محمد علی نجفی در دستنوشتهای پیدا شده در صحنه جرم نوشته است: در طول یک سال گذشته تمام تلاشم را کردم تا بدون خونریزی، مشکلاتمان را حل کنیم، اما میترا استاد قبول نکرد حتی به او پیشنهاد طلاق به همراه پرداخت تمام حق و حقوقش را دادم، اما باز هم قبول نکرد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ اولین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات محمدعلی نجفی صبح امروز در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران و درسالن اجتماعات امام خمینی(ره)، به ریاست قاضی محمدرضا محمدی کشکولی برگزار شد.
قاضی کشکولی در ابتدای این جلسه با بیان اینکه این پرونده، قتل خانوادگی است وممکن است در آینده نیز در جامعه اتفاق بیافتد، گفت: برای اینکه در این دادرسی، حقوق شهروندی رعایت شود، به نماینده دادستان، اولیای دم، متهم نجفی و وکلای متهم، نسبت به رعایت اخلاق تذکر داده میشود.
سپس قاضی با اعلام تذکرات لازم به حاضرین در جلسه دادگاه، از نماینده دادستان خواست تا به قرائت کیفرخواست بپردازد.
محمد شهریاری معاون دادستان تهران و سرپرست دادسرای امور جنائی، به قرائت کیفرخواست پرداخت و گفت: محمدعلی نجفی، فرزند احمدعلی، ۶۶ ساله و بازنشسته، با قرار بازداشت موقت در اوین به تاریخ ۸ خرداد ۹۸ متهم است به: ۱- مباشرت در قتل عمدی مرحوم میترا استاد ۳۶ ساله همسر دوم خود با سلاح گرم جنگی، ۲- حمل و نگهداری سلاح و مهمات جنگی غیرمجاز، ۳- ایراد صدمه بدنی عمدی غیر منتهی به فوت.
وی ادامه داد: ساعت ۱۲:۳۰ روز ۷ خرداد، کلانتری ۱۳۴ شهرک غرب در جریان وقوع قتلی در آدرس تهران - میدان صنعت، نبش بلوار خوردین، طبقه ۷ برج دوبرال، واحد ۲۷۰۱ قرار گرفت. بلافاصله من بهمراه بازپرس اکیپ جرم و تشخیص هویت در صحنه جرم حاضر شدیم.
وی افزود: مرحومه میترا استاد در وان حمام به قتل رسیده بود و آثار خونریزی از ناحیه پهلو و دست وی مشهود بود.
نماینده دادستان ادامه داد: در صحنه وقوع جرم و در حین بازررسی از منزل مقتوله، دستنوشتهای کشف شد که در آن نوشته شده بود؛ در طول یک سال گذشته تمام تلاشم را کردم تا بدون خونریزی، مشکلات را حل کنیم، اما قبول نکرد حتی با وجود اینکه به او پیشنهاد طلاق به همراه پرداخت تمام حق و حقوقش را دادم، اما باز هم قبول نکرد و در مقابل به من گفت: تا از تو و همسر اولت انتقام نگیرم و با کسانی که تو با آنها مشکل داری و مردان اجنبی که دشمنت هستند همخواب نشوم و از تو انتقام نگیرم و به تو خیانت نکنم دستبردار نخواهم بود و آنقدر به تهدیدات و توهینهای خود ادامه داد که راهی بجز قتلش برایم باقی نمانده بود و از دیروز با مردهای اجنبی تماس گرفته است و مرا تهدید میکرد که روابطش را دوباره زنده میکند به همین خاطر از نظر من، میترا استاد با تهدید به خیانت به من، مهدورالدم بود و البته آن که او به من تهمتهای رنگارنگ به من میزد.
شهریاری گفت: در انتهای نامه نوشته شده بود محمد علی نجفی، که با پیدا شدن چنین دست نوشتهای احتمال دادیم ممکن است نجفی، قاتل باشد.
وی ادامه داد: خون تا درب حمام و داخل وان پاشیده شده بود و آثار آن قابل رویت بود همین طور آثار شلیک چند گلوله به درب، دیوار و همچنین آثار شلیک گلوله بر روی یک بالشت مشاهده میشد.
نماینده دادستان تهران گفت: دوربینهای مداربسته نشان میدهد که ساعت ۱۱:۴۳ روز حادثه، محمد علی نجفی با در دست داشتن کیف کوچکی از ساختمان خارج میشود البته قبل از خروج او از ساختمان، فرهاد آقازاده راننده وی، به درب منزل محمدعلی نجفی رفته و دو عدد کیف مشکی و قهوهای را از ساختمان خارج کرده است.
سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفت: طبق اظهارات فرهاد آقازاده راننده محمدعلی نجفی، ساعت ۹:۲۶ روز حادثه، نجفی با او تماس گرفته و از او خواسته تا به منزلش برود، آقازاده در اظهارات خود گفته است: در پارکینگ ساختمان منتظر آقای نجفی ماندم و با وجود اینکه سه بار با ایشان تماس گرفتم، اما ایشان پاسخ ندادند و من جوابی نگرفتم به همین خاطر به درب خانه ایشان رفتم و زنگ درب آپارتمان را زدم و دکتر در را باز کرد و دو کیف قهوهای و مشکی به من داد و گفت که کیفها را به دخترش زهرا بدهم و از من خواست پایین، منتظرش بمانم تا زمانیکه با من تماس بگیرد و نامهای را که مشغول نوشتن آن است، کامل شود و به من تحویل دهد تا به دست دخترش برسانم، ساعت ۱۰:۱۴ آقای نجفی با من تماس گرفت از من خواست تا کیف قهوهای را برایش ببرم، کیف را بردم و پس از چند دقیقه، آن را دوباره به من بازگرداند و گفت که کیفها را به دست دخترشان برسانم.
نماینده دادستان به قرائت ادامه اظهارات اقازاده ادامه داد و گفت: آقازاده میگوید نامهای داخل کیفها بود که دختر آقای نجفی آن را خواند و هراسان شد و بهمراه همسرش به منزل آقای نجفی برگشتیم و پسر میترا استاد به هویت مهیار، ۱۶ ساله نیز همراه ما وارد خانه شد، در اتاقها را باز کردیم و به دنبال اقای نجفی و همسرشان بودیم که در نهایت جسد میترا استاد را در حمام دیدیم و مهیار با فریاد میگفت: پدرم، مادرم را کشته است.
شهریاری افزود: فرهاد آقازاده، محمد علی نجفی را در همان ابتدا با شلوارکی خونین و پایی زخمی دیده است و از نجفی علت را جویا شده و نجفی به آقازاده میگوید که با همسرش درگیر شده است.
نماینده دادستان گفت: مهیار صفری، پسر ۱۶ ساله میترا استاد در بازپرسیها گفته است که در ساعت ۱۲:۲۰ تا ۱۲:۳۰ روز حادثه به خانه برای گرفتن پول آژانس برگشتم که راننده پدرم و دو نفر غریبه را که بعد ها فهمیدم دختر و داماد نجفی هستند، درب منزل مان دیدم پس از ورود به منزل، مادرم را خونین دیدم، اما فکر نمیکردم مرده باشد برای همین از دختر نجفی خواستم تا با اورژانس تماس بگیرد، نجفی از شب گذشته در آپارتمان ما بود حتی صبح ساعت ۹ که میخواستم از خانه خارج شوم نجفی همچنان در خانه بود و شب قبل نجفی و مادرم با هم درگیری لفظی و بدنی داشتند و قبلا بارها گفته بود که در خانه اسلحه ندارد و اسلحه نزد همسراولش است.
نماینده دادستان تهران گفت: از زهرا نجفی تحقیق به عمل آمد که در تحقیقات گفته است آقای آقا زاده راننده پدرم به منزل ما آمد دو کیف به من دادند و من به همراه همسرم و آقای آقازاده به منزل پدرم آمدیم، چند بار زنگ زدیم، اما چون کسی در را باز نکرد، خودمان در را باز کردیم چند بار پدرم و خانم استاد را صدا کردیم، همان موقع پسر میترا استاد رسید، به سمت سرویس بهداشتی رفتیم و من دیدم که میترا استاد در وان حمام افتاده و جسم او سرد است.
شهریاری افزود: با توجه به خروج دو عدد کیف از صحنه به منزل دختر متهم، زهرا نجفی رفتیم. کیفها به همراه سه برگ کشف شد در داخل کیف شش عدد گوشی که در فویل پیچیده شده بود و متعلق به متهم نجفی، مقتوله و فرزند مقتوله بود، کشف گردید.
سرپرست دادسرای امور جنایی تهران متذکر شد: در نوشتهها آمده بود: مطالب را به مختصر مینویسم، البته دوست ندارم برخی از این مسائل در سطح عمومی پخش شود، میترا استاد در اردیبهشت ۹۶ با عدهای به دیدن من آمدند و گفتند که تمایل به کاندیداتوری در شورای شهر اسلامشهر هستند و من هم او را به دوستانم معرفی کردم، البته آن زمان او خیلی محجبه و چادری بود. بعد از آن، به درخواست شخص میترا استاد، با هم ملاقات خصوصی داشتیم که در نهایت این ملاقات منجر به ایجاد احساس و رابطه عاطفی شد و او در ادامه این رابطه مطالبی را درباره زندگی خود به من گفت که بخشی از آن صحت داشت و برخی دیگر دروغ بود، او به من گفت که در حال حاضر مسلمان و مطلقه است؛ او قبل از مسلمان شدنش با یک کارگردان زندگی عاشقانه و جنسی داشته است، بعد از آن به عقد موقت کسی در وزارت خارجه در میآید و بعد از آن هم به عقد موقت شخص دیگری در آموزش و پرورش درآمده استپس از اینکه همه این موارد را همسر او مطلع می شود و به همین دلیل از وی جدا میشود، بعد از آن به عقد موقت من درآمد که اشتباه کردم.
در این حین قاضی محمدی کشکولی به نماینده دادستان بابت ارائه برخی مسائل در دادگاه تذکر داد و گفت: برخی از مسائل باید در دادگاه غیرعلنی، مطرح شود.
شهریاری در ادامه قرائت کیفرخواست پرونده گفت: این مسائل مرا به این نتیجه رساند که میترا مهدورالدم است و برای همین کار را یکسره کردم و دست به قتل او زدم و تقاضای عفو دارم.
دکتر شهریاری اظهار کرد: طبق این دست نوشته گمان بر این بردیم که نجفی ممکن است خودکشی کند برای همین اقدامات لازم برای یافتن او انجام شد و منزل همسر اول و دختر وی مورد بازرسی قرار گرفت و با تمام اطرافیان او تماس گرفته شد تا ساعت ۱۹ همان روز که متهم خود رابه پلیس آگاهی تهران حاضر شد و اعتراف کرد که به دلیل اختلافات خانوادگی، میترا استاد همسر دوم خود را به قتل رسانده است.
شهریاری افزود: متهم محمد علی نجفی نزد دادسرای جنایی اظهار کرده است که در تمام ۸ ماه عقد موقت و یکسال عقد دائم، میان همسرش درگیری و جنگ و جدل وجود داشته است و مقتوله به تمام اعضای خانواده نجفی توهین میکرده است و حتی اختلافاتشان به درگیری فیزیکی و ضرب و جرح منتهی میشد، یکی دو بار نیز مقتوله اقدام به چاقوکشی کرد.
وی گفت: نجفی در اظهارات خود گفته است که چند بار به مقتوله پیشنهاد طلاق داده، اما مقتوله گفته که باید از همسر اول و دختر او انتقام بگیرد. طبق اظهارات متهم شب قبل از قتل نیز با هم درگیر میشوند و ساعت ۱ یا ۲ به خواب میروند. صبح، فرزند مقتوله به مدرسه میرود و مقتوله طبق اظهارات متهم مجدد شروع به فحاشی کرده و میگوید میخواهم به حمام و سپس به بیرون بروم.
شهریاری افزود: نجفی به مقتول میگوید که کجا میخواهی بروی که مشاجره ادامه مییابد. او گفته است مقتوله لباسهای خود را درآورد و وارد حمام شد و من اسلحه سازمانی را برداشتم و یک بالش نیز از روی تخت برداشتم تا او سلاح را نبیند. همسرم هنوز وارد وان نشده بود که اسلحه را به او نشان دادم، اما در این لحظه یک تیر از بالش عبور کرد و بالش افتاد و بعد از آن چند تیر دیگر نیز شلیک شد.
نماینده دادستان افزود: همچنین متهم گفته بعد از این اتفاق اسلحه را برداشتم و سر مزار پدرم در قم رفتم و میخواستم خودکشی کنم؛ سپس به حرم حضرت معصومه رفتم و سلاح را داخل کیف به خادم حرم دادم و خادم مرا شناخت و به من گفت که شما میتوانید کیف را به داخل حرم ببرید. پس از زیارت به میدان هفتادودو تن برگشتم و از آنجا به ترمینال جنوب آمدم و سپس خودم را به پلیس معرفی کردم.
وی افزود: متهم نزد بازپرس گفته است که سلاح از قبل مسلح بوده و در حالی که در نیروی انتظامی میگوید قبل از رفتن به حمام سلاح را مسلح کردم و متهم همچنین نزد بازپرس اعتراف کرده که دستنوشتهها را خودش نوشته است.
نماینده دادستان در ادامه به اعترافات متهم اشاره کرد و گفت: متهم نجفی انگیزه خود را از قتل اختلافات خانوادگی بیان کرده است و آلت قتاله یک سلاح کمری برتا است که تا ۲۷ بهمن سال ۹۴ دارای مجوز بوده، اما بعد از آن تمدید نشده و متهم به این مسئله اعتراف دارد.
شهریاری گفت: در زمان وقوع جنایت هیچ شاهدی وجود نداشته و فقط راننده متهم میگوید در زمان بعد از جنایت که کیفها را تحویل گرفته مشاهده میکند پای چپ نجفی خونآلود است و وقتی از او سوال میکند میگوید به خاطر درگیری با میترا استاد است.
وی با بیان اینکه گلوله طبق نظریه کارشناس از فاصله بیش از یک متر و کمتر از ۵ متر شلیک شده است، به بررسی دوربینهای مداربسته ساختمان اشاره کرد و گفت: ابتدا مشاهده میشود در تاریخ ۷ خرداد ۹۸ راننده به هویت فرهاد آقازاده فرزند احمد در ساعت ۱۰:۰۸ دقیقه به داخل ساختمان وارد و تعداد دو عدد کیف از متهم تحویل میگیرد و ساعت ۱۰:۱۹ خارج میشود و ساعت ۱۱:۴۳ متهم به همراه یک کیف دستی کوچک از ساختمان خارج شده و سپس راننده و دختر وی وارد ساختمان شده و با صحنه قتل مواجه میشوند و هیچکدام از اهالی ساختمان صدای گلوله را نشنیده، اما صدای درگیری را میشنوند.
سرپرست دادسرای جنایی در ادامه قرائت کیفرخواست به انگیزه متهم از وقوع قتل اشاره کرد و گفت: براساس یک برگ دستنوشته در منزل متهم عدم پیشنهاد قبول طلاق اختلافات خانوادگی، تماس با برخی افراد و مهدورالدم بودن انگیزه متهم از قتل عنوان شده است. متهم همچنین در دستنوشته دیگری که در منزل دختر وی یافت شده ارتباط با برخی افراد و توهین و تهدید را انگیزه قتل عنوان کرده است.
شهریاری اضافه کرد: حسب نظریه کارشناسی دستنوشتههای مقتول با دستخط نجفی تطبیق شده و متهم درباره مهدورالدم اعلام کردن میترا استاد گفته است در نامهای که به دخترم نوشتهام توضیحات بیشتری دادم و، چون فکر میکردم به خاطر قتل، تحت فشار قرار میگیرم عنوان مهدورالدم را به کار بردم تا ابزار برای خارج شدن از تحت فشار داشته باشم و این موضوع پس از قتل به ذهنم رسید و نه قبل از آن.
وی گفت: متهم همچنین در جای دیگری در پرونده اختلافات زناشویی و دعوا را انگیزه قتل خود عنوان کرده و موضوع مهدورالدم بودن را نفی میکند.
سرپرست دادسرای جنایی تهران گفت: همچنی وکیل متهم در لایحهای عنوان کرده مقتوله با توجه به دلایلی مهدورالدم است و وکیل در دلایل خود صرفا به اظهارات متهم اشاره میکند که قابل پذیرش نیست. متهم نیز اقرار دارد که هدف از قتل اختلافات خانوادگی بوده و دلایلی بر مهدورالدم بودن مقتول وجود ندارد گرچه بررسی ادعای مهدورالدم در صلاحیت دادگاه است و قطعا نیاز به رسیدگی ماهوی دارد.
شهریاری همچنین به شناسایی افرادی با نامهای حسین، نرگس، فرشته، داوود و جواد اشاره کرد و گفت: در تحقیقاتی که از تمامی این افراد صورت گرفته گفتهاند که به خاطر روابط کاری با مقتوله آشنا بودند، اما هیچ رابطه نامشروعی با او نداشتند.
سرپرست دادسرای جنایی تهران گفت: متهم اعلام کرده که مقتوله در روزهای آخر قصد افشاگری از طریق مصاحبه با خبرنگار انصافنیوز را داشته است که به همین دلیل خبرنگار انصاف نیور رادعوت کردیم و از او تحقیقات لازم به عمل آمد. طبق تحقیقات صورت گرفته از معصومه رشیدیان او گفته که به دنبال علت استعفای شهردار تهران بوده سوالاتی در این رابطه برای همه وجود داشته است لذا از طریق یک کانال تلگرامی شماره میترا استاد را پیدا کرده و در تاریخ ۱۱ آبان ۹۷ مصاحبهای با او انجام بوده و قرار بوده مصاحبه دیگری در دی ۹۷ انجام شود که به بعد موکل میشود. میترا استاد در تاریخ ۶ خرداد تماس گرفته و برای ۷ خرداد قرار مصاحبه میگذارد، اما شب قبل از وقوع قتل به خبرنگار پیامک میدهد که سفری برایش پیش آمده و نمیتواند مصاحبه را انجام دهد و مصاحبه را به روز دیگر موکول میکند؛ بنابراین این اظهارات دلیل دیگری بر کذب بودن ادعای متهم است.
وی انگیزه متهم را از قتل را صرفا اختلافات خانوادگی طی یک سال زندگی زناشویی اعلام کرده و گفت: به محض معرفی متهم به نیروی انتظامی اقدامات لازم برای بررسی وضعیت روحی و روانی او صورت گرفت و طبق اظهارات پزشکی قانونی متهم هیچگونه مشکل روانی در زمان وقوع قتل نداشته، البته سابقهای از افسردگی در گذشته داشته است که اقدامات پزشکی لازم برای آن انجام نشده است.
وی ادامه داد: متهم و وکیل وی به نظر پزشکی قانونی اعتراض کردند که موضوع به هیئت سه نفره ارجاع شد و هیئت سه نفره نیز نظریه اولیه کارشناسی را تایید کردند.
شهریاری اولیای دم مقتول را پدر، مادر و فرزند وی خواند و افزود: اولیای دم مقتول با حضور در شعبه بازپرسی همگی تقاضای قصاص متهم را کردهاند.
قاضی محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران و نماینده دادستان تهران در پایان قرائت کیفرخواست، گفت: اینجانب به مانند تمامی پروندههای دیگر، طرفین را توصیه به صلح و سازش میکنم، در این پرونده بعضا ایراد گرفته شد که پروسه تحقیقات در مدت ۴ روز انجام شد. صدور کیفرخواست درمدت زمان کوتاه، در پروندههای دیگری نیز وجود داشته است، به طور مثال در پرونده قتل آقای شیرمحمدعلی، کیفرخواست در مدت ۴۸ ساعت صادر شد.
در ادامه جلسه قاضی محمدی کشکولی با بیان اینکه برخی از مطالب مطرح شده توسط نماینده دادستان، باید در جلسات غیرعلنی مطرح میشد، از رسانهها خواست در انتشار مطالبی منافی عفت و اخلاقی مطرح شده در جلسه دادگاه مراعات لازم را انجام دهند.
سپس قاضی از زهرا نجفی دختر محمدعلی نجفی خواست تا در جایگاه قرار بگیرد.
قاضی خطاب به زهرا نجفی مفاد قانونی را قرائت کرد و گفت: حرمت و مجازات شهادت دروغ و کتمان شهادت به شما تفهیم میشود نسبت خانوادگی خود را اعلام کنید و به خداوند سوگند یاد کنید که جز به حقیقت چیزی نمیگویید.
زهرا نجفی ضمن تسلیت به خانواده میترا استاد گفت: من زهرا نجفی فرزند محمدعلی نجفی هستم، قسم میخورم که جز به حقیقت نگویم. در هفت خرداد بعد از مراجعه آقای آقا زاده و دریافت کیف و نامه داخل آن با همسرم به برج محل سکونت پدرم رفتیم. آقای آقا زاده چند بار در زد بعد کلید را انداخت وارد شدیم. از او خواستم که پدرم یا خانم استاد را صدا بزند، بعد از آن به سمت اتاقها رفت در اتاق خواب را باز کرد در سرویس بهداشتی راهم باز کرد و با شوک بیرون آمد. من داخل شدم با جسد مرحومه رو به رو شدم که داخل وان به صورت نشسته بود، جا خوردم، شوکه شدم دیدم بدن او سرد است.
زهرا نجفی ادامه داد: حدود ساعت ۱۲:۳۰ به آنجا رسیدیم پسر او نیز همان موقع رسید هنوز خانه را نگشته بودیم، آقای آقا زاده اولین کسی بود که در را باز کرد و داخل رفت، بر اساس نامه پدرم که آیه انالله و اناالیه راجعون در آن ذکر شده بود فکر کردم میخواهد خودش را بکشد.
قاضی: نامه چگونه به شما رسید؟ زهرا نجفی: آقای آقا زاده به من رساندند. قاضی: از قبل مطلع بودید؟ زهرا نجفی: نه اصلا اطلاع نداشتم. صبح آقای آقازاده آمد و بعد از آمدن او به همراه همسرم به اتفاق دو خودرو به سمت خانه پدرم رفتیم. قاضی: آقای آقا زاده به شما چه گفت؟ زهرا نجفی: او نگران بود ومیگفت: شلوار پدرم خونی است. من به او گفتم اجازه بدهید همسرم بیاید بعد با هم میرویم. قاضی: قبل از آمدن به منزل شما تماس داشتند؟ زهرا نجفی: خیر. قاضی: در صحنه عکسی از اولین لحظات وجود دارد شما گرفتید؟ زهرا نجفی: بله من بودم، همسرم با اورژانس تماس گرفته بود. اورژانس به او گفت: او را بخوابانید من همان لحظه قبل از اینکه خانم استاد را بخوابانیم از او عکس گرفتم تا بگویم میترا در حالت نشسته بود و اورژانس گفت که او را بخوابانیم. قاضی گفت: چند تا عکس گرفتید؟ زهرا نجفی: همان یک عکس را گرفتم. قاضی: مشاهدات خود را بگویید. زهرا نجفی: من اولین متوجه تیر نشدم بعد از اینکه اورژانس گفت: به او ماساژ قلبی بدهید متوجه شدم روی سینه او جای گودی است و بعد از ماساژ خون بیرون زد بعد دو پوکه تیر آنجا بود دیدم او تیر خورده بعد به همسرم گفتم ماساژ نده او تیر خورده است. قاضی: آیا غیر از شما کسی هم دید؟ زهرا نجفی: غیر از من و همسرم آقای آقازاده هم بود، ولی کسی دیگری ندید. قاضی: پسر مقتوله کی صحنه را دید؟ زهرا نجفی: همسرم نگذاشت پسر مقتوله صحنه را ببیند. فکرکنم صحنهای را دید، من که دیدم اینگونه است به همسرم گفتم او را بیرون ببرد. قاضی: داخل وان خون دیدید یا کف حمام؟ زهرا نجفی: مقداری خون کف حمام بود، اما خشک شده بود قاضی: آیا جسد کاملا برهنه بود؟ زهرا نجفی: بله برهنه بود، اما حوله روی آن بود. قاضی: در عکس بالشت روی جسد است، آیا بالشت روی جسد بود؟ زهرا نجفی: بالشت روی کف حمام بود روی جسد نبود. قاضی: مقتوله دوش گرفته بود؟ زهرا نجفی: نه بدن او خشک بود. قاضی: چه کسی به جسد دست زد؟ زهرا نجفی: من دست زدم، اما سرد بود. بعد از تماس با اورژانس از من خواستند جسد را بخوابانیم، همسرم کمک کرد که این کار را انجام بدهیم، اما بعد از ماساژ متوجه شدم بالای سینه چپ سوراخ شده است. قاضی: در صحنه حالت اولیه جسد را توصیف کنید؟ زهرا نجفی: پای سمت چپ تا شده در وان بود، نمیدانم گردن به سمت چپ بود یا نه، دست راستش مشت شده بود و در وان قرار داشت و گردن به سمت چپ خمیده شده بود. در ادامه جلسه قاضی از علیرضا ببری داماد محمدعلی نجفی خواست تا در جایگاه حاضر شود. قاضی خطاب به علیرضا ببری گفت: حرمت مجازات و شهادت کذب و مفاد قانونی به شما تفهیم میشود به خداوند سوگند یاد کنید که جز به حقیقت چیزی نگویید. علیرضا ببری ضمن معرفی خود گفت: من داماد دکتر نجفی هستم. قاضی: چند سال دارید؟ علیرضا ببری: متولد ۶۷ هستم قاضی: شغل، محل سکونت، مذهب شما چیست؟ علیرضا ببری: کارمند، شیعه و اهل تهران هستم. قاضی: مشاهدات خود را بگویید. علیرضا ببری: من سرکار بودم که خانمم تماس گرفت قاضی: چه ساعتی بود؟ علیرضا ببری: فکر کنم حدود ساعت ۱۱:۰۰ من از سرکار آمدم. آقای آقازاده پریشان بود، قضیه نامه را تعریف کرد. نامه را خواندم که در آخر آن آقای نجفی حلالیت طلبیده بود، حدود ساعت ۱۲:۰۰ به آپارتمان آنها رسیدیم. از آقای آقازاده خواستیم با کلیدی که در دست داشت در را باز کند. در این هنگام آقا مهیار آمد. آقازاده سمت اتاق خواب رفت بعد شوکه شد و برگشت من داخل نرفتم، البته با باز شدن در دیدم که خون ریخته، مهیار داد میزد که بابا مامان را کشته من سعی کردم او را بگیرم که داخل نرود.
علیرضا ببری ادامه داد: به اورژانس زنگ زدیم، مشخصات از ما خواست توضیح دادیم که در حال نشسته در وان است. گفتند بخوابانید. با زهرا او را خواباندیم؛ اما صاف نمیشدیم اورژانس از ما خواست به قلبش ماساژ بدهیم ما شروع کردیم همسرم گفت: از سینه او خون میآید او را رها کنیم تا اورژانس آمد. قاضی: چه کسی با اورژانس تماس گرفت؟ ببری: من با ۱۱۵ تماس گرفتم. قاضی: نامه را چه زمانی دیدید؟ ببری: سه برگ بود که دیدم، اما کلی نگاه کردم. قاضی: نامه را کجا مشاهده کردید؟ ببری: منزل خودم حدود ساعت ۱۲:۰۰ قاضی: چه اقدامی کردید؟ ببری: منزل دکتر را بلد نبودیم، آقای آقازاده بلد بود به همراه او رفتیم. قاضی: به مرجع انتظامی چه کسی اطلاع داد؟ ببری: من به ۱۱۰ زنگ نزدم فکر کنم آقای آقازاده زنگ زد. قاضی: داخل و کف وان چگونه بود؟ ببری: کف حمام خونی بود و در وان خون به سمت فاضلاب جریان داشت، بیرون وان خون زیاد بود. قاضی: داخل اتاق ظاهرا به هم ریخته بود، متوجه چیزی شدید؟ ببری: کل خانه به هم ریخته بود من لباس خونی ندیدم، اما کف اتاق کمی خون دیدم قاضی: شما از اختلاف قاتل و مقتول اطلاع داشتید؟ ببری: از اختلاف آنها زیاد نمیدانستم؛ اما با من و زهرا اختلاف داشت. قاضی: انگیزه اختلاف او با شما چه بود؟ ببری: من بار اول مقتوله را در باغ کتاب در حین نمایش فیلم با پوشش جیغ دیدم. به فاصله ده روز در برج میلاد دوباره وی را به صورت محجبه دیدم. این اختلاف پوشش برای من سوال شد. از یکی از افراد در برج میلاد که مسئولیتی داشت پرسیدم جواب نداد. بعد از آن مقتوله با من تماس گرفت بین ما صحبتهای ناپسندی رد و بدل شد، او به من گفت: خوب نبود که درباره زن مردم پرس و جو میکنی به خاطر همین مقتوله با من مشکل داشت. قاضی: چرا شما در برج میلاد بودید؟ ببری: دکتر شهردار بود و به خاطر برنامههایی در برج میلاد حضور داشت. من اصلا مقتوله را نمیشناختم رفت و آمد نداشتیم. قاضی: در اتاق لباسی دیدید که متعلق به مقتول یا مقتوله باشد و یا خونی؟ ببری: من به شدت هول شده بودم، ممکن است باشد، اما آن لحظه من ندیدم. کنترل مهیار خیلی از من انرژی گرفت. قاضی: شما جزو اولین نفرات بودید که صحنه رادیدید؟ حوله را چه کسی انداخته بود؟ ببری: حوله سفید رنگ روی او بود. قاضی: بالش را کجا دیدید؟ ببری: من اصلا بالش ندیدم قاضی: شما غیر از حوله گلوله دیدید؟ ببری: بعد از آنکه همسرم گفت: یک شی مسی را بیرون وان دیدم. قاضی: آیا تا زمانی که نجفی خود را به پلیس آگاهی معرفی کند با او تماس داشتید؟ ببری: خیر، ما نگران بودیم او خودکشی کند منزل مادر خانمم بودیم که دکتر تماس گرفت و گفت که نگران نباشید من خودم را به آگاهی شاپور معرفی میکنم. بعد با آن شماره تماس گرفتیم رانندهای پشت خط بود و گفت که جلوی آگاهی شاپور او را پیاده کرده است. قاضی: موقعی که آقای نجفی تماس گرفت چه کسی گوشی را جواب داد؟ ببری: همسرم زهرا نجفی جواب داد. قاضی: آیا تا به حال متوجه اسلحه آقای نجفی در منزل بودید؟ ببری: میدانستم اسلحه دارد زمان ازدواج در سال ۹۵ زهرا گفته بود. قاضی کشکولی در این لحظه فرهاد آقازاده را به جایگاه خواند و ضمن تفیهم مواد قانونی لازم از او پرسید: از این ماجرا چطور مطلع شدید؟ فرهاد آقازاده گفت: راننده دکتر نجفی هستم. قاضی: از چه سالی راننده او بودید؟ آقازاده: من در شهرداری راننده بودم ازو از دوم یا سوم خرداد برای رانندگی برای اقای نجفی معرفی شدم و در طول این یک سال به همراه او بودم. قاضی: آن روز چه اتفاقی افتاد؟ آقازاده: دکتر به من زنگ زد کیفها را به من داد و گفت: به دخترش برسانم. از من خواست ۱۵ دقیقه صبر کنم تا نامهای بنویسد دوباره بالا رفتم کیفها را به او دادم، نامه را داخل آن گذاشت دوباره به من برگرداند. آقازاده گفت: به منزل زهرا خانم رفتم او نامه را خواند و از ترس اینکه اتفاقی بیفتد به خانه دکتر رفتیم من کلید خانه را داشتم یکی دو بار صدا کردم پسر مقتوله حدود ساعت ۱۲:۳۰ آمد به سمت اتاقخوابها رفتیم من در اتاق خواب دکتر را باز کردم و خانم استاد را دیدم شوکه شدم مهیار میخواست آنجا برود نگذاشتیم او به سمت آشپزخانه رفت چاقویی برداشت من مانع شدم به زحمت چاقو را از جیب او درآوردیم بعد به ۱۱۰ زنگ زدم. قاضی: مشاهدات اولیه را بگویید؟ آقازاده: مقتوله در وان حمام نشسته بود گردن به بالای او را دیدم که برهنه بود یک لحظه دیدم بعد برگشتم. قاضی: اولین لحظه چه زمانی رسیدید؟ آقازاده: ۹:۲۶ رسیدم. بعد تماس گرفتم جواب نداد بالا رفتم در را باز کرد کیف را به من داد، در اولین مرحله پای زخمی او را ندیدم. قاضی: لباس او چه بود؟ آقازاده: تیشرت و شلوارک آبی و مچ پای چپش زخمی شده بود. قاضی: داخل اتاق هم خون دیدی؟ آقازاده: نه یادم نیست قاضی: بالش هم دیدی؟ آقازاده: ندیدم قاضی: از اسلحه خبر داشتی؟ آقازاده: خبر نداشتم. قاضی: از مفاد نامه کی مطلع شدی؟ آقازاده: آن زمان که زهرا خانم نامه را خواند. قاضی: بعد از این ماجراها اولین تماس شما با آقای نجفی چه زمانی بود؟ آقازاده: ۹:۲۶ با من تماس گرفت. قاضی: آیا تا زمان معرفی آقای نجفی با او تماس داشتید؟ آقازاده: نه تماس نگرفت. قاضی: شما راننده خانوادگی او بودید آیا خانم استاد را هم جا به جا میکردید؟ آقازاده: برای خرید و یا اگر کاری داشتند او را همراهی میکردم. قاضی: از اختلافات آنها خبر داشتید؟ آقازاده: یکی دو بار با هم درگیر شده بودند که آثار کبودی را در صورت دکتر دیده بودم. قاضی: دلیلش را از متهم جویا شدید؟ آقازاده: نه نمیتوانستم، چون فکرمیکردم ممکن است دکترنخواهد که من از این مسئله باخبر شوم و یا واکنش نشان دهم. قاضی: شما بالش را ندیدید یا متوجه نشدید؟ آقازاده:، چون یک لحظه بود متوجه نشدم. قاضی: خون را کجا دیدید؟ آقازاده: در وان حمام در این هنگام قاضی کشکولی خطاب به معصومه رشیدیان خبرنگار انصاف نیوز خواست تا در جایگاه حاضر شود و خطاب به او گفت: حرمت و مجازات شهادت کذب را به شما تفهیم میکنم به خداوند سوگند یاد کنید که جز حقیقت چیزی نگویید در مورد مباحثی که در رسانهها مصاحبه کردید و منتشر شده توضیح بدهید. معصومه رشیدیان گفت: خبرنگار انصاف نیوز هستم یکسال پیش در بحبوحه استعفای آقای نجفی سوژهای را کار میکردیم در خصوص این موضوع و اینکه گفته شده بود در زندگی اقای نجفی، زنی موثر است، اما تلاشهای من برای گفتگو و مصاحبه با اقای نجفی بی نتیجه ماند. وی ادامه داد: بعد از انتشار عکس دو نفره نجفی و استاد و مصاحبه مقتوله با کانال تلگرامی اسم دکتر دوباره بر سر زبانها افتاد پیرو آن سوژه تلاش کردم با دکتر نجفی یا همسر او مصاحبه کنم که شماره میترا استاد را از آن کانال تلگرامی گرفتم مصاحبه و سوالات روشن بود. این خبرنگار گفت: من فقط همان بار اول با خانم استاد تماس گرفتم تماسهای بعدی که دو نوبت بود از سوی او بود. اولین مصاحبه آبان ۹۷ بود تماس بعدی دی ماه و تماس بعدی نیز شب حادثه بود. رشیدیان گفت: در پاییز ۹۷ او مسائل خصوصی را مطرح میکرد که برای درج در رسانه سیاسی موضوعیتی نداشت از او خواستم توضیحات بیشتر را در دفتر به من بدهد او در مصاحبه اول تاکید میکرد مدارک زیادی دارد صداها در گوشی او ضبط شده و قولهای دکتر را ضبط شده دارد. من از او دعوت کردم که به دفتر انصاف نیوز بیاید بعد کنسل کرد بار آخر شب حادثه حدود سه بعد از ظهر تماس گرفت مسائل شخصی را مطرح کرد گفتم بیا دفتر قبول کرد. هفت بعد از ظهر پیامک داد که عازم سفر هستیم و بعد خواهم آمد. وی افزود: نیمه شب دو عکس نوشت در واتس آپ ارسال کرد با مفاهیمی مثل سکوت کنندگان برابر ظلم همراه ظلم هستند. قاضی: شما خبرنگار سیاسی بودید آیا مباحث او اجتماعی بود یا سیاسی؟ رشیدیان: کاملا سیاسی مطرح میکرد اینکه دکتر نجفی همسر اولش را طلاق داده و او دیگر همسر دوم نیست و میخواهد رسانهای کند یا بدقولیهایی که به میترا استاد کرده یا اینکه مال و اموال خود را به نام دختر و همسرش ثبت کرده است. قاضی: مسائل اجتماعی یا سیاسی چطور؟ رشیدیان: مسائل سیاسی را مطرح نمیکرد درباره مسائل اجتماعی هم گلایه پدرش از ازدواج او با نجفی را میگفت. قاضی: درباره اختلافات چه میگفت؟ رشیدیان: اینگونه القا میکرد که روابط حسنه است. قاضی: درباره درگیریهای فیزیکی از آقای نجفی حرفی میزد؟ خبرنگار انصاف نیوز: دی ماه سال ۹۷ درتماس با صدای گرفته حرف میزد از آسیبهای روانی و جسمی که در این زندگی دیده صحبت میکرد. قاضی: درباره علت این آسیبها چیزی نمیگفت؟ خبرنگار: نه او فقط به قولهایی که آقای نجفی داده و عمل نکرده اشاره میکرد.
قاضی گفت: با توجه به جلسه امروز برای تطبیق اظهارات مطلعین با اظهارات آقای نجفی و ضرورت اخذ اظهارات فرزند مقتوله، مهیار صفری که با وصف دعوت حضور ندارند، ضرورت دارد اولیای دم در جلسه بعد حاضر باشند و با توجه به شکایت مطرح شده مطالب خود را اظهار کنند تا وارد رسیدگی شویم.
قاضی افزود: از زمانی که پرونده به دادگاه کیفری ارجاع شد طبق مقررات متهم نجفی حاضر شد تقاضای ملاقات داشت که اتفاق افتاد و با توجه به اینکه وکلا سه نفر بودند در ده روز اول برای دو نفر مطالعه پرونده به پایان رسید که وکلا تقاضای تمدید کردند و فرصت مناسب داده شد ایرادات مطرح شد که در روند تحقیقات و نحوه رسیدگی ایراداتی بود که بعضی قابل توجه بود و برخی قابل توجه نبود.
وی افزود: در راستای مقررات از عواملی که در صحنه جرم حضور فعال داشتند توضیحات خواسته شد و ایرادات بررسی شده و از هر حیث پرونده آماده رسیدگی است.
در این لحظه قاضی با اعلام ختم جلسه دادرسی، و جلسه بعدی دادگاه را به ساعت ۹ روز چهارشنبه ۲۶ تیرماه موکول کرد.
هرعقل سلیمی میداند این قتل فقط باانگیزه خانوادگی نیست حتما مسایل سیاسی ودیگری بین انها بوده است.وگرنه قاتل میتوانست ازدادگاه درخواست طلاق کند .همانگونه که الان اصلاح طلبان به صف شدند وبا انواع تهمتها ودروغها با آبروی مقتول بازی میکنند تا اورا یک قاتل معمولی جلوه دهند .درصورت طلاق هم میتوانستند ازاو حمایت کنند تا راحت از مقتول جداشود.
اگه قرار بود هر کی دشمن داره و لفظی تهدید میشه خودش یه اسلحه بگیره دستش و قصاص قبل از حنایت بکنه که سنگ رو سنگ بند نمیشه
قانون هست قوه قضاییه هست پلیس هست و...
حالا یکی از پشت کوه قاف بیاد و از این چیزها خبر نداشته باشه و یه اشتباهی بکنه تقصیری نداره آخه یکی مثل ی نجفی که خودش در دولت های مختلف بوده و از قانون خبر داشته اگه بیاد همچین اشتباه بزرگی رو مرتکب بشه هیچ دلیلی ازش پذیرفته نیست
تشخیص اینکه یکی مهدور الدم هست یا نه با قاضی و قانون و حاکم شرع است نه هرکسی ، تازه اگر هم مهدور الدم هم باشه ی نجفی و ما و شما و... مسئول اجرای اون حکم نیستیم که خودمون اسلحه بگیریم دستمون و حکم اجرا کنیم
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
قانون هست قوه قضاییه هست پلیس هست و...
حالا یکی از پشت کوه قاف بیاد و از این چیزها خبر نداشته باشه و یه اشتباهی بکنه تقصیری نداره آخه یکی مثل ی نجفی که خودش در دولت های مختلف بوده و از قانون خبر داشته اگه بیاد همچین اشتباه بزرگی رو مرتکب بشه هیچ دلیلی ازش پذیرفته نیست
تشخیص اینکه یکی مهدور الدم هست یا نه با قاضی و قانون و حاکم شرع است نه هرکسی ، تازه اگر هم مهدور الدم هم باشه ی نجفی و ما و شما و... مسئول اجرای اون حکم نیستیم که خودمون اسلحه بگیریم دستمون و حکم اجرا کنیم