آخرین اخبار:
کد خبر:۶۳۵۳۶۰
با کاروان حسین(ع)/ منزل سوم

غم سنگین طفل سه ساله در خرابه‌های شام

نازدانه حسین (ع) در غم غربت پدر میان خرابه‌های شهری که اولین بار بود پا بدانجا می‌نهاد چاره‌ای نداشت جز فرو رفتن در آغوش عمه اش زینب (س).
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-طاهره ایمانی سه شنبه عصر بود. باید سه روز آنجا می‌ماندند تا چراغانی شهر کامل شود. دروازه شام را می‌شد از میان آجرهای فرو ریخته خرابه دید. بعد از مسیر بسیار طولانی‌ای که از کربلا تا شام طی کرده بودند استراحتی هر چند کوتاه لازم بود. پاهایش تاول زده بود و کبودی به خوبی روی صورت و دست هایش دیده می‌شد.

نازدانه حسین (ع) در غم غربت پدر میان خرابه‌های شهری که اولین بار بود پا بدانجا می‌نهاد چاره‌ای نداشت جز فرو رفتن در آغوش عمه اش زینب (س).

گریه‌های این چند روز نای وجودش را گرفته بود از این رو ترجیح داده بود دیگر حتی سخن هم نگوید.

فقط نگاه می‌کرد، جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.

پرسید: عمه جان! اینان کجا می‌روند؟ زینب (س) فرمود:: عزیزم این‌ها به خانه هایشان می‌روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.

*
همه آماده سفر شده بودند. عمویش عباس (ع) محمل را آماده می‌کرد، آن طرف علی اکبر برادر بزرگترش را می‌دید که چطور دور پدر می‌چرخد و اوامرش را اجرا می‌کند. یک لحظه دلش خواست نزدیک پدر باشد. دوان دوان از داخل خانه به حیاط رفت. خود را در آعوش او انداخت و شروع به صحبت نمود. مگر شیرین زبانی هایش تمام می‌شد؟!

پدر نیز دخترش را با عشقی فراوان نظاره می‌کرد و با آرامش پاسخ سخنانش را می‌داد.

*
هربار هنگام نماز سجاده پدر را پهن می‌کرد این بار هم طبق عادت سجاده را پهن کرد و منتظر ماند.

ساعتی گذشته، اما پدر هنوز نیامده بود. نه از عمویش عباس خبری بود که از علی اکبر. در افکار خود غرق بود که شمر نانجیب درگاه خیمه را درید و با کفش وارد شد. تا چشمش به نازدانه حسین افتاد دستور داد بر او سیلی بزنند، اما غلام امتناع کرد.
 
 روایت شهادت نازدانه حسین (ع) در خرابه های شام
 

رقیه (س) فقط نگاه می‌کرد. دیگر ترس هم جوابگوی حالش نبود. وحشت و غم هر دو به قلبش هجوم آورده بود که با برق سیلی شمر به خود آمد. گریه نکرد فقط فکر کرد.

پدر نبود که دستان این نامرد را بشکند. از این خیال چشمانش اشک بار شد.

***
سرش سنگین شده بود. دیگر نه پدر بود نه عمویش عباس. نه علی اکبر را داشت و نه علی اصغر را که با شنیدن صدایش خود را بالای گاهواره اش برساند و برایش لالایی بخواند تا آرام گیرد.

تحمل این دردهای بزرگ برایش سنگین بود. عمه را صدا کرد. باید از او می‌پرسید چه بر سرشان آمده. چرا با خاندان پیامبر (ص) چنین کردند. عمه را سوال پیچ کرد و پاسخ‌های خوبی هم گرفت، اما دلش ارام نیافت.

آن قدر فکر کرد و غصه خورد که دیگر خوابش گرفت.

نصفه شب بود. صدایی از کسی در نمی‌آمد. به ناگاه صدای دخترکی نحیف اندام شنیده شد. رقیه (س) بود که از خواب پریده بود. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دیده بود. سراسیمه از جا برخاست و سراغ پدر را از عمه گرفت. عمه تلاش می‌کرد ارامش کند، اما طفل حسین (ع) که پیش از این پیکر پدر را در آغوش کشیده بود به این راحتی‌ها آرام نمی‌شد.

آن قدر گریه کرد و بهانه جویی نمود که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.

ساعتی بعد سر پدر را مقابل خود می‌دید. راس مطهر سیدالشهدا را بغل زد و شیونش بالا گرفت. دیگر گریه هم جواب گوی غم هایش نبود.

بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند‌تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می‌دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی‌دیدم. "

به ناگاه خاموش شد، دیگر صدایی از طفل صغیر حسین (ع)، رقیه سه ساله سومین امام غریب شیعیان شنیده نمی‌شد.

همه خیال می‌کردند رقیه (س) از خستگی به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود دخترک تاب دوری نیاورده و بسوی پدر شتافته بود.
 
 
 
روایت شهادت نازدانه حسین (ع) در خرابه های شام

منابع:

شرح شمع صفحه ۳۱۰ - نفس المهموم ۴۵۶ -الدمع الساکه ۱۴۱

منهاج الدموع ص. ۳۸۵

عوالم ص. ۱۶۹

سر الاسرار نوشته حاج شیخ عبدالکریم ص. ۳۰۶
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار