در شرایطی که رئیسجمهور ادعا کرده پس از برجام بهترین شاخصهای اقتصادی را داشتیم، آمارها نشان میدهد مصرف کالاهای اساسی بین سالهای ۹۵ تا ۹۸ بعضا تا حدود ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده و سفره مردم کوچک شده است.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، این روزها که معیشت مردم تحت فشار روزافزون گرانیها قرار گرفته است، این سؤال بیش از پیش در اذهان عمومی رواج یافته که دولت در حوزه اقتصادی دقیقا چهکار میکند؟! در واقع، هر روز که از عمر دولت میگذرد، مردم به وضوحِ بیشتری میبینند که اولویتِ کاری دولت، حل مشکلات معیشتی نیست و گویا دولت قصد ندارد اقدام اساسی یا اصلاح ساختاری در حوزه اقتصاد داشته باشد.
بهنظر میرسد اصلیترین دلیل موضع دولت، امیدواری به مذاکرات مجدد است. به سخن دیگر، چشمداشت دولت به مذاکرات جدید، به بهای معطل شدن اقتصاد ایران و گره زدن تولید و رونق اقتصاد به خارج تمام شده است. اظهارات جدید حسن روحانی پس از خبر انتخاب بایدن به عنوان رئیسجمهور آمریکا، مبنی براینکه «ما هرکجا ببینیم شرایط برای لغو تحریم آماده است، از این فرصت استفاده خواهیم کرد... هیچکس حق ندارد فرصتسوزی کند.» یعنی حتی در شرایط کنونی هم دولت تمام تلاش خود را مصروف گره زدن اقتصاد کشور به غرب کرده است. تلاشی که یکبار کشور را در سال ۹۴ با رکود مواجه کرد و رشد اقتصادی آن سال منفی شد.
سراب برجام
هرچند ایجاد انتظار برای توافق در آن دوره -علیرغم هزینههای اقتصادی، نظیر معطلی تولید و کسب و کارها- به انعقاد برجام منتهی شد، اما این توافقنامه بهجز تسهیل فروش نفت و بازگشت به همان اقتصاد نفتی سابق، نتوانست گره دیگری بگشاید. در حقیقت، بعد از برجام نیز روند گرانیها و فشارهای معیشتی ادامه داشت، چون دولت بهجای اصلاح سیاستهای پولی و ارزی فکر میکرد همه مشکلات با برجام درست میشود. البته در کمال ناباوری رئیسجمهور هنوز هم معتقد است عملکرد برجام خیلی درخشان بوده! و میگوید «در طول هفت سال، در یک دورهای بر مبنای تعامل و مذاکره با دنیا پیش رفتیم. ملت ایران ثمره آن را در سال ۹۵ و ۹۶ دیدند.»
این ادعا در شرایطی ایراد شده که براساس آمارهایی که مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرده، متوسط مصرف کالاهای اساسی در سالهای پس از برجام کاهش قابل توجهی یافته و به عبارتی برجام، سفره مردم را کوچکتر کرده است! بهعنوان مثال مصرف «برنج خارجی» هشت درصد، «گوشت گوساله» ۲۰ درصد، «گوشت گوسفندی» ۲۹ درصد، «روغن نباتی» شش درصد و «قند و شکر» چهار درصد در سال ۱۳۹۸ نسبت به سال ۱۳۹۵ کمتر شده است، این کاهش برای دهکهای پایین درآمدی نیز به مراتب بیشتر نیز بوده است.
نکته مهم اینکه، کاهش بیش از ۱۰ درصدی مصرف کالاهای اساسی (بهطور میانگین) پس از برجام به معنی این نیست که تورم یا گرانی به همین میزان بوده، در واقع، این آمار نشان میدهد براساس گرانیهای پسابرجامی، بهطور میانگین مصرف کالاهای اساسی مردم، ۱۰ درصد کمتر شده، وگرنه براساس بررسیهای انجام شده قیمت کالاهای اساسی طی مدت حدود دو سال (از فروردین ۹۷ تا مرداد ۹۹) بین ۱۴۴ تا ۲۰۲ درصد رشد داشته است!
با تداوم طرز فکر دولت، سال جاری نیز مشکلات معیشتی دوچندان شد، در جدیدترین نمونههای این مشکلات، میتوان به گرانی کالاهای صنعتی اشاره کرد که بر اساس آمار مرکز آمار ایران، مقایسه متوسط قیمت همه ۱۷۹ قلم مورد آمارگیری نیمه نخست امسال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته حاکی از آن است که تیرآهن نمره ۳۰ با ۱۹۸.۶ درصد دارای بیشترین افزایش قیمت بوده است.
در نمونه دیگر، موضوع کمبود روغن را شاهد بودیم که البته گفته میشود در حال برطرف شدن است. در این زمینه، ابوالحسن خلیلی، رئیس هیئت مدیره انجمن صنفی صنایع روغن نباتی ایران با بیان اینکه حدود ۵٠ هزارتن روغن خام در گمرکات رسوب کرده بود، درباره کمبود روغن نیمهجامد در فروشگاههای سطح شهرها افزود: «این کمبود بیشتر مربوط به احجام ۴.۵ کیلوگرمی و ۵ کیلوگرمی روغن نیمه جامد است که به دنبال کاهش تولیدی که اتفاق افتاد مردم تصور کردند خلأ بزرگی پیش آمده و برای خرید هجوم آوردند و بیش از نیاز معمول اقدام به خرید کردند.»
عملیات فریبِ بزرگنمایی برجام
با وجود تداوم مشکلات معیشتی مردم در طول سالهای اجرای برجام، رئیسجمهور ادعا کرده: «در این سالها (۹۵ و ۹۶) شرایط ما بر مبنای شاخصهای اقتصادی جزو بهترین شرایط در ۴۰ ساله بعد از انقلاب بود، یعنی تورم ما یک رقمی و رشد اقتصادی ما در سال ۹۵، بالاترین رشد اقتصادی جهان بود، اشتغال در شرایط بهتری نسبت به متوسط دورههای قبل بود، رشد اقتصادی ما از متوسط دورههای قبل بهتر بود، رشد پایه پولی پایینتر بود و کاهش پیدا کرده بود.»
این سخنان در شرایطی ایراد شده که اولا رشد اقتصادی سال ۹۵ (که ۱۲.۵ درصد بود) بیشتر ناشی از فروش نفت بود و برهمین اساس رشد اقتصادی سال بعد (سال ۹۶) به حدود ۳.۷ درصد کاهش یافت. به عبارتی، این رشد اقتصادی نفتی به نوعی استفاده از ظرفیت خالی سال قبل بوده، نه تولید بیشتر؛ فلذا جای افتخار چندانی ندارد. از سوی دیگر، اینکه به واسطه فروش یا عدم فروش نفت اقتصاد ما رشد مثبت و منفی داشته باشد، نمیتواند بیانگر واقعیتهای اقتصادی باشد، اما آنقدر اقتصاد کشور را به خارج گره زدهاند که هر اتفاق برای نفت بیفتد، آنرا به کل اقتصاد تعمیم میدهند.
افغانستان هم رشد اقتصادی ۱۷ درصدی داشت!
ضمن اینکه در ادبیات اقتصادی، اینکه در یکسال کشور بالاترین اقتصادی را کسب کند، نشانه پیشرفت نیست، چه اینکه معمولا کشورهای کمتر پیشرفته چنین رشدهایی را تجربه میکنند. مثلا چند سال پیش افغانستان رشد اقتصادی ۱۷ درصدی داشت در حالی که در همان سال آمریکا ۱.۵ درصد رشد کرده بود، بنابراین بهتر است رئیسجمهور در بیان این افتخار بزرگ کمی بیشتر تامل کند.
حتی تصویر کلی رئیسجمهور از اقتصاد ایران در سال ۹۵ و ۹۶ چندان هم منحصر بهفرد نیست؛ چه اینکه در سالهای۱۳۶۴ و ۱۳۶۹ نیز تورمهای تک رقمی داشتیم و در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ نیز رشد ۱۴ و ۱۲.۳ درصدی را تجربه کرده بودیم. یعنی در سال ۱۳۶۹ نیز شاهد رشد دو رقمی و تورم یک رقمی بودهایم.
فرصتسوزی واقعی چیست؟
فرصتسوزی واقعی، بیتوجهی به ظرفیتهای داخلی و تولید ملی است، نه مذاکره و ارتباط با آمریکا. اگر این تفکر در میان مسئولان کشور جا بیفتد دیگر به هر بهانهای معطل کردن اقتصاد را دستاورد نمیدانند. اگر این روحیه که برای همه چیز چشم به غرب داشته باشیم از بین برود، حل مشکلات نیز امکانپذیر است.