به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری ذانشجو،"آن روز که من و شما به همراه حاج آقای جمارانی آن نامه غمبار را به آقای منتظری نگاشتیم هرگز مرا این باور نبود که روزی من ناگزیر شوم "هشدارنامه"ای همسان برای جنابعالی بنگارم و همان نکتههای تلخی را که به او گوشزد کردیم به جنابعالی یادآور شوم. این نکته که جنابعالی امروز روشی ناهمگون با گذشتههای درخشان خود در پیش گرفتهاید و شاید موضعی همسان با آقای منتظری دارید..."
این بخشی از نامه حجتالاسلام سید حمید روحانی دوست قدیمی مهدی کروبی به او، در سال 88 است تا وی را از مسیری که او را به "قعر سقوط" میکشاند، برحذر دارد.
حجتالاسلام و المسلمین سید حمید روحانی را همه با کتاب "نهضت امام خمینی" میشناسند. کتابی که ماموریت نگارش آن را امام خمینی به او میسپارند و در نامه 1367/10/25 خطاب به وی مینویسند "از شما میخواهم هر چه میتوانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چراکه همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح میکنند."
وی که متولد 1321 است، از ابتدای نهضت امام خمینی همراه او و در نجف و نوفللوشاتو عضو دفتر امام خمینی(ره) بود. وی در سال67 بههمراه مهدی کروبی و امام جمارانی نامهای معروف و هشدارگونه به آیتالله منتظری نوشت که در تاریخ ماندگار شد. سید حمید روحانی از اعضای شورای مرکزی اول مجمع روحانیون مبارز بود اما بعد از مدتی از این تشکل اصلاحطلب فاصله گرفت و هماکنون در بنیاد "تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی" به ماموریتی که امام راحل به او محول کرده میپردازد.
متن زیر مشروح گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سید حمید روحانی از اعضای سابق مجمع روحانیون و مورخ برجسته کشورمان است که از منظرتان میگذرد:
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، اخیراً آقای کروبی نامهای منتشر کرده که در آن اتهامات مختلفی را متوجه نظام و شخص رهبر معظم انقلاب کرده است. با توجه به سابقه آشنایی شما با آقای کروبی از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر شما چه مسئلهای باعث شد وی با این همه سابقه به اینجا برسد؟
روحانی: بسمالله الرحمن الرحیم؛ سه عامل در آقای کروبی بود که او را به این روز نکبتبار کشاند. اول غرور و خودخواهی بود. همان مسئلهای که امام خمینی(ره) زمانی به بنیصدر فرمودند "حُبّ دنیا رَأسُ کلّ خطیئهٍ". آقای کروبی به شدت دچار غرور شد. مورد احترام دوستان و همکارانش بود و به او احترام میگذاشتند و در زمینههای مختلف از سوی دوستانش مورد احترام بود. البته آقای کروبی متوجه نشد که دلیل این احترام، تکریم و تجلیل، امکانات، پول و مسائل مالی است که در اختیارش قرار دارد.
** دبیرکلی کروبی در مجمع روحانیون بخاطر منابع مالیاش بود
به دلیل این واکنشها فکر میکرد حتما از نظر فکری، عقلی و بینش سیاسی یک سر و گردن بالاتر از بقیه است و بقیه باید از او پیروی کنند. متوجه اصل قضیه نشد. متوجه نشد، علت روی آوردن افراد به او، احترام گذاشتن و دبیرکلی وی در مجمع روحانیون به خاطر بودجهای است که مردم احتیاج دارند. بقیه آقایان دستشان خالی بود لذا در مسائل شخصی و در مشکلات سیاسی که داشتند به کروبی مراجعه میکردند. وی این مسئله را متوجه نشد که این احترام، تکریم و تجلیل به خاطر امکانات مالی است، اگر واقعاً دستش خالی میشد و این امکانات از او گرفته میشد، کسی اصلا به او توجه نمیکرد.
** کروبی در حوزه تا رسائل و مکاسب بیشتر درس نخوانده بود
این مسئله باعث شد که او خود را در یک برج عاج ببیند و فکر کند خیلی موقعیت دارد. در حالیکه حتی در میان دوستانش هیچ پایگاه سیاسی، علمی و تحقیقاتی نداشت. درس حوزه را به شکل درست و اصولی نخوانده است؛ من درون حوزه بودم، ایشان درسش به رسائل و مکاسب نرسید که به تهران آمد و به دانشکده "معقول و منقول" (الهیات) رفت. بنابراین از نظر دروس حوزه کاملاً پیاده بود. از نظر بینش سیاسی هم کسانی که با او حرف میزدند و نشست و برخاست داشتند میفهمیدند به آن صورت آدم عمیق و تحلیلگری نیست. بلکه بر عکس دنباله رو است و تحتتاثیر قرار میگیرد.
** دلداری رهبر انقلاب به کروبی پس از یک ضربه روحی سیاسی
نمونههایی از تاثیرپذیری وی سراغ دارید؟
روحانی: یادم هست زمانی که ایشان در انتخابات مجلس چهارم رای نیاورد یک نوع ضربه روحی به او وارد شد و از همه مسئولیتها استعفا داد. حتی مقام معظم رهبری او را دلداری داد. خودش برای من تعریف کرده بود که رهبری به او فرموده بودند که "انتخابات برد و باخت دارد و یک بار شما میبرید و یا آنها میبرند" اما او کاملا خود را باخته بود.
** لیبرالها روی کروبی بهشدت کار کردند/فاطمه کروبی میگفت روی ذهن شوهرم علیه نظام سمپاشی میکنند
گاهی وقتها که با او کار داشتم، میدیدم از ساعت 8 صبح تا 10 شب اتاقش شلوغ است، آن هم کسی که کار اجرایی ندارد. این رفت و آمدها و این ارتباطها و این که این قدر سراغ او میآمدند یکی به دلیل مسائل مالی بود. از آن مهمتر روی او حسابی کار کردند. لیبرالها و سازشکاران روی آقای کروبی کار کردند، دریافتند که اینجا زمینه دارد. شوره زار نیست که اگر بخواهند بذری بکارند، سبز نشود.
از صبح تا شب در گوشش "پچ پچ" میکردند و من تدریجا متوجه شدم آقای کروبی دارد از نظام، زده میشود و نزدیک است نظام را زیر سوال ببرد. این موضوع را اول به خانم کروبی گفتم. خانم کروبی فرد هوشیاری بود علیرغم اینکه سواد بالایی ندارد خیلی از آقای کروبی بهتر میفهمید و آگاهتر است. او هم خیلی اظهار تاسف کرد که من هم متوجه میشوم که دارند روی شوهرم نسبت به نظام سمپاشی میکنند.
** موسوی خویینیها گفت "کروبی هم دارد مثل پدرش روانی میشود"
بعد موضوع را با آقای موسویخویینیها در میان گذاشتم.گفتم من احساس میکنم آقای کروبی دارد از دست میرود. خیلی عذرخواهی میکنم که مجبورم این نقل قول آقای موسوی خوئینیها که دور از ادب هم هست را نقل میکنم ولی نکته تاریخی است که باید گفت: آقای کروبی از نظر آنها آنقدر بیارزش بود که آقای خوئینیها در واکنش به این حرف من باخندهای گفت "بابا، پدرش آخر عمری روانی شده بود او هم دارد به این سرنوشت دچار میشود" یعنی هیچ ابزار تاسف و نگرانی نکرد. اینکه میگویم رابطه با آقای کروبی به دلیل مسائل پولی و مالی بود، به این دلیل بود. خوئینیها ذرهای ابزار تاسف نکرد و نگران نشد. راحت گفت پدرش آخر عمری روانی شد و این هم به همان سو میرود! افرادی که دوستان او بودند و او را به عنوان دبیر انتخاب کرده بودند، نسبت به او تا این حد ذهنیت منفی داشتند و برای آنها بیاهمیت بود.
** کروبی نه درس امام را خوانده بود و نه رفتوآمدی قبل انقلاب با امام داشت
از آن طرف اقای کروبی به دلیل ممارست و معاشرت با افراد سازشکار و لیبرالهایی که اطرافش را گرفته بود به تدریج راه امام(ره) را گم کرد. البته باید صریحا بگویم که آقای کروبی راه امام را کشف نکرده و نشناخته بود. چون برخورد او با امام (ره) خیلی محدود بود. قبل از اینکه امام(ره) نهضت را آغاز کند آقای کروبی ارتباطی با امام(ره) نداشته بود. نه درسش در حدی بود که شاگرد امام(ره) باشد نه در مرحلهای بود که با امام(ره) رفت و آمدی داشته باشد.
شما که در نوفللوشاتو در کنار امام بودید، آیا یادتان هست که کروبی هم آنجا حضور پیدا کرده باشد؟
روحانی: خیر، آنجاها هم نیامده بود. نهضت هم که آغاز شد چیزی نگذشت که امام(ره) دستگیر شد و بعد از اینکه از زندان آزاد شد، نیز تبعید شد. آقای کروبی نه با امام ممارست داشت نه معاشرت. از آن طرف هم فردی نبود که اهل مطالعه و تحقیق باشد که نوشتههای امام(ره) و آثار او را مطالعه کند، لذا راه امام را گم کرد. راه امام را که گم کرد به شدت اندیشههای لیبرالی در او تقویت شد. تا جایی که یادم هست همه جا این جمله را میگفت که "امام به آقای رجایی گفته حالا اگر من یک حرفی میزنم برای خودم است، شما ببیند از نظر دیپلماسی چگونه باید با دنیا ارتباط داشته باشید." یعنی انگار امام فردی است که یک شعارهایی را برای خودمیدهد و میگوید شما به شعارهای من گوش نکنید.
** کروبی صراحتاً گفت "خط امام برای خود امام خوب است"
در حالیکه حرفهای امام(ره) بر مبنای اسلام و قرآن بود. سخنان او ریشه در اسلام داشت آنچه بر زبان میآورد برگرفته از قرآن بود. نه اینکه من اگر یک حرفی میزنم برای خودم است. این یک دروغ بود که کاملاً در کروبی تاثیر گذاشته بود. به نحوی او را تحت تاثیر قرار داده بود که تکرار میکرد. معنی این حرف این بود که خط امام(ره) یعنی هیچ. خط امام (ره) برای خود امام خوب است و این را صریحا گفت. یادم هست وقتی یکی از مسئولان اجرایی در یک سخنرانی و مصاحبه گفته بود اسرائیل باید از بین رود کروبی خیلی آتش گرفت که این چه حرفی است میزند، به ضرر مملکت است. گفتیم آقا؛ این حرف امام(ره) است و امام این حرف را زده است. میگفت این حرف برای امام (ره) است، ما نباید این حرف را بزنیم و تا این حد از خط امام(ره) دور شده بود.
** کروبی صراحتاً گفت "خط امام برای خود امام خوب است"
در حالیکه حرفهای امام(ره) بر مبنای اسلام و قرآن بود. سخنان او ریشه در اسلام داشت آنچه بر زبان میآورد برگرفته از قرآن بود. نه اینکه من اگر یک حرفی میزنم برای خودم است. این یک دروغ بود که کاملاً در کروبی تاثیر گذاشته بود. به نحوی او را تحت تاثیر قرار داده بود که تکرار میکرد. معنی این حرف این بود که خط امام(ره) یعنی هیچ. خط امام (ره) برای خود امام خوب است و این را صریحا گفت. یادم هست وقتی یکی از مسئولان اجرایی در یک سخنرانی و مصاحبه گفته بود اسرائیل باید از بین رود کروبی خیلی آتش گرفت که این چه حرفی است میزند، به ضرر مملکت است. گفتیم آقا؛ این حرف امام(ره) است و امام این حرف را زده است. میگفت این حرف برای امام (ره) است، ما نباید این حرف را بزنیم و تا این حد از خط امام(ره) دور شده بود.
اگر آقای کروبی راه امام(ره) را شناخته بود، اندیشه امام(ره) را درک کرده بود، در مییافت که نظام جمهوری اسلام نظام لیبرالیستی نیست که همه بیایند. کسی میتواند در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت بپذیرد که آرمانها و ارزشهای انقلاب را به کار ببندد اما از آنجا که راه امام(ره) را نشناخته بود فکرمیکرد امثال بهزاد نبوی، مشارکتیها و اصلاح طلبان باید باشند. اینکه همه باشند همین اندیشه لیبرالمنشانه است که همه باشند. خط امام یعنی اینکه خط و معیاری مشخص باشد. لذا این میدانها معیار و اساسی دارد که هرکسی نمیتواند وارد شود.
اولین مشکل آقای کروبی خودخواهی و غرورش بود و خود را فراتر از بقیه میدید. وقتی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 84 مجمع روحانیت مبارز او را کاندیدا نکرد، به اندازهای برای او سنگین و غیرقابل تحمل بود که از مجمع جدا شد و دوباره انشعاب کرد. چون خود را در حدی میدید که همه باید به او احترام کنند و حرفش را بشنوند.
** مجمع روحانیون و اعضای ستاد کروبی هم میدانستند او بهدرد ریاستجمهوری نمیخورد
در حالیکه مجمع روحانیون هم میدانست او به درد ریاست جمهوری نمیخورد زیرا فکر و اندیشه ریاست جمهوری را ندارد. نه تنها مجمع، قسم میخورم ستادش و حتی خانم کروبی هم میدانستند او به درد این کار نمیخورد. همانهایی که برایش تبلیغ میکردند این مسئله را قبول داشتند. آقای کرباسچی رئیس دفترش در انتخابات سال 88 به او رای نداد. دوستان 50 سالهاش در مجمع روحانیون را به دلیل اینکه او را انتخاب نکرده بودند، نبخشیده بود.
آقای کروبی به شدت تحت تاثیر بود. اگر از حرفی که میشنید خوشش میآمد تا مدتها آن را میگفت. متاسفانه ما تشکیلاتی نیستیم و نتوانستیم با تشکیلات مسائل این گونه را برطرف کنیم. تشکلیلات در این زمینه مهم است. کسی که با تشکیلات میآید و میخواهد کسی را فریب دهد، اغفال کند و تحت تاثیر قرار دهد راهش را هم بلد است. اشخاصی مثل ما عادی و ساده بدون تشکیلات با او ارتباط داشتیم. میگفتیم این حرفهایی که میزند که امام این را به شهید رجایی گفته و... حالا حرفی است که زده و با او جدی و تشکیلاتی برخورد نکردیم. من میگفتم آقای کروبی فردی انقلابی است و حالا یک حرفی می زند. باور نمیکردم این حرفها ریشهای باشد.
یادم هست که زمانی ناهار پیش او در دفترش بودم که آقای محتشمیپور آمد و گفت دو نفر از دوستان ما را در لندن دستگیر کردند؛ یک کاری کنید وساطتی بتراشید آنها را آزاد کنند. من گفتم واسطهای بتراشید و صحبت کنیم یعنی چه؟ شما هم دست به کار شوید دو نفر از دیپلماتهای سفارت انگلیس را دستگیر کنید و مقابله به مثل کنید. آقای کروبی مثل اسفند روی آتش، گفت "ما هم آنها را دستگیر کنیم یعنی چه؟ ما الان یک دولت هستیم." گفتم یعنی چه چون دولت هستیم دست بلند کنیم و پرچم سفید بزنیم؟
یعنی کروبی اینگونه خود را باخته بود. فکرش اندیشهاش و نگاهش ریشه لیبرالی داشت. امام(ره) در نجف یکی از اختلافی که با علمای نجف داشت این بود که آنها معتقد بودند خطر اصلی برای جهان اسلام امروز کمونیستها هستند. امروز همه نیروها باید در مبارزه با کمونیستها بسیج شوند. امام (ره) میگفت خطر جدی لیبرالها و فرهنگ غرب است چون با نام دین جلو میآید اما کمونیست با شعار الحاد جلو میآیند.
** خطر لیبرالها را به خوبی درک نکردیم
الان می فهمم که امام(ره) چقدر عمیق و ریشهای این خطر را فهمیده بود. منتظری و شیخ علی تهرانی را هم لیبرالیستها بردند.کروبی را هم لیبرالها بردند. اینکه امام(ره) در آخرین پیامهایشان میفرماید تا من هستم نمیگذارم لیبرالها بر این کشور مسلط شوند انگار دریافته بود کشور به چه سویی میرود. متاسفانه خطر لیبرالیسم را درست درک نکردیم، ریشهیابی نکریدم و برای مردم تشریح نکردیم. لیبرالها خیلی به ما ضربه زدند، و نیروهای ما را تحت تاثیر قرار دادند. امروز کار به جایی رسیده که از ارزشها و آرمانهای انقلاب حرف زدن جرات، جسارت و بیپروایی میخواهد.
** کروبی یک نامه سلام و علیک هم نمیتواند بنویسد؛ علت نگارش نامه این است که نمیخواهد فراموش شود
مهمترین عامل این رویکرد کروبی را چه میدانید؟ اصلاً این نامهای که منتشر شد میتواند حاصل قلم او باشد یا دیگران برای او نوشتهاند و به وی القا کردهاند؟
روحانی: مهمترین مسئلهای که باعث میشود آقای کروبی این نامهپراکنیها را انجام دهد به خاطر قدرتطلبی و غرور است. نمیخواهد فراموش شود، میخواهد اسمش به هر قیمتی روی زبانها باشد. حرفش را بزند و حتی فحشش دهند؛ در داخل یا خارج تایید و یا تکذیبش کنند. به محض اینکه فکر کند از یاد رفته این کارها را میکند.قدرت طلبی او را به این کار واردار میکند.
اصلا توانایی نوشتن یک نامه عادی رسمی را هم ندارد. همانهایی که او را به این روز کشاندند؛ اندیشههای لیبرالی را به او تزریق کردند،کارگردانی میکنند و این نامه را هم برای او مینویسند.
در نامههایش ارکان و رهبری را مورد حمله قرار میدهد. یک ویژگی که آقای کروبی دارد، کینهتوزی است. اگر کسی نسبت به او برخورد کند او را نمیبخشد. در هر نامه سعی میکند نیش و طعنهای به بزرگان انقلاب بزند. یک بار به آقای روحانی نامه میزند که "من نه آزادی میخواهم نه رفع حصر، شما دادگاه برگزار کنید تا من به شما بگویم نانجیب چه کسی است" چون رهبری زمانی در سخنرانی فرموده بودند مردم در صحنه آمدند، 40 میلیون رای دادند و یک انتخابات بسیار آبرومند برگزار شد اما نانجیبها این شیرینی را در ذائقه مردم تلخ کردند. میگوید مثلا دادگاه تشکیل شود تا من روشن کنم نانجیب چه کسی است؟
در هر نامهای سعی میکند رهبری را به نحوی زیر سوال ببرد و اینکه طوری عنوان کند که ایشان اساساً سر و پا اشکال و ایراد است. سعی میکند شورای نگهبان را به شدت زیر سوال ببرد. در حالی که شورای نگهبان تنها جرمش این است که پیرو قانون و حفاظت از رای مردم است. سومین جایی را که مورد حمله قرار میدهد سپاه است. سپاه به او ظلمی نکرده و با او مشکلی نداشته، بلکه در مقابل نقشهها ایستاده است و نگذاشته است ایران به حمام خون تبدیل شود. نگذاشته ایران مانند سوریه به خاک و خون تبدیل شود و امنیت آنها خدشه دارد شود. لذا این جایگاه از نظر استکبار جهانی و لیبرالها خیلی خطرناک است لذا از دهان افرادی مانند وی حرفهای خود را میزنند و سعی میکنند از زبان او ضربههایشان را به این نهادها وارد کنند.
نمیدانم نامه ای که در سال 88 به او نوشتم یادتان هست یا نه؟ این هشدار را به او دادم که وقتی شما میآیید و در روزنامهتان " اعتماد ملی" تیتر میکنید که کودکان را اعدام نکنید؛ چند تا کودک را اعدام کرده بودند؟ دشمن حرف خود را از زبان شما میزند. جالب بود بعد از اینکه این مسئله را اعلام کرده بود، گفت اشتباه کردم. به او گفتم فکر میکنید با یک اعلام اشتباه این حرف تمام شد و آن خیانت جبران شد. دشمنان نظام تحلیل میکنند که کروبی بر اساس وجدان اولیه این را گفت اما آنقدر زیر فشار قرار گرفت که اعلام کرد اشتباه شده است.
** امام زمان هم به کروبی بگوید سال 88 رای نیاوردی، باور نمیکند
این فرد با این تاثیرپذیری، نداشتن فکر عمیق، بینش سیاسی و بصیرت لازم خطری بود که متأسفانه به کشور آسیبهای سنگینی رساند و امروز هم اگر امام زمان(عج) ظهور کند و بگوید که تو در انتخابات 88 رأی نیاوردی، باور نمیکند. آن زمان که به او میگفتیم در انتخابات شرکت نکنید، رأی نمیآورید، میخواست دهان من را پاره کند. خیلی صریح میگفت که شما تحت تاثیر کسانی قرار گرفتید که میخواهند رأی من را بخورند.
وقتی در سال 88 میخواست کاندید شود من صریحا به او گفتم که رأی نمیآورید. میخواست دهان من را پاره کند که چه میگویید و این حرف کسانی است که با من رقیباند. من یقینا رأی دارم و هنوز هم معتقد است که رأی بالا را او داشته است. اشتباه میکرد. به اندازه رأی باطله هم رأی نداشت. این چیزی است که متأسفانه دچارش شده است.
بعد از سال 88 تا آن مقطعی که کروبی حصر شد، دیداری با وی داشتید؟
روحانی: خیر. دیگر بعد از آن نامهای که نوشتم تا به حال دیداری با او نداشتم.
** یک سال به کروبی اصرار کردم تا به منتظری نامه نوشتیم/ عاقبت کروبی هم مثل منتظری شد
چیزی که در مورد آقای کروبی گفتید و جالب بود تحت تأثیر بودنش است؛ جالب اینجاست که در سال 67 شما، آقای امام جمارانی و آقای کروبی به آقای منتظری نامه نوشتید و خطر سقوط و تحت تاثیربودنش را گوش زده کردید، حالا خود آقای کروبی به این سرنوشت دچار شده است، ماجرای آن نامه را هم نقل بفرمائید بد نیست.
روحانی: بله دقیقاً عاقبت کروبی، مثل منتظری شد. آن زمان که من آن نامه را نوشتم یک سال با او حرف زدم که این کار را کنیم. باور نداشت و قبول نمیکرد، میگفت منتظری چنین و چنان است. بعد از آنکه یک سال بحث شد، احمدآقا نیز نظر من را تأیید کرد. صحبت کردیم با آقای امام جمارانی و ایشان هم تایید کردند. کروبی هم تحت تأثیر قرار گرفته بود و گفت که نامه را بنویسید و امضا کنیم.
در همان نامه سال 88 هم به او گفتم که ببینید در آن نامهای که من و شما به آقای منتظری نوشتیم چه چیزی بود. در آن نامه اولین حرف این بود که جناب آقای منتظری به گونهای موضعگیری میکنید که زبان گویای منافقین، دشمنان اسلام و انقلاب شدید. امروز شما هم همین کار را میکنید. اما خب گذشته بود و آقای کروبی متأسفانه ذیل تأثیرپذیری از تشکیلاتی که او را محاصره کرده بودند بود و اجازه نداد که او بفهمد چه کاری میکند و به چه راهی میرود.
یکی از مسائلی که آقای کروبی در نامه خطاب به رهبری اشاره میکند، میگوید "انتخاب شما به عنوان رهبری مصادف شد با حذف بسیاری از نیروهای انقلاب" که منظورش چپهای دهه شصت بودند ولی وقتی به احکام رهبری نگاه میکنیم میبینیم رهبری به خیلی از آنها مسئولیت داده است.
روحانی: آیت الله خامنهای برای باند خود کروبی و مجمع روحانیون مبارز کلی حکم مسئولیت صادر کرد و همه اینها در خبرگان و مراکز دیگر بودند و حضور داشتند.
آنها توقع دیگری داشتند. به همان اندازه که توانسته بودند با شگرد شیطانی خودشان را انقلابی، ضد آمریکایی و خط امامی وانمود کنند که افرادی پابرجا در خط امام هستند؛ خوب رهبری ماهیت اصلی آنها را کاملا میشناخت. با این حال به بسیاری از آنها مسئولیت داد ولی آنها به خاطر قدرت طلبی میخواستند در همه ارکان باشند و همه جا را قبضه کنند.
** سراجالدین موسوی گفت میخواهیم با منتظری مرتبط شویم تا در برابر رهبری پناهگاهی داشته باشیم
یادم هست که یک زمانی آقای کروبی پایش شکسته بود. برای عیادت رفته بودم آقای سراجالدین موسوی از اعضای مجمع روحانیون هم آمد. آقای کروبی گفت خبرهایی میشنوم، شنیدم به آقای منتظری نزدیک میشوید و ارتباط دارید که آقای سراج گفت "از ترس شما نباشد، میخواهیم با آقای منتظری ارتباط داشته باشیم. احساس میکنیم از طرف رهبری خیلی ما را تحویل نمیگیرند. ما باید پناهگاهی داشته باشیم." این بهانه بود، اصل این بود که میخواستند در مقابل رهبری اهرمی بهوجود بیاورند که بتواند با رهبری مقابله کنند. متاسفانه آقای کروبی با هرکسی که بیشتر رابطه داشت، تحت تأثیر قرار میگرفت. یک روز علیه آقای منتظری بود و روزی دیگر کارش به جایی رسید که از آقای منتظری برای حمایت درسال 88 تشکر کرد.
کروبی در ابتدای این نامه ادعا میکند رهبر انقلاب اوایل دهه 40 مقلد آیتالله حکیم بود اما کروبی و سایرین مقلد اما بودند. آیا این ادعا درست است و چرا چنین ادعاهایی میکند؟
روحانی: این هم به قدرتطلبی برمیگردد. میخواهد قدرتطلبی را هم به رخ رهبری و هم به رخ ملت بکشد که ای مردم، ایها الناس من اولین کسی بودم که مقلد آقای خمینی بودم. در صورتی که به درس خارج نرسیده بود. یا میگوید من با همه زندانیها هم بند بودم که این یک دروغ خیلی فاحشی است. من در قم بودم قبل از اینکه به نجف هجرت کنیم. حاج آقا مصطفی در زندان بود کجا ایشان با او هم بند بود؟ حرفش این است که به مردم بگوید من چه موقعیتی داشتم، چه فداکاریهایی کردم و اولین مقلد اما بودم. هرکسی زندان رفته من با او هم بند بودم و میخواهد خود نمایی کند. نامهاش را که میخوانید ریشه این رفتارها همان "حبالدنیا" است. همان "منم منم" بنیصدر است و این انسان را به جهنم میکشد.
اگر متوجه میشد از گمراهی نجات پیدا میکرد، شاید راه نجاتی برایش بود. اما متأسفانه هر روز بدتر میشود و غرور بیشتر او را فرا میگیرد. باور دارد که انتخابات سال 88 او رئیس جمهور بوده است و رأی او را خوردهاند.
** اصولگرایی و اصلاحطلبی مصیبتی بود که ما را شقه شقه کنند
امام یک جملهای در درس اخلاقشان در نجف دارند که در کتاب مبارزه با نفس چاپ شده و خطاب به روحانیون میگویند "خدا نکند قبل از اینکه شما خودتان را اصلاح کنید جامعه به شما روی کند که جز مفسده چیزی به همراه ندارد." افرادی که اصلاح نشدند. این آقایان پای کدام درس اخلاق نشسته بودند؟ کدام استاد اخلاقی اینها را پرورش داده است. مثل گیاه خودرو بودند قهرا آن چه برایشان مهم بود رسیدن به قدرت بود. البته در این قضیه برخی اصولگراها هم شریک هستند و اینگونه نیست که بگوییم تبرئه هستند. در بین اصلاحطلبان کم نبودند کسانی که واقعا متعهد و مخلص بودند، در اصولگرایان هم کم نبودند کسانی که از ولایتمداری دورند. این اصولگرایی و اصلاح طلبی مصیبیتی بود که ساختند و ما را شقه شقه کردند. امام(ره) وحدت اسلامی را مطرح کردند. توحید را در جامعه حاکم کردند و سعی کردند زیر پرچم توحید و وحدت اسلامی مردم را جلو ببرند و جلو هم بردند.
رهبر معظم انقلاب هم در مقابل اصلاحطلبی و اصولگرایی، انقلابی و غیر انقلابی را مطرح کردند.
روحانی: متأسفانه موضوع اصولگرا و اصلاحطلب که درست شد، باعث شد این وضع پیش بیاید. من مدتی در مجمع روحانیون مبارز شرکت میکردم یک بار نشد ببینم اینها وقتی دور هم جمع میشوند این مسئله را مطرح کنند که گرفتاری مردم را چگونه باید برطرف کنیم. مشکلات اقتصادی چطور حل کنیم. اگر در رأس قدرت بودند، حرفشان این بود که چکار کنیم که دفعه بعد بتوانیم رأی بیاوریم و قدرت را حفظ کنیم. اگر در رأس قدرت نبودند همه حرفشان بود که چگونه بقیه را از صحنه خارج کنیم و خودمان به قدرت برسیم.
** مجمع روحانیون در جلساتشان به هاشمی میتاختند
آن زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور بود، در جلسهشان به هاشمی میتاختند، بارها گفتم "آقای موسوی، خاتمی و کروبی اگر امشب به قول ما طلبهها آقای هاشمی دق الباب کرد و گفت دریافتم که این روش اقتصادی غلط بوده طرح شما چیست؟ بیاورید که ببینیم؟" نه تنها طرح و نظر نداشتند، از اقتصاد اسلامی چیزی نمیفهمیدند. همه حرفشان این بود که او نباشد و من باشم.
امروز هم همین است. آنهایی که در رأس کار هستند همین طور هستند. دوره اول ریاستجمهوری آقای روحانی عزا گرفته بود برای دوره دوم و الان هم عزا گرفته است که 4 سال بعد بتواند کسی را از طیف خودشان بیاورد که قدرت دست خودشان باشد. این مصبیتی است که بعضیها گریبانگیر آن شدهاند و تا این مصیبت برطرف نشود نه مشکل مردم حل میشود و نه اقتصاد ما اقتصاد درستی میشود. این خیلی دردآور است. خدا کمک کند و این ملت با آگاهی و بصیرت خودشان دست رد به سینه نامحرمان بزنند و شر آدمهای سازشکار، سازشطلب و عاشقان یقه چاک آمریکا را از سر این کشور کوتاه کنند.