ماحصل فعالیتهای سوداگرانه خود را در بازارهای مختلف به شکل تورم بزرگی نشان میدهند، چرا که عمدتاً خلق ثروتی از راه فعالیت مولد صورت نگرفته است.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، این روزها همه به نوعی به فعالیت های سوداگرانه دعوت شده اند. شاید باور کردنی نباشد که حتی بچه ها هم مایل به پس انداز وخرید دلار با همان خرجی های هفتگی خود باشند و زنان خانه داری که تا چند دهه پیش پول های خود را زیر قالی و گلیم پنهان می کردند امروز به خرید ارز و طلا برای سرمایه گذاری علاقه مند شده اند. در این موضوع تردیدی نیست که دولت خود عامل اصلی ومشوق مردم برای حرکت به سمت فعالیت های غیر مولد است چرا که سود را از بخش تولید گرفته و به شدت بازارهای دلالی و سفته بازی را جذاب کرده است. اما در نهایت من یا شمایی که گمان می کنیم ارز بخریم و زمین خرید و فروش کنیم بر ثروتمان افزوده می شود خود هم در دایره بسته تورمی می افتیم که هر روز به اقتصاد تحمیل می کنیم،؛ این وسط کسانی که دستشان به دهانشان نمی رسد وپول وسرمایه و پس اندازی برای سوداگری ندارند زیر فشار بالا رفتن ما از کول یکدیگر له می شوند. حسین راغفر استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا دراین گفتگو دلایل رویکرد به فعالیت های سوداگری و تاثیرات اقتصادی و اجتماعی و راهکار مقابله با این بلای اقتصاد سوز را به ما توضیح داده است.
اصولا فعالیت های غیر مولد به چه فعالیت هایی اطلاق می شود؟
فعالیت های غیر مولد در واقع به فعالیتهای اطلاق می شود که موجب خلق ارزش افزوده از طریق فعالیت های دلالی و سفته بازی می شوند. به عبارت دیگر فعالیتهای نامولد، فعالیت هایی هستند که عمدتاً موجب خلق شغل نمی شوند، لذا درآمدهای حاصل از سرمایه گذاری های غیر مولد و غیر تجاری است که در بازارهای سوداگری و سفته بازی به کار گرفته می شود. از جمله سرمایه گذاری های غیر مولد درایران را می توان در خرید و فروش زمین دید. با توجه به اینکه کسی در تولید زمین نقش ندارد، اما در اقتصاد ناسالم این دسته از فعالیت ها سودهای کلانی را برای گروه هایی معدودی رقم می زند که بخش بزرگی از جامعه چنین سودهایی کسب نمی کنند. متاسفانه این خرید و فروشها و این سودهای هنگفت موضوع غریبی برای ما نیست چرا که به کرات در اقتصاد ایران شاهد رخداد چنین سوداگری هایی بوده و هستیم. خرید و فروش زمین و املاک و مستغلات یکی از محلهای کسب درآمدهای بزرگ برای فعالیتهای سوداگری و سفتهبازی شده است.
فعالیت های سوداگرانه در کدام بخش ها صورت می گیرد؟
سال های اخیراشکال دیگری به فعالیت های سوداگری و سفته بازی سنتی افزوده شده است. سرمایه گذاری در بازارهای سوداگری با خرید و فروش ارز وسکه هم به سرمایه گذاری غیر مولد زمین هم افزوده شده است. سفته بازی در بورس هم تازه ترین شکل از سوداگری و فعالیت غیر مولد است که عموم مردم در سال ها و ماه های اخیر با آن آشنا شده اند.
مهمترین تاثیر اقتصادی یا اجتماعی برخاسته از فعالیتهای سوداگری چیست؟
اتفاقی که این دسته از فعالیت ها برای بخشی از مردم صورت می دهد این است که درآمدهای بزرگی را برای اجتماع قلیلی فراهم میکند، ضمن اینکه فعالیتهای سفته بازانه و سوداگری هزینه های زندگی عموم مردم را افزایش میدهد، به این دلیل که موجب خلق ارزش افزوده از طریق کار و سرمایه صنعتی نمیشود، بلکه فرد با خرید و فروش مالی به سودهای کلان دست می یابند یعنی با جابجایی درآمدهای مالی و تجارت روی زمین و مسکن های لوکس یا سکه و طلا و ارز یا بازارهای نامولد کسب درآمد می کنند. بنابراین این گروه صاحب درآمدهای بسیار کلانی می شوند، هر چند که این افراد به نسبت اعضای جامعه درصد بسیار کوچکی هستند اما صاحبان ثروتهای بزرگ بادآورده ای می شوند که ثروتمند شدن های آنها موجب افزایش نابرابری اجتماعی و فاصله طبقاتی می شود و هزینه های زندگی مردم را به شدت بالا میبرد. ماحصل فعالیت های سوداگرانه خود را در بازارهای مختلف به شکل تورم بزرگی نشان می دهند، چرا که عمدتاً خلق ثروتی از راه فعالیت مولد صورت نگرفته، بلکه با جابجایی دارایی از یک دست به دست دیگر، عملا درامدهای کلان افزایش یافته است. وقتی تورم بالا می رود به تبع آن هزینه های زندگی اقشار مختلف جامعه بالا می رود، لذا از این طریق روز به روز فشار بیشتری به گروه های کم درآمد و دهک های پایین درآمدی وارد می شود که زندگی و معیشت آنها را به شدت دچار آسیب می کند و منجر به ایجاد اختلال شدیدی درزندگی و سلامت تغذیه ای وروان آنها می شود.
فعالیت های غیر مولد به صورت مستقیم چه تاثیری روی فعالیت های اقتصادی مولد به جا می گذارد و کدام بخش های اقتصادی را زمین گیر می کند؟
درآمد زایی فعالیتهای غیر مولد به اتفاقات بدتری در اقتصاد دامن می زند. به این معنا که فعالیتهای غیر مولد روند فزاینده نابرابری را تقویت می کند. درآمد افرادی که در فعالیت های غیر مولد نقش دارند روز به روز افزایش می یابد و وقتی نابرابری افزایش یافت ، با تضعیف تولید و عدم سود آوری فعالیت های مولد خود به خود سرمایه ها مشتاق به حرکت به سمت فعالیت های سوداگرانه می شوند. به تدریج منابع اصلی کشور که باید به سمت سرمایه گذاری های مولد هدایت شود به فعالیتهای غیر مولد رو می کنند، چرا که در چنین اقتصاد و بازاری، سرمایه گذاری در فعالیت های مولد پرریسک است، لذا صاحبان صنایع منابع خود را به جایی می برند که سود و بازدهی بیشتری داشته باشد. از این جای کار بخش قابل توجهی از سرمایههای کشور وارد این دسته از فعالیتهای نامولد میشوند، بنابراین از این زمان به بعد با مشکل کمیابی سرمایه رو به رو می شویم واینکه سرمایه گذاری در تولید بسیار پر ریسک و خطرناک می شود. در حالی که در حوزه های صنعتی و تولیدی به شدت نیاز به سرمایه گذاری و خلق شغل است اما شغلی ایجاد نمی شود چرا که در تولید سرمایه گذاری صورت نمی گیرد و حتی اگر شغلی ایجاد شود عمدتا نسبت شغل ایجاد شده به نیاز جامعه بسیار کم است یا اینکه مشاغل ناپایداری ایجاد می شود که با یک بحران کوچک اقتصادی بسیاری از آنها از بین می روند، در حالی که مشاغل پایدار که ارزش افزوده خلق میکنند .
در نبود سرمایه گذاری های همه جانبه برای تولید آیا ایجاد انحصار در برخی صنایع از این جهت می تواند فشار مضاعفی برمردم وارد کند؟
مشاغل پایداری که موجب ایجاد ارزش افزوده می شوند عموما زیر مجموعه مشاغل صنعتی به شمار می روند. اما مساله این است به دلیل اینکه سرمایه ها یا همه ی سرمایه ها به سمت تولید نمی رود و خصوصی سازی واقعی انجام نمی شود و در صنایع ما انحصار وجود دارد صاحبان این سرمایهها به تدریج برای خود ائتلاف هایی شکل میدهند و این ائتلافها هم با صاحبان قدرت ائتلاف می کنند تا یک ائتلاف قالبی را در جامعه به وجود بیاورند که به نفع منافع آنها تمام شود نه عموم ملت! بنابراین دولت و نظام تصمیم گیری هم با این ائتلاف ها همراه می شود و تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های اقتصادی هم به نفع ائتلاف ها نوشته و تدوین و تصویب می شود. در این مسیر و در این اقتصاد و جامعه آنچه به انزوا گذاشته می شود منافع عموم مردم در نظام تصمیم گیری های اساسی است. یعنی نظام تصمیم گیری فقط منافع گروههای قدرت را دنبال و تامین می کند، بنابراین سیاستهایی که اتخاذ میشود به نفع صاحبان سرمایه ها و به زیان عموم جامعه تمام میشود که خود را به شکلهای مختلف بازتولید میکند.
با توجه به اینکه مردم در این کارزار تنها مانده اند، آیا برای احقاق حق عموم مردم راهی وجود دارد؟
راه حل اصلی برای جلوگیری از زیان های مداومی که به اقتصاد و منابع و منافع ملی وارد می شود ایجاد تشکلهای مدنی و سازمانهای مردم نهادی است که بتوانند صدا و رای مردم را منعکس و به گوش مسوولین برسانند. رسانه ها دراین بین نقش پررنگی به عهده دارند اما متاسفانه گروههای صاحب ثروت و قدرت بر رسانه هام چیره شده اند تا با ابزار کنترل رسانه و خریدن برخی روزنامه نگاران یا با ایجاد رسانه هایی برای خود دیدگاه های خود را به جامعه تحمیل کنند. اگر نهادهای مدنی و سازمان های مردم نهاد وارد میدان شوند شاید بتوانند بخشی از نگرانیهای جامعه و مردم را انعکاس بدهند و به ویژه فشارهایی که بر اقشار ضعیف جامعه با فعالیت های غیر مولد وارد می شود را افشا کنند تا عزمی جدی برای مقابله با این فعالیتها در اقتصاد از سوی مردم ایجاد شود و آن را به عنوان یک مطالبه از دولت و نظام تصمیم گیری بخواهند.