دبیر اتاق بازرگانی مشترک ایران و آذربایجان گفت: متاسفانه ما در تجارت خارجی فرصت سوزی میکنیم و هیچ برنامهای برای بازار ۳۰۰ میلیون نفری آسیای میانه نداریم.
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- سینا احدیان؛ در بخش قبلی گفتگو با حسین وثوقی؛ دبیر اتاق بازرگانی مشترک ایران و آذربایجان در " پرونده ویژه «دیپلماسی اقتصادی» | آذربایجان ۱ " این تاجر و فعال اقتصادی به اهمیت دیپلماسی اقتصادی و ظرفیتهای بالقوه در تجارت با همسایگان تاکید کرد. در ادامه قسمت دوم و پایانی این گفتگو تقدیم میشود.
چرا در تجارت با همسایگانی مثل کشور آذربایجان با آن همه ظرفیت هایی که اشاره کردید توفیق نداریم؟
یکی از مسائل اساسی در کشور ما زیرساخت است، از زیر ساخت هواپیما وفرودگاه گرفته تا آموزش و نحوه برخورد مهمانداران هواپیما. من فکر میکنم که ما در ایران گردشگری را هنوز به عنوان صنعت پولساز قبول نکردیم و همچنان به عنوان تفریح به آن نگاه میکنیم.
ایران میتواند با ابزارهای چانه زنی که با همسایگان دارد بخصوص با جمهوری آذربایجان در این زمینه بده وبستان داشته باشد و نکته مهم اینجاست که در بده بستانهای غیراقتصادی میشود کارهای اقتصادی نیز انجام داد، که این هنر دیپلماسی است. من روی هم رفته به دیپلماسی سیاسی ایران نمره قبولی میدهم، ولی در دیپلماسی تجاری اصلا کارشناس محوری و رویکرد علمی و شایستهسالاری را نمیبینم. متاسفانه محور ارتباط ما با کشورهای خارجی بیشتر سیاسی است تا اقتصادی!
پیشنهاد شما برای کسب بازار و ارتباط بازرگانی بهتر با همسایگان چیست؟
پیشنهاد مشخص من به بازی گرفتن بخش خصوصی است اصلا نمیخواهیم دولت برای ما بازاریابی کند، اصلا نمیخواهیم دولت چانه زنی کند. بالاخره سالهای سال تجربه منفی اقتصاد دولتی را تجربه کردیم، زمان آن فرا رسیده که اقتصاد و تجارت را به بخش خصوصی بسپاریم.
ما در ۲۰ کشور دنیا رایزن بازرگانی داریم که زیر نظر سازمان توسعه تجارت فعالیت میکنند، خب این فضاها را به بخش خصوصی بدهند، بخش خصوصی وقتی نفع شخصی داشته باشد قطعا جدیتر کار میکند. بخش خصوصی در کشورهای همسایه کار کرده و شبکههای مویرگی را میشناسد، شبکههایی که نیروهای دولتی بنا به دلایل سیاسی ازآن مغفول ماندند. راه خلاص شدن از شر اقتصاد دولتی و فشار تحریمها اعتماد به بخش خصوصی است.
آیا قوانینی وجود دارند که در انجام کار اقتصادی برای بخش خصوصی سنگ اندازی کنند؟
سال گذشته سال سختی برای بخش خصوصی بود. قوانین خلق الساعهای که ۵ سالی از آنها دور بودیم یک روز در میان مخصوصا در حوزه تجارت یعنی گمرک، بانک مرکزی و سیاستهای ارزی به شدت امکان مانور را از ما گرفت و خیلی آسیب دیدیم.
با وجود اینکه قانون بهبود کسب و کار مصوب سال ۹۰، تاکید میکند که قبل از اینکه هر قانونی در حوزه بخش خصوصی اجرایی شود باید نظر بخش خصوصی اخذ گریده و اجرایی شدنش با زمان صورت گیرد، یعنی بعد از تصویب زمانی بگذراندکه هیچ کدام در سال گذشته رعایت نشد و خیلی از بازرگانان هم متضرر شدند.
این قانون در سال ۹۰ و زمان دولت قبلی مصوب شده بود دولتیها هم رسما اعلام کرده بودند به آن خیلی اعتقادی نداریم و حتی میدانید، آن قانون را رئیس جمهور ابلاغ نکرد بلکه رئیس مجلس آن را ابلاغ نمود. اما دولت فعلی خودش را معتقد به این قانون نشان داده و دوره اول هم خوب عمل کرد بدلیل مسائلی که سال گذشته پیش آمد، کاملا دستپاچگی در حوزه اقتصادی دولت نمایان بود و همچنان هم قابل رویت است! در واقع میتوان گفت سیاست و تصمیم گیری اقتصادی دولت را الان نمیتوانیم حدس بزنیم و نمیدانیم که چه رویکردی را در پیش گرفته اند، آیا با اقتصاد بازار میخواهند ادامه بدهند یا اقتصاد سوسیالیستی؟!
به نظر شما دلیل آشفتگی اقتصادی موجود در دولت چیست و چه عواملی باعث میشوند که قیمت اقلامی مانند پیاز در مدت کمی چند برابر گردد؟
نقدینگی تولید شده در کشور حدود ۲۰۰۰ هزار میلیارد تومان است که هر روز هم هزار میلیارد افزایش پیدا میکند. باید سواد اقتصادی مردم افزایش پیدا کند تا دولتها نتوانند از ما واقعیتها را پنهان کنند و مدعی شوند که بالا رفتن تورم ناشی از صادر کردن اقلامی مانند پیاز به چند کشور است. افزایش قیمت ارز و سکه و زمین و آپارتمان و طلا و. ناشی از این است که پرینتر چاپ پول یا کمپرسور افزایش تورم با قدرت تمام کار میکند و هر وقت پرینتر و کمپرسور خاموش شد میرویم به سمت بهبود شرایط.
شما امروز با ۲۰۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی که روزانه هزار میلیارد افزایش مییابد، آخر سال بدون ریسکهای سیاسی ۳۰ درصد تورم دارید یعنی هر مالی که دارید در پایان سال سی درصد از ارزش خود را از دست میدهد. رتبه ما در فضای کسب و کار ۱۲۸ است معنیش این است در ۱۲۷ کشور دنیا کارکردن راحتتر از ایران است!
در شرایط فعلی با تورم بالا و کسری بودجه باعث میشود هیچ تولید کنندهای تن به تولید واقعی ندهد. من تورم و رانت را اصلیترین دشمن تولید میدانم. اینکه ارز ۴۲۰۰ تومانی بدهی، یعنی به یکی میتوانید بدهید به یکی نمیتوانید، اینکه میگویید مرغ را به قیمت دولتی عرضه نمایم، یعنی به همه نمیرسد آن موقع تولید کننده مرغ رغبتی به تولید مرغ ندارد همه این موارد یعنی رانت! تولیدکننده مرغ که کالایش برایش x. ریال میصرفد، شما آن را در بازار x-n ریال میفروشید، با این وجود چرا آن را تولید کند.
من فکر میکنم یکی مفهوم در اقتصاد مقدس است و آن مفهوم قیمت است که مثل آمپر کار میکند وقتی بالا میرود به همه اعلام میکند مثلا آهای تولید کننده پیاز آهای کشاورز آهای مصرف کننده، پیاز کم میشود. بخرید، تولید کنید، وارد کنید، بکارید. همه اینها به بازار علامت میدهد وقتی قیمت کم میشود به کشاورز هشدار میدهد که مواظب باشد زیاد نکارد. چرا این آمپر را دست کاری میکنید؟ بگذارید کارکردش را داشته باشد به بازار علامت بدهد با این آمپر کار داریم.
در مورد تجارت، صادرات، دیپلماسی اقتصادی و تجارب کشورهای موفق اگر نکتهای دارید که از قلم افتاده بیان کنید.
وقتی به ترکیه بروید مغازه جزئی در ترکیه با ۲۰ الی ۳۰ کشور دنیا کار میکند ویک بنکدار است و تمام بازارشان با دنیا کار میکنند. متاسفانه ما در تجارت خارجی فرصت سوزی میکنیم و هیچ برنامهای برای بازار ۳۰۰ میلیون نفری آسیای میانه نداریم! رقبای ما از یک طرف آمریکاست که نمیگذارند کار کنیم از یک طرف روسیه که همچنان بازار آن کشورها را از خودش میداند. برای تغییر و تحول در اقتصاد باید تصمیمات سخت گرفت با ولخرجی بی مورد در دستگاههای دولتی و بنزین هزار تومانی نمیتوان رشد اقتصادی و تحول ایجاد کرد. انگار دولت کسی را برای تصمیم گیریهای سخت ندارد.
به نظر من دولتها چه دولت اصولگرا و چه اصلاح طلب به دو دلیل تاریخی و جغرافیایی تصمیمات سخت نمیگیرند نخست این است که تبعات خوب این تصمیم سخت بعد از دوره عمر دولت خودش را نشان میدهد و لذا هیچ دولتی سختی آن تصمیم را به جانش نمیخرد که در ۴، ۵ سال بعد تبعات مثبتش متجلی بشود، از طرف دیگر هم با وجود اینکه ۸۰ میلیون آدم میدانند که بنزین هزار تومانی به ضررآنهاست چند میلیون نفر ماشین سوارند که تریبون دارند و میتوانند سر و صدا بکنند و یک پروپاگاندایی راه میاندازند و همیشه دولتها از آن اقلیت متحد در برابر اکثریت متفرق میترسند و تصمیمات سخت نمیگیرند.
از این رو میخواهم نظر شما را به جملهای که در کتاب (چرا ملتها شکست میخورند؟) نوشته شده جلب کنم که " کارهای اساسی را نهادها، اتاقهای بازرگانی و احزاب سیاسی انجام میدهند که دغدغه ندارند. " من برای تحول و شکوفایی اقتصادی به دولتها امیدی ندارم. رسانه راه حل برون رفت از این مشکلات و تقویت همین نهادهای مردمی و خصوصی است که ترسی از تصمیمات ندارند و برای رشد و پیشرفت خود و کشور فعالیت میکنند.