به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، دیدار با خانواده شهید «مهدی سیف» مقصد این هفته جامعه قرآنی بود که هیأتی متشکل از قاریان حافظان و نمایندگان برخی از نهادها و رسانههای قرآنی خدمت خانواده این شهید بزرگوار رسیدند.
شهید مهدی سیف سال ۱۳۷۹ ۱ در غائلهای به وسیله ضد انقلاب در مشهد مقدس ترور شد و به شهادت رسید این شهید عزیز در صحن قدس آستان مقدس امام رضا علیهالسلام به خاک سپرده شد.
شهادت توسط ضدانقلاب در مشهد و خاکسپاری در حرم امام رضا(ع)
در این دیدار مهمان مادر شهید بودیم که درباره فرزندش گفت: سال ۱۳۷۱ به مشهد رفته بودیم که مهدی را برای کاری به خیابان فرستادم متأسفانه آن روزها مشهد شرایط خوبی نداشت و توسط برخی گروههای ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفته بود و بسیاری از مغازهها و بانکها از این حملات آسیب دیده بودند آن روز مهدی را برای کاری به خیابان فرستادم که متأسفانه بر اثر اصابت گلوله مستقیم ضد انقلاب به شهادت رسید.
البته شهادت سعادتی بود که نصیب مهدی شد و پیکر مطهرش در صحن قدس حرم امام رضا علیهالسلام دفن شد و به واقع امام هشتم فرزندم را قابل دانست و نزد خودش نگه داشت.
مهدی از دوران نوزادی و حتی بارداری انسان با سعادتی بود و از همان دوران بسیار دقت میکردم. از دوران کودکی بسیار صادق بود و به هیچ وجه دروغ بر زبانش جاری نمیشد و حتی به ما هم در این زمینه تذکر میداد. دو سال پیش از شهادت مهدی پدرش به رحمت خدا رفت و این فرزند عزیز با مهربانی و ادب کاری کرد که خانواده جای خالی پدر را احساس نکنند.
احترام به پدر و مادر مهمترین خصوصیت شهید
احترام به پدر و مادر از خصوصیات بارز این شهید عزیز بود هیچگاه با ما بلند سخن میگفت و هرگاه میخواستیم از خانه خارج شویم کفش جلوی پای ما جفت میکرد. توجه به توصیهها و سخنان امام و رهبری از توصیههایش بود و همواره از ما میخواست که پیرو ولایت باشیم.در کنار درس و فعالیتهای فرهنگی و قرآنی به ورزش و فوتبال علاقه زیادی داشت و فوتبالیست خوبی بود.
بسیار به انتخاب دوستانش حساس بود و میگفت: همه دوست نیستند یک شخص هم کلاسی و یک شخص هم محلهای است، اما دوست نیست. او در این میان یک دوست برای خود انتخاب کرده بود که جوان بسیار شایستهای است.
انس با قرآن و مسجد راهی بود که برادرم جلوی پای ما گذاشت
در ادامه برادر شهید به بیان خصوصیات این شهید عزیز پرداخت و گفت: من با توجه به اینکه سن کمی داشتم خاطرات چندانی از برادرم به یاد ندارم اما این را بگویم که برکت زندگی ما از انس و عجین شدن با مسجد بود و این لطف خدا شامل حالمان شد و همه ما این صفت را از برادر شهیدمان آموختیم، همچنین همانطور که مادرم اشاره کردند احترام به پدر و مادر آموزش دیگری بود که از این شهید دریافتیم و همواره به یاد دارم که در اوج بازی و سرگرمی در محل هرگاه پدر و مادر کاری داشتند و ما را صدا میکردند مهدی فوراً به نزد آنها می رفت و اطاعت میکرد.
تلاوت و فعالیت قرآنی در مسجد مالک اشتر تهران
آن زمان در مسجد مالک اشتر جلسه و محفل قرآنی برگزار میشد که برادرم در آنجا شرکت میکرد و به تلاوت قرآن کریم میپرداخت اول ماه محرم بود که به شهادت رسید چند روز پس از شهادت به خواب خواهرشان آمده بود و به او گفته بود خواهر جان بلند شو لباس سیاه بپوش و گوشوارههایت را در بیاور هنگام عزاداری برای امام حسین علیهالسلام است.
بسیار اهل قناعت بود و دلبستگی به هیچ چیز نداشت حتی ظاهر لباس کفش کیف این چیزها هم اهمیت نمیداد اما در عین حال بسیار به پدرش علاقه داشت و از آنجایی که پدرش مدام در جبهه بود یک بار توانست با اصرار زیاد پدر را راضی به حضورش در منطقه کند و نهایتاً با پدر راهی منطقه شد و تا دوکوهه او رفته بود.
بعد از فوت پدر همیشه نوحه عمه بابایم کجاست را میخواند و این علاقهاش سبب شد خیلی زود از این دنیا رخت بر بندد و به نزد پدر برود.