنها از بیهنری مجبور است خود را به ساقه ادبیات بچسباند و از آن تغذیه کند. این خصمپنداری منتقد، آفتی است که پیشکسوتان را به توهم استغنا و نوقلمان را به اعتمادبهنفس کاذب و کممایگی میکشاند. بیشک اعتماد و تواضع در برابر منتقدانِ دستگیر و نه مُچگیر، میتواند گوهرآثار ادبی ما را تراش دهد تا باز هم در گنجینه ادبیات دنیا مرتبه شایسته نیاکانمان را تکرار کنیم. امیدوارم چراغی که امروز برافروختهایم، گامی رو به جلو در احیای رسم نیکوی آینهداری در عرصه ادبیات باشد. آینههای صاف و بیغرض. نه محدب، نه مقعر. بله، نقد سالم و کارساز گاهی کمی درد دارد، اما در نهایت هشداری است برای اقدام به بهبودی.
در این مراسم، آناهیتا آروان، نویسنده و منتقدی که خود را از شمال کشور به مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان رسانده بود، با اشاره به مکاتباتش با بخش داستان کیهان بچهها و خسرو باباخانی، مسئول این بخش در سال ۱۳۷۹ گفت: «سال هفتاد و نه، بیست و پنج سالم بود و همین امروز شمع چهل و دو سالگیام را فوت کردهام، اما پس از ۱۷ سال شیرینی و شکوه یاد همه انسانهای شریف و بزرگواری که دانش و تجربه سالیانشان را از من دریغ نکردند دست و دلم را میلرزاند؛ زیرا عظیمترین چیزی که نقد سالم بیغرض به من آموخته، ایمان به اصالت هنر ناب و گوهر درخشان باور به خویشتن بوده است.
این نویسنده ادامه داد: بدون تردید همه صاحبان آثار ارزشمند، وامدار نخستین شنوندگان و تماشاگران آگاه و دلسوز آثارشان هستند؛ چرا که هر اثردرخشان و قابل اعتنا به واقع فریادی بوده است از سر درد، زیبایی و یا حیرت که از نادیدنیترین، پیچیدهترین و ناشناختهترین اعماق جان و روح انسان هنرمند برآمده است. در مقام یک نویسنده، هنرمند، منتقد و یا مخاطب کار ما این است که بیاموزیم و تجربهها و دانستههامان را از یکدیگر دریغ نکنیم که هر بار با خلق اثری درخشان بر حیرت ما و زیبایی جهان افزوده خواهد شد.
من کجای داستانم؟ محمدرضا شرفی خبوشان نیز با قرائت متنی با عنوان «کجایِ داستانم؟» در مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان با اشاره به نقد آثار خودش در نوجوان گفت: نقد داستان، امّا الان میتواند آدم را یاد یک سایت شسته رفته تمیز و قشنگ بیندازد، با یک عدّه منتقد و نویسنده پا به رکاب و آماده که دلشان میخواهد هرچه زودتر به شمار نویسندگان خوب و قلمهای جاندار اضافه شود و ایران صاحب نویسندههای تازهای بشود. نویسندههایی که قرار است با داستانهای نابی که مینویسند، چشمانداز ما را وسیعتر کنند و به علاقهمان برای درک دیگری و فهم آنچه نمیدانیم اضافه کنند. قدرش را باید دانست چون، نقد داستان همان تلسکوپی است که روزی من در حسرت نداشتنش، با یک دوچرخه قرضی و داستانهای رونویس شده روی کاغذهای کاهی، کوچه پس کوچهها را پا میزدم تا آخرِ ماه یک نفر پیدا شود بگوید، من کجای داستانم؟
احسان عباسلو، دیگر منتقدی بود که در مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان سخن گفت. او با اشاره به جملهای از ادگار آلن پو که میگوید «در نقد جسور خواهم بود و جدی، چه با دوست چه با دشمن.» افزود: سالها پیش دانشجو بودم. یادم هست کتابِ داستان دوستی را نقد کردم، داستانی که نشر معتبری هم آن را چاپ کرده بود. من آن داستان را نقد کردم و فکر میکردم بایست جسور باشم و جدی درست همان گونه که آلن پو گفته بود. پس نقد کردم و چه بیرحمانه هم نقد کردم. تمام نقاط و نکات منفی داستان را با صراحت و حرارت، و البته صداقت، گوشزد کردم. نتیجه آن شد که مدتها نوشتهای از آن دوست ندیدم و همواره احساس میکردم علت ننوشتن او همان نقد بیرحمانه من بوده است و این مساله مرا از درون میآزرد. گرچه اشکالات وارده به داستان ایشان همه درست بودند، اما شاید نحوه گفتن عیب یک داستان از پیدا کردن عیب آن برای منتقد مهمتر باشد.
عباسلو ادامه داد: درست است که نقد، شیوه و روش دارد و هدفمند است، اما بخشی از این شیوه، کیفیت ارائه نقد را نظارت میکند؛ شیوهای که اگر به نتیجه مثبت نینجامد، غلط عمل کرده است. هدف نقد شاید ارتقای کیفیت داستان باشد، اما در عین حال غایت آن نزدیک کردن نویسنده و منتقد به یکدیگر است. اگر این دو به هم نزدیک شوند میتوان انتظار خلق یک اثر فاخر را داشت. نقد برای وصل کردن میآید نه فصل کردن.»
علیرضا محمودی ایرانمهر، نویسنده و منتقد نیز در مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان گفت: میگویند رمان و داستان کوتاه پژوهشی درباره زندگی و بودن است. ادبیات شکلی از شناخت جهان است. چیزی شبیه فیزیک یا فلسفه که هر یک به نوعی در پی آن هستند تا تعریفی از چیزهایی که پیرامون ما اتفاق میافتند، ارائه بدهند و از این رهگذر به شناختی خاص از جهان و ساز و کار آن و یا معنای آن دست پیدا کنند.
وی اضافه کرد: این دقیقا همان کاری ست که ادبیات هم حتی در کهنترین شکلهای باستانی خود تلاش برای انجام آن دارد؛ سیلابی از استعاره و مجاز که پیوند بینهایت چیزهای مختلف در جهان را به انسان نشان میدهد. مثلا در سخن خیام مفهوم جان آدمی و جام میرا به هم پیوند میزند و در سخن هومر یا فردوسی تولد و مرگ و سرنوشت را به هم میآمیزد. یا مثلا در داستانهای مدرن هاینریش بل از نان مفهوم و احساسی زنانه میسازد یا در داستانهای ارنست همینگوی نسبتهای تازهای میان معنای مرگ و انسان و دریا را کشف میکند.
محمودی ایرانمهر آنگاه گفت: اگر چنین دریافتی از ادبیات را بپذیریم، نقد ادبی هم دیگر فقط به معنای جدا کردن سره از ناسره نخواهد بود. اگر بپذیریم که ادبیات شکلی از شناخت جهان است پس نقد ادبی نیز به ناگزیر امری اخلاقی خواهد بود. مسلما در این جا منظورم از اخلاق به معنای درستکاری و رعایت عدالت در سنجش نوشتههای دیگران نیست.
نازنین جودت، یکی دیگر از منتقدان سایت تخصصی نقد داستان نیز در مراسم رونمایی از این پایگاه با اشاره به کارگاه داستانی که در سالهای پیش در آن شرکت کرده است، به مدرس آن، مرحوم زنوزی جلالی اشاره و نحوه و روش نقد داستانها را بازگو کرد.
همچنین بهاءالدین مرشدی، نویسنده و منتقد ادبی در این مراسم با اشاره به ترس نویسندگان از نقدهای ادبی گفت: همه ما در یک حرکت دستهجمعی از همدیگر میترسیم که مبادا دیده نشویم. کسانی که از نقد ما ناراحت شوند و ما دیده نشویم. یکیاش این است که منتقد حرفهای نداریم. همهمان نویسندههایی هستیم که از سر اتفاق، از سر اجبار یا از سر چیزهای دیگر است که تن به نقادی دادهایم.
این نویسنده با انتقاد از اینکه کتاب در سبد فرهنگی خانوار نیست، اظهار داشت: دولتها تلاشی نکردهاند تا کتابخوانها کتاب بیشتر بخوانند و نویسنده در کنار داستاننوشتن باید هزار کار فرهنگی و غیرفرهنگی دیگر از سر بگذراند تا زندگیاش را پیش ببرد. این تنها بخشی از آسیب ماجراست. بخشهای تاریخی هم دارد. اینکه ما آدمهای صریحی نیستیم. همهمان سنت پردهپوشی را در پشت سر خود داریم.
مصطفی خرامان، نویسنده قدیمی و باتجربه نیز در این مراسم، متنی را خواند و گفت: وقتی در عمق تاریکی کبریت روشن میکنیم، به خاطر این نیست که بهتر ببینیم، میخواهیم متوجه شویم چقدر دورمان تاریک است. ادبیات دقیقاً همین کار را میکند. این نکته را فاکنر گفته است. در اهمیت ادبیات نکتههای دیگری هم گفتهاند. تاریخ جامعه از طریق ادبیات خوانده میشود. ما به شهروندان جهانی نیاز داریم که به راحتی بتوانند بخوانند، بفهمند که چرا میخوانند، نکات باریک را درک کنند و بتوانند منظورشان را به دیگران بفهمانند و این با ادبیات ممکن میشود.
خرامان ادامه داد: ما تجربه هشت سال دفاع مقدس را داریم و به آن افتخار میکنیم. افتخارآمیز هم هست. آنجا موفق بودیم، چون عقبه داشتیم. هر نیرویی را که از دست میدادیم، یکی تفنگش را برمیداشت. آیا نویسندگانی که میمیرند، کسی هست قلمش را بردارد؟
وی گفت: امروز ما گرد هم آمدیم تا افتتاح سایتی را گرامی بداریم که قرار است برای نویسندگان عقبه بسازد. کار ارزشمندی است، اما ترسناک هم هست. ترسناک از این جهت که در سیستمهای دولتی، با تغییر مدیران، سیاستها هم تغییر میکند و تمام آنهایی که به این کار دلبستهاند، ناامید میشوند و ما سابقه ناامید کردن دیگران را داریم. امیدواریم اینچنین نشود.
خرامان خطاب به سرپرست معاونت فرهنگی وزارت ارشاد گفت: به حمایت از نویسندگان فکر کنید که حقالزحمهشان از حقوق آبدارچی یک نشر هم کمتر است. حتماً توجه دارید که آبدارچی را به لحاظ منزلت انسانی نگفتم؛ به لحاظ تخصص گفتم. برای نویسنده شدن باید شاگردی کرد، خون دل خورد و جانها کند. برای آبدارچی شدن فقط باید بلد باشی چای را چه جوری بجوشانی که مثل زهرمار تلخ باشد!
رامبد خانلری، نویسنده و منتقد نیز در مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان گفت: زمان ما همه چیز فرق داشت و این همه فرق کم کم دارد من را از شنیدن ترکیب «زمان ما» متنفر میکند. زمان ما مدرسهها، اسباب بازیها، لباسها، غذاها و خیلی چیزهای دیگر جور دیگری بود. زمان ما داستان نوشتن هم جور دیگری بود. پیدا کردن نویسندهها سخت بود و رساندن داستان به دستشان سختتر، جواب گرفتن هم که تقریبا محال بود. خوششانس بودی اگر میتوانستی در جمعی ادعا کنی که داستانت را به دست فلان نویسنده رساندهای. خوشحالم که نویسندههای جوان و نوجوان در زمان ما زندگی نمیکنند. خوشحالم که این فرصت وجود دارد که داستانها را بخوانم و اگر کمکی از دستم برمیآمد دریغ نکنم.
خانلری ادامه داد: ما اینجا نیستیم که ایراد داستان شما را بگیریم. ما اینجا نیستیم که داستان شما را نقد کنیم و اینجا یک کارگاه مجازی داستان نیست. راستش را بخواهید هیچ نویسندهای آدم دیگری را نویسنده نکرده است و در هیچ کارگاهی نویسنده تربیت نمیشود. آدمها از همان لحظهای که به دنیا میآیند یا نویسنده هستند و یا نیستند؛ پیش از آن که پدر یا مادرشان اسمی برای آنها انتخاب کند.
سیّدجواد یوسفبیک، منتقد ادبی نیز که نتوانسته بود به مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان بیاید، متن خود را فرستاده بود. این متن را احسان رضایی، سردبیر سایت نقد داستان قرائت کرد. یوسفبیک در این متن آورده بود: ما در زمانهای زندگی میکنیم که زبان، بیارج شده است و واژگان، بیقدر. از جمله واژگانی که بدون دانستن معنا و مفهومش، سرسری از آن استفاده میکنیم، «نقد» است. بارها گفتهایم و شنیدهایم که «نقد، جدا کردن سره از ناسره است.»، اما در نقدهایمان، عملاً، فعل «جدا کردن» دیده نمیشود و به اعلام کردن میزان سرهها و ناسرهها بسنده میکنیم.
وی ادامه داد: منتقد، در مقام نقد، جرّاحی است که نه سلیقه و هوسش، بلکه وظیفهاش، خصوصاً در مواجهه با تازهکاران، نه تجزیه و تحلیل، و نه تفسیر است. منتقد راستین، نقد ادبی را نه به توضیح و تمجید از اثر تقلیل میدهد و نه آن را به ابتذالِ تفسیر و معنایابی میکشاند. منتقد حقیقی میداند که نقد داستان یعنی نقد داستان، نه الصاق نظرگاههای سیاسی و مذهبی و جناحی به اثر و دست و پا کردن «معنا» و «پیام» برای آن. ما هم قاضی بینالمللی ادبیات لازم داریم امیلی امرایی نیز با متنی با عنوان «روزنهای برای فارغ شدن از دوستیها و دشمنیها» به مراسم رونمایی از سایت تخصصی نقد داستان نرسید، اما متن او را سردبیر سایت قرائت کرد. امرایی نوشته بود: بسیاری از نویسندگان صاحبنام آمریکایی و اروپایی میدانند که یادداشتهای یک منتقد ادبی در ستون روزنامه نیویورک تایمز تکلیف اثرشان را روشن میکند. بخشی از وزن و اعتبار روزنامه نیویورک تایمز مدیون اوست. منتقدی ژاپنیتبار که هیچ کس از زهر قلمش در امان نیست، حالا بیش از یک دهه است که لقب قاضی بینالمللی ادبیات را به دوش میکشد.
امرایی در بخش دیگری از این متن آورده است: هر بار خبری از بازخورد یادداشتهای خانم کاکوتانی را میخوانم از کلمه نقد میترسم، چیزی که اینجا در ستونها و صفحات ادبی مطبوعاتمان منتشر میکنیم کی و کجا به این عیار نزدیک شدهاند؟ خیلی خیلی کم، شاید مثالهایش انگشتشمار باشند. ما تا دلتان بخواهد مرور و شرح و تفسیر کتاب دوست میخوانیم و شاید برای همین هم مخاطب ایرانی پیش از رفتن به کتابفروشی چندان منتظر نظر منتقد ادبی نمیماند. منتقد محبوب و مورد وثوق ندارد و در بهترین حالت به همان دهان به دهان شدنها بسنده میکند. امیدوارم پایگاه نقد ادبیات داستانی فرصتی را فراهم کند تا در فضایی عاری از حاشیهها، رفاقتها و دشمنیها، نقد ادبی اینجا هم جانی بگیرد و افقی دورتر را برای خواننده، ناشر، نویسنده، مترجم و کتابفروش ترسیم کند.