به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو؛ ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی اثرات عدیده ای بر اقتصادی جهانی گذاشت، در هفته ای که گذشت قیمتهای طلا، نفت، ارز و بازارهای سرمایه در سطح دنیا دچار تنش شدند، در گزارش پیشین به 6 مورد از این اثرات اشاره شد و آنجا پیش بینی شد که یکی از بازنده ترین بازیگران در قضایای اخیر کشورهای میزبان پایگاههای آمریکایی هستند، این اتفاقات باعث شد تا ریسک اعتباری این کشورها بالا برود، یکی از آنی ترین اثرات این مسئله این بود که قیمت سهام آرامکو در بورس عربستان به پایین تر از قیمت عرضه اولیه رسید، البته مسئله بسیار مهم این است که ایران اقدامات بعدی خود را به صورت هماهنگ شده و در پارادایم یک جنگ هیبریدی طراحی و تنظیم کند، البته در سیلی اول دیدیم که با هماهنگی همزمان میان سایبری، مجازی و حمله نظامی ابعادی از این ابتکار عمل دیده شد ولی برای تکمیل پازل این تهدید بایستی ابعاد اقتصادی نیز به این جنگ افزوده شود.
دکترین نبرد ترکیبی (هیبریدی) و انتقام سخت
پیش از پرداختن به مجموعه سیاستهایی که باید در عرصه اقتصادی در تقابل با آمریکا اتخاذ گردد باید با مفاهیم نوین جنگها کمی آشنا شویم، در ادبیات جنگها هماکنون ما درنسل پنجم جنگها به سر میبریم، رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز چهارشنبه خود به خوبی نشان دادند که به این مسئله واقف هستند، ایشان گفتند: «حالا یک سیلیای دیشب به اینها زده شد؛ این مسئلهی دیگری است. آنچه در مقام مقابله مهم است -این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمیکند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه منتهی بشود؛ تمام بشود.» این بدین معنی است که انتقام سخت تنها نظامی نیست و تهاجم نظامی تنها یک بعد این جنگ است، آنچه باید همه درک کنند این است که هم اکنون هر کسی در یک پازل از نبرد است.
در این نبرد جدید کنشگران دیگر تنها دولتی و نظامی نیستند بلکه از بازیگران غیردولتی و فردی هم استفاده میشود، تاکتیک دیگر به موشک باران اماکن نظامی منتهی نمیشود بلکه از مجموعه نامحدودی از ابزارهای مختلف استفاده میشود، این جنگ دیگر سلسله مراتب ندارد بلکه در یک شبکه افراد باید سعی کنند تا بخشی از شبکه به سمت اهداف مشخص قطبیده کنند.
ضربات هماهنگ اقتصادی در دکترین نبرد ترکیبی
در این دکترین نظامی جدید سه بسته از پیشنهادات قابل ارائه در نبرد هستند، اول آن دسته پیشنهادات کلی که چه در بحث اقتصادی و چه در بحث غیراقتصادی باید ملاحظه شوند، دومین دسته از پیشنهادات تولیدات استراتژیک و حیاتی آمریکا را مورد هدف قرار میدهد و سومین دسته از پیشنهادات حوزههای سیاسی بازارهای آمریکا را مورد هدف قرار میدهد؛
پیشنهادات عمومی
تمرکز دشمن را به هم بزن
در دکترین جنگ هیبریدی هدف این است که قوه عاقله امنیتی یک کشور به صورت همزمان به بیش از ۵ نقطه متمرکز بشود، در چنین شرایطی قوه تصمیم گیری از او گرفته شده و ارادهاش دچار خدشه خواهد شد، فرض کنید دائما به تیم امنیتی حول ترامپ اخبار متعددی پمپاژ شود که در قبال همه آنها باید واکنش نشان دهد، در چنین وضعیتی نظام اولویت بندی امنیتی این تیم به هم خواهد خورد و اینکه اولویت بندی نداشته باشد یعنی قوه عاقلهاش با مشکل مواجه شده است.
یکی از ابعاد جنگ هیبریدی جنگ شناختی است، جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد.
سمینار کمپین جنگ شناختی علیه غزه در رژیم صهیونیستی[1]
اینجاست که اهمیت گستره فعالیت های آتش به اختیار در تمام زمینه ها مهم میشود.
پارادایم فعلی ایجاد شده در بازار انرژی توسط آمریکا را باید به هم بریزد
آنچه که تحولات سال 2019 را از سالهای قبل متمایز می کرد، این نبود که فقط آنها چقدر بزرگ بودند بلکه اغلب این بود که این اتفاقات بزرگ چقدر تأثیرات کمی داشتند. از بزرگترین عرضه عمومی جهانی(آرامکو) تا بدترین اختلال در عرضه آن(حمله به آرامکو)، محدودیت تحریمی برای صادرکنندگان تا دو مداخله اوپک، پیش از این هر یک از این رویدادهای مهم اثرات فراوانی را بر بازارها میگذاشت ولی در کمال تعجب بسیاری از سرمایه گذاران نسبت به این اتفاقات بی تفاوتی نشان دادند. دلیل اصلی این اتفاق این بود که اولا آمریکا با افزایش تولید نفت شیل مانند بالش شوک برای این اتفاقات عمل میکرد و دوما افقی برای بازار تدوین شده است که دیگر از جایگاه نفت در آینده کاسته میشد، به این پارادایم جدید در بازار انرژی پارادایم فراوانی(در مقابل پارادایم کمیابی در دهه های گذشته) اطلاق میشود.(اینجا بیشتر بخوانید)
تدابیری باید اتخاذ شود تا به بازارهای جهانی اینگونه سیگنال داده شود که شوک های پیش رو خیلی بیشتر از میزان اضافه تولیدی است که آمریکا به بازار آورده است.
پیشنهاداتی در رابطه با ضربه به تولیدات استراتژیک آمریکا
بازار تسلیحات
از جمله مواردی که برای آمریکا عمق استراتژیک میسازد فروش تسلیحات است، این اگرچه تا حدی ناشی از نفوذ سیاسی است ولی در صورت جایگزینی این محصولات با محصولات کشورهای دیگر از عمق سیاسی محصولات آمریکایی کاسته میشود، به صورت مشخص عربستان سعودی پس از تجارب یمن در حال ورود به همان فازیست که پاکستان در دهه 60 تجربه کرد، این تجربه چیزی نبود به جز جایگزینی تدریجی تسلیحات قوی، گران ولی کم تعدادتر آمریکایی با تسلیحات ارزان، با قوت کمتر ولی پرتعداد چینی(یا سایر کشورها).
بازار تسلیحات البته ظرایف زیادی دارد که در این مجال نمیگنجد ولی به صورت مشخص میتوان تدابیری را اخذ کرد که کشورهای محور مقاومت تسلیحات ایرانی را در همه ابعاد(حتی رده محصولات پیشرفته) جایگزین کنند و خود به عنوان بازاریاب این تسلیحات عمل کنند، این تجربه در سودان تکرار شده بود، در زمانی که روابط ایران و سودان در سطح بالایی بود، سودان محل بازاریابی تسلیحات نظامی ایران در آفریقا شد، بر همین اساس بود که جیپ های سفیر حتی در آفریقای مرکزی مشاهده شدند.
امرپ های کیرپی 1 ساخت صنایع BMC ترکیه در اختیار ارتش قطر؛ قطر سهامدار شرکت BMC ترکیه است که تولید کننده انواع کامیون؛ زرهپوش و امرپ است و احتمالا در آینده تانکآلتای را هم تولید خواهد کرد، این مسیر با همگرایی منطقه ای و بازی های استراتژیک قوی تر خواهد شد. بزرگترین مشتری های تسلیحاتی ترک ها کشورهای اسلامی هستند
در کشورهای غیر از محور مقاومت اما بحث کمی پیچیده تر است، پیشنهاد چین در هفته گذشته به عراق برای فروش تسلیحات چینی بهترین فرصت برای ایران بود، بازارهای تسلیحاتی کشورهای حاشیه خلیج نیز قابلیت این تحول را دارند(البته با پیچیدگی هایی)
همکاری استراتژیک برای جایگزین سازی جریان های کالایی
البته سهم تجارت از تولید ناخالص ملی آمریکا درصد به نسبت پایینی است و عمده جریان مالی به سمت این کشور از طریق بخش خدمات است ولی میتوان جریان های ثروت کالایی این کشور را متاثر ساخت، ناامن سازی جریان های انتقال کالا و انرژی به یا از سمت آمریکا البته یکی از مصادیق ناامن کردن است ولی گزینه دومی هم وجود دارد؛ همکاری استراتژیک با سایر کشورها برای جایگزین سازی محصولات آمریکایی در حداقل منطقه. این مسئله در بازار تسلیحات در حال رخ دادن است و میشود همین را در بازارهای دیگر شبیه سازی کرد.
یکی از بزرگترین استراتژی ها همراهی و همسویی با قدرت گرفتن جریان های تجاری در شرق هستند، یکی از این جریان های قدرتمند جریان تجاری جاده ابریشم چین و پان طورانیسم ترکی است(اینجا بیشتر توضیح دادیم) البته این بستگی دارد به اینکه ایران به یک کلان تصویر تجاری برای آینده خود دست یابد(این کلان تصویر را در اینجا توضیح دادیم و در اینجا از اقتصاد سیاسی ای که شهید سپهبد سلیمانی ایجاد کرد گفتیم)
پیشنهاداتی در رابطه با ضربه به عمق استراتژیک سیاسی بازارهای آمریکا
باید توجه داشت تمام مواردی که ذکر میشوند در راستای این هستند که آمریکا نتواند در زمانی که محور مقاومت یک پیشروی نظامی را رقم میزند واکنش موثری از خود نشان دهد.
از پایه های اساسی بازارها اقتدار موجود در حوزه سیاسی شان است، به عبارت بهتر بازارها همواره آیینه دولتهایشان هستند، به میزانی که حکومتها عمق سیاسی بالاتری در کشورهای دیگر داشته باشند بازارهای بزرگتری نیز برای آنها پدید میآید. در این زمینه میتوان برخی تلاشها را توصیه کرد؛
ضربه به عمق امنیتی تحریم ها
بعد از ماجرای شکار پهباد گلوبال هاوک و حمله به تاسیسات نفتی آرامکو تحریمها به طور خاص درامارات و عمان رویکرد جدیدی به خود گرفت، در این رویکرد جدید بسیاری از نگرانیهای امنیتی برای بازارهای ارز ایران از بین رفت؛ در سیلی اول نیز گشودگی جدی ایجاد شد حتی خبری مبنی بر اینکه شش کارگزار از طرفهای بانکی در دبی توانستند فعالیت کنند به طور رسمی منتشر شد و کشور را وارد فاز ارامشی کرد که از تابستان شاهد آن بودیم.
اسقاط این پهپاد زیبا یک ضربه به عمق تحریم ها علیه ایران بود
اساسا تحریم ها زمانی کارکرد خود را از دست می دهد که کشور تحریم کننده زور خود را درعرصه بین الملل از دست بدهد. مطمئنا سیلیهای بعدی گشایشهای بیشتر ایجاد خواهد کرد ولی در صورتی که سیلیها به صورت رسمی ادامه پیدا نکند بازارها نیز دچار تشویش خواهند شد.
متاثر ساختن ارکان دولت آمریکا به وسیله ابزارهای لابیهای عربی
گفته شد که بزرگترین متضرر از درگیریها کشورهای عربی هستند، از تیرماه عربستان سعودی این مسئله را درک کرد و وارد یک فاز از لابیگریها در آمریکا شد. مطمئنا ادامه تنشها و چنگ و دندان نشان دادن به این کشورها به صورت موثری یک موج لابیگری را در واشنگتن به راه خواهد انداخت، این موج نظام محاسباتی دشمن را در زمانی که محور مقاومت نیاز به پیشروی دارد از کار خواهد انداخت.
ایجاد یک کلان تصویر جدی برای کشورهای دنیا برای آینده درگیریها
مولفه اساسی برای آمریکا در دوره پیش رو نیاز به ایجاد ائتلاف است، این ایجاد ائتلاف البته یک زیرساخت ذهنی نیاز دارد، کشور باید بتواند هر اقدامی را در نزد افکار عمومی جهانی بهوسیله ابزارهای رسانه و با تمرکز بر تحریم احساسات مردم جهان منطقی جلوه دهد و برای حکام جهان در سطح سیاستگذاری هر اقدامی باید مستدل بنماید. یک سناریو این است که به دنیا قبولانده شود که « آمریکا با خودکفایی در تولید نفت و بسیاری محصولات حیاتی دیگر خرش از پل گذشته و قصد دارد همه کشورها را به جان هم بیندازد؛ برنده نهایی خود آمریکا خواهد بود، در فرآیند انتقام محور مقاومت، یا سکوت کنید یا پشتیبانی»
استفاده از ابزار قیمت نفت
وقایع نگاری نفت و قیمت در یک سده گذشته؛ چقدر از ابزارهای خود استفاده خواهیم کرد؟
در درس های سیاست خارجه تمثیلی هست که میگوید در یک قایق اگر دو نفر باشید نفر روبرو را با تکان دادن قایق به گونهای تهدید کنید که از خواسته های شما تبعیت کنند. مسئله قیمت نفت همین نکته است، با القای تهدیدات شدید امنیتی به منشاهای نفت بزرگترین بازنده از قیمت نفت اروپا و چین هستند. در چنین شرایطی چین و اروپا باید نشان دهند اگر ضرر برایشان خیلی سنگین است برای جلوگیری از ضرر باید هزینه کنند. این هزینه باید جلوگیری از ایجاد یک فشار و ائتلاف علیه ایران باشد.
منبع: راهبرد معاصر
میلاد ترابی فرد