به گزارش گروه سياسي «شبکه خبر دانشجو» به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري، متن كامل بيانات حضرت آيت الله خامنه اي، رهبر معظم انقلاب اسلامي كه سوم خرداد 1374 در ديدار روحانيون و وعاّظ، در آستانه ماه محرم ايراد فرمودند، به اين شرح است:
بسماللهالرّحمنالرّحيم
به همه آقايان محترم و خواهران گرامي که از تهران و بعضي از ولايات ديگر تشريف آوردهاند، خوشامد عرض ميکنم. اين ديدار سالانه مرسومِ پيش از محرّم، در حقيقت براي امّت اسلامي، شروعي براي ورود در وادي پربرکت و پرماجراي عاشورا و بهرهوري از برکات ماه محرّم است.
اگر چه در باب محرّم و عاشورا و آثار اين پديده عظيم، صحبتها و افادات ارزشمندي شده است و همه شنيدهايم و استفاده کردهايم؛ لکن هر چه زمان ميگذرد، احساس ميشود که چهره بيزوال اين خورشيد منوّر - که ميشود آن را به «خورشيد شهادت»، «خورشيد جهاد مظلومانه و غريبانه» تعبير کرد که بهوسيله حسين بنعلي عليهالسّلام و يارانش برافروخته شد - بيشتر آشکار ميگردد و برکات عاشورا بيشتر معلوم ميشود.
از همان روز اوّلي که اين حادثه اتّفاق افتاد، تأثيرات بنياني آن، بتدريج معلوم شد. از همان روزها، عدّهاي احساس کردند که وظايفي دارند. ماجراي «توّابين» پيشآمد. قضاياي مبارزات طولاني بنيهاشم و بنيالحسن عليهمالصّلاةوالسّلام پيش آمد. بعد، حتّي نهضت بنيعبّاس که عليه بنياميّه بهپا خاست، در اواسط قرن دوم هجري، در همه اطراف عالم اسلام آن روز، بخصوص در ايران و شرق ايران - خراسان - و غيره، با فرستادن دُعاتي، زمينه را براي ازاله حکومت ظالم، مستکبر و نژادپرست اموي، فراهم کردند. حتّي نهضت عبّاسيان هم که بالاخره به پيروزي رسيد، با نام حسينبنعلي عليهالسّلام شروع شد.
اگر تاريخ را نگاه کنيد، مشاهده خواهيد کرد که دُعات بنيعبّاس، وقتي به اطراف عالم اسلام ميرفتند، از خون حسينبنعلي عليهالسّلام و شهادت آن بزرگوار و انتقام خون فرزند پيغمبر و جگر گوشه فاطمه زهرا عليهاسلام، مايه ميگرفتند تا بتوانند تبليغات خودشان را به راه بيندازند. مردم هم قبول ميکردند. حتّي - آنطور که در ذهنم هست - لباس سياهي که شعار بنيعبّاس بود، به عنوان لباس عزاي امام حسين انتخاب شد و بعدها هم در زمان حکومت پانصد ساله بنيعبّاس، همواره لباس رسمي آنها، لباس سياه بود. لباس سياه، براي اوّلين بار به مناسبت عزاداري امام حسين استفاده شد. آنها ميگفتند: «هذا حداد آل محمّد» صلّياللهعليه و آله. يعني اين لباس عزاي ذريّه پيغمبر است. اينگونه شروع کردند و آن تحوّل را به راه انداختند. البته منحرف شدند و خود آنها هم دنباله کار بنياميّه را پيش بردند.
اينها تأثيرات عاشورايي است. در طول زمان نيز همينطور بوده است. آنچه در زمان ما اتّفاق افتاد، از همه اينها بالاتر بود. يعني در عصر تسلّط ظلم، کفر و الحاد بر سرتاسر عالم؛ در عصري که عدالتْ خلاف قانون و ظلمْ قانون و مقررّاتِ بينالمللي شده است، حق به حکومت رسيد. اينکه شما ميبينيد ابرقدرتها زورگويي ميکنند و ميخواهند نظام جديدي را بر دنيا حاکم کنند - که البته همان نظام قبلي هم نظام حاکميّت ابرقدرتها بود - اين، همان سلطه ظلم است. براي هر آنچه در دنيا ظلم، حقکشي و تبعيض ميشود، اسمهاي قانوني مثل «حقوق بشر»، «دفاع از ارزشهاي انساني» و از اين قبيل ميگذارند. بدترين نوع سيطره ظلم اين است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنيا مسلّط شود.
در چنين زماني، ناگهان به برکت عاشورا، حجاب ظلمت شکافته و خورشيد حقيقت آشکار شد. حق، به قدرت و حکومت رسيد. اسلام که همه دستها سعي ميکردند آن را منزوي کنند، در وسط عرصه، خودش را مطرح کرد و دنيا مجبور شد که حضور اسلامِ راستين و ناب را در شکل حکومت جمهوري اسلامي بپذيرد. شروع نهضت پانزده خرداد هم به برکت عاشورا بود. امسال بعد از گذشت سي و دو سه سال از حادثه پانزده خرداد، مثل آن سال اوّل، دوباره خرداد با محرّم همزمان و مقارن شده است.
در پانزده خرداد که در سال چهل و دوي شمسي - هشتاد و سه قمري - با دوازدهم محرّم مصادف بود، امام بزرگوار ما رضواناللهتعاليعليه در عرصه عاشورايي و با بهرهبرداري به بهترين شکل ممکن از ماجراي عاشورا و محرّم، توانستند پيام حق و دادِ برآمده از دلِ خود را بهگوش مردم برسانند و مردم را متحوّل کنند. اوّلين شهداي ما هم در ماجراي پانزده خرداد، در تهران، ورامين و بعضي جاهاي ديگر، همين سينهزنهاي حسيني بودند که آمدند و در معرض تهاجمِ دشمنِ عاشورا قرار گرفتند.
در سال پنجاه و هفت هم مشاهده کرديد ماجراي آن روز و ماهي را که در آن، خون بر شمشير پيروز ميشود. اين نام را امام بزرگوار از همه قضاياي محرّم، خلاصهگيري، استحصال و مطرح کردند. همينطور هم شد. يعني مردم ايران به پيروي از حسينبنعلي عليهالسّلام، درس عاشورا را گرفتند و در نتيجه خون بر شمشير پيروز شد. اين موضوع در ماجراي امام حسين چيز عجيبي است.
خوب؛ حالا ما و شما، امانتدار و وارثِ اين حقيقت تاريخي هستيم. امروز کساني هستند که ميخواهند ماجراي عاشورا را به عنوان يک درس، خاطره و يک شرح واقعه، از زبان علما، روحانيون، مبلّغين، مبلّغات و امثال اينها بشنوند. ما در اين زمينه چه خواهيم کرد؟ در اينجا به قضيه خيلي مهمِّ تبليغ ميرسيم.
اگر روزي اين طلّاب جوان، فضلاي حوزههاي علميّه، مبلّغين، وعاّظ، مدّاحان و روضهخوانان، توانستهاند ماجراي عاشورا را مثل حربهاي عليه ظلمات متراکم حاکم بر فضاي زندگي همه بشر به کار گيرند و با اين تيغ بُرنده الهي پرده ظلمات را بشکافند و خورشيد حقيقت را به شکل حاکميّت اسلام، واضح و آشکار کنند - اين حقيقت در زمان ما اتّفاق افتاده است - چرا نبايد متوقّع بود که در هر عصر و زماني - هر چه هم که تبليغات دشمن در آن دوره سخت، همهگير و ظلمات «اشّد تراکماً» باشد - مبلّغين، گويندگان و علماي دين، بتوانند عليه هر باطلي، شمشير حق و ذوالفقار علوي و ولوي را در دست گيرند و از آن استفاده کنند؟!چرا ما چنين چيزي را مستبعد بدانيم؟!
درست است که امروز تبليغات دشمن، همه فضاي ذهن بشريّت را فرا گرفته است. در اين، شکي نيست. درست است که اموال کلاني براي تشويش چهره اسلام، بخصوص تشيّع، خرج ميشود. درست است که هر کس که منافع نامشروعي در زندگي ملتها و کشورها دارد، خود را موظّف به فعاليت عليه اسلام و حکومت اسلامي ميبيند. درست است که کفر، با همه تفرّق و تشتّتش، با استفاده از همه امکانات، در يک امر اتّفاق کرده و آن ضدّيت با اسلامِ ناب است و حتّي اسلام محرَّف را هم به جنگِ اسلامِ ناب آورده و به ميدان کشانيده است. اينها همه درست؛ اما آيا جناح حق و جبهه اسلامِ نابِ نميتواند در مقابل اين تبليغات خصمانه و خباثتآلود، به برکت روح، پيام و حقيقت عاشورا و پيام محرّم، همان معجزه را يک بار ديگر تکرار کند؟! چرا نتواند؟! سختي دارد؛ اما ممکن است. همّت و فداکاري لازم دارد. راه باز است؛ بنبست نيست.
مسؤوليت ما و شما اين است. امروز دنيا تشنه حقيقت است. اين حرفِ يک روحاني يا يک شخصِ متعصّبِ اسلامي نيست؛ بلکه حرف کساني است که سالها با فرهنگ غربي ارتباط، رفت و آمد، مبادله و حتّي نسبت به آن، حسن نظر داشتهاند. آنها ميگويند که امروز دنياي غرب در سطوح حسّاسش، تشنه اسلام است. «سطوح حسّاس» يعني چه؟ فلان جماعت عامي و غافل، يا فرض بفرماييد جماعتهايي که منافعشان بهشدّت مطرح است - مثل حکام، دولتمردان، سرمايهداران، زراندوزان و زورگويان - بخشهاي کرخ و دير احساسِ پيکره فرهنگ غرب و جوامعِ غربياند. دانشمندان، متفکرين، انسانهاي با وجدان، روشنفکران و جوانان بخشهاي حسّاس پيکره جوامع غربي هستند. اين بخشهاي حسّاس، امروز تشنه مکتب و درسي از زندگي هستند که آنها را از هزاران دشواري واقعي زندگي نجات دهد.
خيلي از اين مشکلات زندگي، مشکلات واقعي نيست. مشکل واقعي، احساس ناامني روحي، تنهايي، افسردگي، تزلزل و عدم اطمينان و سکينه روحي است. اينها مشکلات واقعي بشر است که در اوج ثروت و شهرت، يک نفر را به خودکشي وادار ميکند. جوان، پولدار و داراي امکانات تنّعم و بهرهبرداري از زندگي است؛ امّا خودکشي ميکند. خوب؛ چرا؟ دردش چيست؟ کدام درد است که از بيپولي و نداشتن امکاناتِ تمتّعِ جسماني و لذايذ جنسي هم سختتر است؟ دردي که امروز گريبان جوامع مادّي دنيا و تمدّن غربي را گرفته است، عدم اطمينان، عدم آرامش، عدم نقطه اتّکاي روحي، عدم اُنس و تواصل بين انسانها، احساس غربت، و انکسار است.
بخشهاي حساس جوامعي که اين دردها را بيشتر احساس ميکنند، چشم انتظارند که دست نجاتي بيايد و آنها را از اين حالت نجات دهد. در آنجاهايي که آگاهي هست، چشمها به اسلام دوخته شده است. البته عدّهاي از آنها آگاهي ندارند و اسلام را نميشناسند؛ اما زمينه گرايش به اسلام را دارند. کساني که اسلام را ميشناسند، مشخّصاً روي اسلام تکيه ميکنند.
يکي از انديشمندان ايراني خودِ ما گفته بود - بنده شنيدم آن شخص به رحمت خدا رفته است - که «امروز غرب در جستجوي چهرههايي مثل شيخ انصاري و ملّاصدراست.» زندگي، معنوّيات و ارزشهاي آنها، امروز چهرههاي غربي و متفکرين غربي را جذب ميکند. منبع زخّار اين حقايق و ارزشها، معارف اسلامي، و در قلّه و اوج اين معارف، معرفت عاشورايي است. قدر اينها را بايد دانست. ما حالا ميخواهيم اين معارف را در مقابل چشم مردم دنيا قرار دهيم.
من اينجا، با تشکر از همه افراد و آحادي که در سال گذشته درخواست ما را اجابت کردند و يک حرکت تحريفآميز را از صفحه عزاداري عاشورا حذف نمودند، باز ميخواهم بر روي همين قضيه تکيه کنم. عزيزان من؛ مؤمنين به حسينبنعلي عليهالسّلام! امروز حسينبنعلي ميتواند دنيا را نجات دهد؛ به شرط آنکه با تحريف، چهره او را مغشوش نکنند. نگذاريد مفاهيم و کارهاي تحريفآميز و غلط، چشمها و دلها را از چهره مبارک و منوّر سيّدالشهدا عليهالصّلاةوالسّلام، منحرف کند. با تحريف مقابله کنيد.
بنده ميخواهم به طور خلاصه، دو مطلب را عرض کنم: يکي اينکه، عاشورا و ماجراي حسينبنعلي بايد در منبر، به شکل سنّتي روضهخواني شود؛ امّا نه براي سنّتگرايي، بلکه از طريق واقعهخواني. يعني اينکه، شب عاشورا اينطور شد، روز عاشورا اينطور شد، صبح عاشورا اينطور شد. شما ببينيد يک حادثه بزرگ، به مرور از بين ميرود؛ امّا حادثه عاشورا، به برکت همين خواندنها، با جزئّياتش باقي مانده است. فلان کس اينطوري آمد با امام حسين وداع کرد؛ اينطوري رفت به ميدان، اينطوري جنگيد؛ اينطوري شهيد شد و اين کلمات را بر زبان جاري کرد.
واقعه خواني، تا حدّ ممکن، بايد متقن باشد. مثلاً در حدود «لهوفِ» ابنطاووس و «ارشادِ» مفيد و امثال اينها - نه چيزهاي مندرآوردي - واقعهخواني و روضهخواني شود. در خلال روضهخواني، سخنراني، مدّاحي، شعرهاي مصيبت، خواندن نوحه سينهزني و در خلال سخنرانيهاي آموزنده، ماجرا و هدف امام حسين عليهالصّلاةوالسّلام. يعني همان هدفيکه در کلمات خود آن بزرگوار هست که: «و اني لم اخرجِ اشراً و لابطرا و لا ظالماً و لا مفسداً، و انّما خرجت لطلب الاصلاح في امّة جدّي» ، بيان شود. اين، يک سرفصل است. عباراتي از قبيل «ايها النّاس، انّ رسول الله، صلّياللهعليهوآلهوسلّم، قال: من رأي سلطاناً جائراً، مستحلاً لحرم الله، ناکثاً لعهد الله...، فلم يغيّر عليه بفعل و لاقول، کان حقاً علي الله ان يدخله مدخله» و «من کان بادلاً فينامهجته و موطّناً علي لقاءالله نفسه فليرحل معنا» ، هر کدامْ يک درس و سرفصلند.
بحثِ لقاءالله و ملاقات با خداست. هدف آفرينش بشر و هدفِ «انّک کادحٌ الي ربّک کدحاً» - همه اين تلاشها و زحمتها - همين است که «فملاقيه»: ملاقات کند. اگر کسي موطّن در لقاءالله است و بر لقاءالله توطين نفس کرده است، «فليرح معنا»: بايد با حسين راه بيفتد. نميشود توي خانه نشست. نميشود به دنيا و تمتّعات دنيا چسبيد و از راه حسين غافل شد. بايد راه بيفتيم. اين راه افتادن از درون و از نفس ما، با تهذيب نفس شروع ميشود و به سطح جامعه و جهان ميکشد.
اينها بايد بيان شود. اينها هدفهاي امام حسين است. اينها خلاصهگيريها و جمعبنديهاي نهضت حسيني است. جمعبندي نهضت حسيني عليهالسّلام اين است که يک روز امام حسين عليهالسّلام در حالي که همه دنيا در زير سيطره ظلمات ظلم و جور پوشيده و محکوم بود و هيچ کس جرأت نداشت حقيقت را بيان کند - فضا، زمين و زمان سياه و ظلماني بود - قيام کرد.
شما نگاه کنيد، ببينيد: «ابن عبّاس» با امام حسين نيامد. «عبداللهبنجعفر» با امام حسين نيامد. عزيزان من! معناي اين، چيست؟ اين نشان نميدهد که دنيا در چه وضعي بود؟ در چنين وضعيتي، امام حسين تک و تنها بود. البته چند ده نفري دور و بر آن حضرت ماندند؛ اما اگر نميماندند هم، آن حضرت ميايستاد. مگر غير از اين است؟! فرض کنيم شب عاشورا، وقتي حضرت فرمود که «من بيعتم را برداشتم؛ برويد.» همه ميرفتند. ابوالفضل و علي اکبر هم ميرفتند و حضرت تنها ميماند. روز عاشورا چه ميشد؟ حضرت برميگشت، يا ميايستاد و ميجنگيد؟
در زمان ما، يک نفر پيدا شد که گفت «اگر من تنها بمانم و همه دنيا در مقابل من باشند، از راهم برنميگردم.» آن شخص، امام ما بود که عمل کرد و راست گفت. «صدقوا ما عاهدوا الله عليه.» لقلقه زبان را که - خوب همه داريم. ديديد، يک انسان حسيني و عاشورايي چه کرد؟ خوب؛ اگر همه ما عاشورايي باشيم، حرکت دنيا به سمت صلاح، سريع، و زمينه ظهور ولي مطلقِ حق، فراهم خواهد شد.
بايد اين مفاد براي مردم بيان شود. فراموش نکنيد که هدف امام حسين بيان شود. حالا ممکن است انسان يک حديث اخلاقياي هم - به فرض - بخواند، يا سياست کشور يا دنيا را تشريح کند. اينها لازم است؛ امّا در خلال سخن، حتماً طوري صحبت شود که تصريحاً، تلويحاً، مستقّلاً و ضمناً، ماجراي عاشورا تبيين شود و مکتوم و مخفي نماند. اين، مطلب اوّل بود.
مطلب دوم اينکه، از اين فرصت استفاده شود و همانطور که خودِ حسينبنعلي عليهالسّلام به برکت جهادش، اسلام را زنده کرد (اسلام، در حقيقت زنده شده و آزاد شده خون و قيام حسينبنعلي است) امروز هم شما به انگيزه ياد، نام و منبر آن بزرگوار، حقايق اسلامي را بيان کنيد؛ قرآن و حديث را معرفي کنيد؛ نهجالبلاغه را براي مردم بخوانيد؛ حقايق اسلامي، از جمله همين حقيقت مبارکي را که امروز در حکومت حق، يعني نظام علوي، ولوي و نبوي جمهوري اسلامي، تجسّد پيدا کرده است براي مردم بيان کنيد. اين، جزو بالاترين معارف اسلامي است. خيال نکنند که ميشود اسلام را تبيين کرد و از حاکميت اسلام - که امروز در اين مرز و بوم متجسّد شده است - غافل ماند و آن را مغفولٌعنه گذاشت. اين، توصيه ما به شما عزيزان است.
بحمدالله همه برکات در وجود آقايان محترم، بزرگان؛ بخصوص طلّاب جوان، پرشور، مؤمن و فاضل، وجود دارد. در روز اوّل هم که همين طبقه، اين نهضت را گسترش دادند، و با استفاده از آن حديث شريف، اصحابشان را به نحل تشبيه کردند، اين آيه در مقابل چشم انسان مجسم ميشد که «و اوحي ربّک اليالنّحل ان اتّخذي منالجبال بيوتاً و منالشّجر و مما يعرشون. ثمّ کلي من کلّ الثمرات فاسلکي سبل ربّک.» حقايق را ميمکيدند و عسل ناب را به تشنگان حقيقت ميدادند، که «فيه شفاء للناس» . امروز هم همين است. امروز هم طلّاب، فضلا و مبلّغين جوان، با بهرهگيري از تجربههاي اساتيد و بزرگان اين فنون، کولهبار خودشان را محکم کنند و به اميد خدا، براي خدا، در راه خدا و با قصد قربت، بروند و اين حقايق را در همه جاي کشور، در اقطار اين کشور، در اقطار عالم، با زبان مناسب بيان کنند.
انشاءالله الطاف حضرت بقيةالله الاعظم اروحنافداه، شامل حال شما باشد. انشاءالله از اين محرّم که همزمان با سالگرد ارتحال امام و عروج آن بزرگوار به ملکوت است، بتوانيم حدّاکثر استفاده و بهره را ببريم. انشاءالله همه مشمول ادعيّه زاکيّه وليعصر ارواحنافداه باشيد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته.