جزو دو یا سه هیئت پرجمعیت خراسان شمالی است و به هیئت انقلابی استان معروف. اینجا کسی شبهه «حسین را با سیاست مخلوط نکنید» ندارد. همه میدانند حسین یعنی سیاست، سیاست یعنی حسین.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حسین اکبری؛ جزو دو یا سه هیئت پرجمعیت خراسان شمالی است و به هیئت انقلابی استان معروف. اینجا کسی شبهه «حسین را با سیاست مخلوط نکنید» ندارد. همه میدانند حسین یعنی سیاست، سیاست یعنی حسین. همه میدانند دین یعنی سیاست و سیاست یعنی دین. همه باور دارند که شیعه آب خوردنش هم سیاسی است. حاضران میدانند که چرا گریه میکنند؛ چرا سینه میزنند و چرا به این هیئت آمده اند. چون این هیئت سکولار نیست و به اذعان سخنرانهایی که هر ساله از شهرهای بزرگ به این جمع میآیند، این هیئت نماد یک هیئت انقلابی است.
شاید که نه؛ قطعا به همین علت این میزان پرطرفدار شده است. وگرنه یک هیئت دانشجویی ساده، در دانشگاه پیام نور استان که در مرکز شهر هم نیست، چرا باید این جمعیت را به خود ببیند؟
حدود ساعت ۹ شب که به درب دانشگاه برسی، دهها متر این طرف و آن طرف خیابان خودروهایی به شکل دوبل پارک هستند. از ابتدا مشخص است که یک جمعیت انبوهی مشغول عزاداری هستند. وارد دانشگاه که شوی در همان ابتدا در یک کار خلاقانه، واقعیت مجازی عاشورا به نمایش در میآید. از همان لحظه ورود فرد منقلب میشود. هنوز نه چراغها خاموش شده و نه مداحی روضه خوانده، اما اشکهای حلقه زده در چشم ها، نشان از یک شب به یاد ماندنی دارد.
کمی آن طرفتر غرفههایی برای سلیقههای مختلف تعبیه شده است. از غرفه کتاب و کودک گرفته، تا غرفه پزشکی و صنایع دستی استان. در کنار غرفهها نیز چای آتشی همراه با آبنبات بجنوردی ارائه میشود. کمی اهل دل باشی میتوانی چای روضه ات را کمی دورتر در کنار مزار شهدای گمنام بنوشی و با آنها درد و دلی کنی تا اذن ورود به مجلس را بگیری؛ مجلسی پرشور و حرارت که از دست دادنش جایز نیست.
هرچند عدهای ترجیح میدهند در محوطه دانشگاه بمانند و وارد سالن ورزشی که برای عزاداری مهیا شده نروند؛ آنها زیر تاریکی درختهای اطراف نشسته و از صدای مجلس استفاده میکنند. به نظرم دل آنها درد بیشتری دارد. نمیدانم چرا داخل نمیآیند، اما فکر میکنم میخواهند با معبود خود خلوت کنند.
اما اصل ماجرا داخل مجلس است. جایی که اگر دیرتر بیایی جای نشستن پیدا نمیکنی. برعکس بسیاری از مراسمها که در زمان سخنرانی، جمعیت اندک است، در این هیئت از اواسط سخنرانی دیگر جایی برای نشستن پیدا نمیشود. خادمان هر لحظه اصرار میکنند که عزاداران اندکی جمعتر بنشینند تا افراد بیشتری بتوانند وارد شوند؛ اما هرچقدرهم که نزدیکتر بنشینند باز هم عدهای که دیر آمده اند باید از حیاط دانشگاه روضه و سخنرانی را بشنوند.
سخنرانی جذاب و پرهیاهوست. شما در این جلسه جمله «خانمها سکوت کنید» را نمیشنوید. همه گوش میدهند که چه حرفی بیان میشود. آنقدر فضا آرام است که اگر کودکی از انتهای مجلس بلند، گریه کند، همه متوجه میشوند.
کم کم جمعیت آماده عزاداری میشود. مداح آن فردی است که در روز عرفه برای ماندنش طوماری امضا و به نماینده ولی فقیه در استان اهدا شد. همینقدر پرطرفدار؛ مداحی که سال گذشته دانشگاه پیام نور گفته بود که باید مدت مداحی اش را کم کند یا انقلابی نخواند. محمدرضا ایزی که جوانان علاقه فراوانی به او دارند روضه را آغاز میکند. بدون آن که روضه باز خوانده شود اشکها سرازیر میشود. درواقع او نمیخواهد به زور اشک مردم را دربیاورد؛ شاید علت دیگر محبوبیتش همین است.
یک شب هیئت یافاطمه الزهرای دانشگاه پیام نور بجنورد به انتهای خود نزدیک میشود. اینک دلها آرام شده است. جمعیت که اکثر جوانان هستند به صورت یکپارچه آماده حضور در جامعه هستند. حضوری از جنس کار و تلاش و همراه با معنویت. آنها در طول هیئت یاد گرفته اند که در گام دوم انقلاب وظایفی دارند؛ پس دیگر بی تفاوتی معنایی ندارد. این جوانان در هیئتی بودند که فقط از آنها اشک نگرفت؛ بلکه یادشان داد که باید چه کرد تا کربلایی دیگر تکرار نشود. برای ظهور چه وظیفهای بر دوششان است و باید چه مسیری را برای زندگی انتخاب کنند. آری، یک هیئت انقلابی این دستاوردها را دارد.
وقتی هیئتی چنین پرطرفدار شود، فعالیتهای مردمی اش نیز بزرگ و تمیز است. یکی از این فعالیتها برپایی موکب پذیرایی از عزاداران حسینی در روز عاشورا بود. از صبح کار آغاز شد. از همان ابتدا صف طولانی برای دریافت نذری تشکیل و تا اذان ظهر حدود ۱۰ هزار وعده غذایی بین مردم توزیع شد. عدهای جوان دانشجو چنین میتوانند یک مراسم بزرگ را اداره کنند. البته به آنها آموزش اداره کارهای بزرگ داده شده. در هیئتی به نام یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها).