کارگردان سریال «باخانمان» گفت: شاید باخانمان قصهای تکراری باشد و یکسری بچه شان را گم کرده اند و شاید بگویند فیلم هندی است! اما در کل سعی کردیم لحن روایت متفاوت باشد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، از میان سریالهای کمدی که امسال از شبکههای مختلف سیما پخش شد شاید به نظر برخی از مخاطبان سریال «باخانمان» محبوبتر باشد. سریالی که کارگردانی نام آشنا آن را هدایت و کارگردانی کرده است و در لایههای زیرین مردمانی از قشر متوسط و مرفه جامعه نفوذ کرده و این تضاد طبقاتی را به خوبی نشان داده است.
برزو نیک نژاد که قبل از ورود به حیطه کارگردانی، در سمت دستیاری کارگردان و برنامه ریز و حتی نویسنده مشغول به فعالیت بود، چند سالی است که به طور تخصصی به سمت کارگردانی آمده است و از آثاری که تاکنون ساخته است میتوان به سریالهای قرعه، پنچری، ساخت ایران ۲ و فیلمهای سینمایی لونه زنبور و دوزیست اشاره کرد. با او درباره قصه این سریال، استفاده از بازیگران جدید و جنس کمدی که در آن نشان داده شده، گفتگو کردیم.
**آقای نیک نژاد از بازخوردها راضی هستید؟
-تا جایی که اطلاع دارم مردم این سریال را نگاه میکنند.
** شما بعد از سریال پنچری سه سال در تلویزیون کار نکردید؟
-در این سه سال لونه زنبور ساخت ایران و بعد هم دوزیست را ساختم. البته کار کردن برای تلویزیون قطع به یقین سختتر است به این خاطر که مثل این میماند که یک روایتی را باید برای خانواده، شما، در جمع و ... تعریف کنید و به واسطه خانواده گستردهای که با سلیقهها و عقاید مختلف پای تلویزیون مینشینند و پراکندگی مخاطبی که دارید، خود به خود مجبورید کمی با احتیاط بیشتر صحبت کنید. بحث من نه ممیزی است و نه سانسور بحثم این است که قاعدتا در تلویزیون باید طوری صحبت کنید که این گستردگی را در بر بگیرد و کسی ناراحت نشود و اتفاقی نیفتد.
** آیا میتوان گفت که ممیزیها بر این موضوع تاثیر میگذارند؟
-نه اصلا اگر ممیزی هم نباشد بالاخره وقتی شما برای یک جمع گستردهتر صحبت میکنید باید احتیاط بیشتری کنید و به نظرم خیلی کار سخت تری است و گاهی اوقات از ابزارهایی که برای خنداندن مخاطب لازم است، خلع سلاح میشوید.
** بعد از ساخت سریال پنچری نقدها به شما خیلی مثبت نبود. این موضوع در دوری شما از تلویزیون بی تاثیر نبود؟
-ما در پنچری قرار بود بنویسیم و بعد از اینکه نگارش فیلم نامه تمام شد به سمت ساخت آن برویم، اما در همان زمان آنتن تلویزیون خالی بود. ۱۸ قسمت از پنچری را خیلی دوست دارم و ۲۴ قسمت بعدی اش را دوست ندارم. از علیرضا کاظمی پور که یکی از بهترین نویسندههای ایران است و دردسرهای عظیم را نوشته بود، خواهش کردیم که در نگارش ادامه کار ما را همراهی کند. ترکیب آن کمدی با نیک نژاد و ترکیب بازیگرها قطع به یقین به هم نخورد و آن موقع یادم است که معذرت خواهی کردم.
** نگارش ۱۸ قسمت برای خودتان بود؟
-بحثم نگارش نیست بحثم این است که سوار بر قصه بودم و من درگیر کارگردانی شدم و آقای کاظمی پور لطف کردند که در آن شرایط به کمک ما آمدند. در هر صورت آن نوع کمدی با ابزارهایی که من در اجرا داشتم نتوانست به ترکیب موفقی برسد و شاید همان باعث شد که مدتی سریال نسازم و سه سال و نیم وقفه به همین دلیل بود.
** و الان هم دست پُر آمدید.
-ما همیشه کاری نکردیم که سرمان جلوی مخاطب بالا باشد فقط تلاش کردیم که سرمان جلوی مخاطب پایین نباشد. کرونا و شرایط موجود باعث شد نگاهمان به باخانمان طور دیگری باشد و تا الان این سریال برایم خاصیت دیگری دارد و در این شرایط کار کردن دل و جان دیگری میخواست. ما قطعا پولمان را میگیریم و نباید منت گذاشت، اما آن زمان حس کردم در این شرایط که خیلی هم خوب نیست کاری بسازیم که روزی ۴۵ دقیقه مردم را بخندانیم. وگرنه شما الان سوار تاکسی که میشوید سعی میکنید فاصله را رعایت کنید و دستتان را ضدعفونی میکنید، اما ما ۸۰ نفر بودیم که هر روز در کنار هم و در یک خانه با هم کار میکردیم و رعایت پروتکلهای بهداشتی برایمان خیلی سخت بود. علاوه بر این بازیگرهایمان باید ماسک هایشان را برمی داشتند و بعد جلوی دوربین میرفتند.
** نمیشد کرونا را به قصه وارد کنید؟
-بخشی از کمدی بر اساس صورت و طنازیهای میمیک صورت هر بازیگر است و با ماسک از بین میرفت. قصهای که کار میکردم کمی فرمت کرونا نداشت که اگر داشت باید دانشگاه تعطیل میشد و ... قصه به ما اجازه نداد که شرایط کرونا را در آن تزریق کنیم.
** چطور شد که به متن آقای برادران برای کارگردانی رسیدید؟ در نگارش و حتی بازنویسی مشارکتی داشتید؟
-آقای برادران فیلم نامه را نوشتند و من هم نظرهایی میدادم. وقتی طرح را خواندم هوشمندی عجیبی در طرح دیدم. ما با خانواده جنوب شهری مواجه بودیم که درگیر مسائل خانوادگی هستند و مشکل معیشتی دارند در حدی که زن خانواده بدون اینکه متارکهای انجام گرفته باشد و یا همسرش فوت کرده باشد، سرپرست خانوار است. اما این سختی و این روزمرگی سختی که میگذرانند باعث نشده بود آنها دهان به گلایه باز کنند. شغلی که زن داشت عروسک سازی بود و عروسک سرشار از نشاط، شادابی و زندگی است. است و وقتی که عروسک را میبینید یاد بچه میافتید و همین هوشمندی در قصه وجود داشت. من معمولا درباره قشر متوسط و ضعیف کار میسازم. شما تصور کنید اگر شغل حوریه سبزی پاک کردن و ترشی درست کردن و خیاطی کردن بود، کاملا با عروسک سازی تفاوت داشت. این امید و نشاطی که در شغل حوریه بود بخشی از زهر قصه را میگرفت و همین برایم خیلی جذاب بود.
** کلیت فیلم نامه چقدر برایتان جذابیت داشت؟
-می توانم بگویم همه لحظههای فیلم نامه را دوست داشتم و یکی ازویژگیهای این قصه این بود که کمدی فقط منوط به کلام نبود و منوط به اجرا بود و یقه کارگردانی را میگرفت و میگفت باید من را درست اجرا کنی و اگر درست اجرا نکنی اصلا خنده دار نیست و همین برایم چالش بود. برای مثال سکانس قسمت اول و آتشنشان و ماشین و ... موید این مطلب است. کمدی این سریال منوط به اجرا بود و فقط این نبود که چهار دیالوگ بامزه در آن بگوییم. برای همین مطمئن بودم باید چند قسمت بگذرد تا قلاب تماشاچی به سریال بیفتد، چونکه فرمت کمدی اش با کارهای دیگر فرق میکرد.
** شما در این سریال تضاد طبقاتی و ورود به هیئت علمی دانشگاه را نشان دادید. دراین باره میفرمائید.
-عقیدهای دارم مبنی بر اینکه شاید بخشی از اینکه آدمی با سواد است ربطی به بالاشهری بودنش ندارد و این را در دختری که در پایین شهر زندگی میکند و اتفاقا نخبه هم هست نشان دادیم و در حالت کلی میزان سواد آدمها ربطی به محل تولد و رشد و بزرگ شدنشان ندارد. چه بسا که خیلی از فرهیختگان ایران زمین برای نقاط دور افتاده این سرزمین هستند و همین موضوع نیز باز برایم جذابیت خودش را داشت. یعنی سطح طبقاتی با سطح فرهنگی و علمی متفاوت بود. عقیدهای از بزرگان در گوشم هست که میگوید اگر قرار است بین هنر و زندگی یکی از این دو بمیرد بگذار هنر بمیرد. در کل یکی از هدف گذاریهای این سریال این است که میگوید اگر نتوانستی خانواده ات را جمع و جور کنی چطور میخواهی به هیئت علمی دانشگاه ورود پیدا کنی؟ و به نقطهای بالاتر برسی که برای جامعه ات مفید باشد. جامعه اصلی جامعهای است که خانواده ما است.
در اینجا مسعود قصه ما ترجیحش به سمت خانواده میرود تا دانشگاه و فکر میکنم در هیچ دین و مرام و آیینی هیچ چیز مهمتر از صیانت از خانواده نیست. همیشه حس میکردم اگر خانواده درست باشد این در جامعه ما تنیده میشود. اگر خانوادههای منسجم داشته باشیم خود به خود جامعه منسجم خواهیم داشت. قصه ما بدمن ندارد و سرعت گیر قصه شرایطی است که پیرامون آدمها پیش میآید و آدمها با آن درگیرند. ادمهایی که در شرایطی قرار میگیرند و تصمیمی میگیرند و باید تاوانش را بدهند. در باخانمان میگوییم همه آدمها با هر قد و قوارهای و عقیده و سلیقهای میتوانند در کنار هم زندگی راحت تری داشته باشند.
**از ابتدا هدفتان ساخت کاری نبود که بخواهید مخاطب را به قهقهه وادار کنید؟
-نه من در هیچ کدام از کارهایم چنین هدفی نداشتم. من قصه تعریف میکنم و روایت قصه برایم مهم است. ما باید قصه هایمان را بگوییم و اگر این قصههای تلخ را بتوانیم به زبان و لحن کمدی بیان کنیم وارد یک غربت دیگری میشویم. شاید باخانمان قصهای تکراری باشد و یکسری بچه شان را گم کرده اند و شاید بگویند فیلم هندی است! اما در کل سعی کردیم لحن روایت متفاوت باشد.
** در کارهای قبلی تان در بخش انتخاب بازیگر هیچ وقت از چهره غیر معروف برای نقش اصلی استفاده نکرده بودید. اما در باخانمان دست به چنین ریسکی زدید.
-جواد عزتی بازیگر توانمندی است، اما وقتی برای دردسرهای عظیم انتخابش کردیم اینطور نبود که همه از این انتخاب استقبال کنند. در باخانمان سعی کردم اگر از چند چهره جدید استفاده میکنم در کنارشان بازیگرهای مطرح بچینم همانطور که در دردسرهای عظیم هم این اتفاق افتاد.
** به توانایی آقای محمودی برای ایفای نقش اصلی این سریال اعتماد داشتید؟
-قطع به یقین همیشه کستینگ ریسک است چه بازیگر بزرگ باشد و چه بازیگر جدید باشد چه بازیگری مثل آقای محمودی که چند کار از او دیده بودم و بعد انتخابش کردم. یادم است آخرین کاری که از او دیدم سریال لحظه گرگ و میش ساخته همایون اسعدیان بود و در فیلم خسته نباشید توانایی بازی کمدی را در او دیده بودم.
حسام محمودی یک ویژگی برایم داشت و آنهم اینکه تمام قد میخواست باشد و با انرژی کامل آمده بود و به نظرم خیلی کارهای میشد کرد که نتیجه خوبی گرفت. اما هر نوع انتخاب بازیگری در یک گروه جدید میتواند ریسک باشد حال این بازیگران ممکن است بهترین بازیگر ایران باشند و یا نه تا به حال حضور تلویزیونی هم نداشته باشند. چرا میگویم ریسک است؟ چونکه من میخواستم به یک انتخاب بازیگر متفاوت برسم. شاید مدتی بود که حس میکردم سریالهای تکراری میبینم و از اطرافیانم که سوال میکردم این کار تکراری است؟ میگفتند نه! اما متوجه میشدم انتخاب بازیگران آن کار آنقدر تکراری است که به نظرم آمده کلیت کار تکراری است. در باخانمان هم سعی کردم از انتخاب بازیگران جدید استفاده کنم و همین خود به خود ریسک بود. اما در نهایت حسام محمودی خیلی تلاش کرد و تمرین داشت و در پایان نیز خروجی اش مشخص بود.
** نقش مسعود قرار بود طلبه باشد؟
-در هر صورت الان میدانم با چه سریالی طرف هستم و به گذشته برنمی گردم، اما رسیدیدم به اینکه با این شخصیت شاید راحتتر بتوانیم شوخی کنیم و لحظات کمدی راحت تری بودجود آوریم. شاید اگر مسعود طلبه بود خود به خود باید مراعاتهایی میکردیم که به نظرم نمیشد راحت مردم را خنداند و دست و بالمان بستهتر میشد.
** بعد از این کار مشغول کار دیگری شدید؟
-الان مشغول نگارش دودکش هستم و باید دید چه اتفاقی میافتد. این احتمال دارد تا پخش مان به ماه رمضان برسد، اما بستگی به شرایط موجود دارد.
در این سریال حسن پورشیرازی، افسانه بایگان، شهره لرستانی، سعید امیرسلیمانی، آتیلا پسیانی، حسام محمودی، الهام اخوان، مارال فرجاد، شهرام شکیبا، شقایق دهقان و ... به ایفای نقش پرداختند.
عوامل اصلی این پروژه تلویزیونی عبارتند از: زینب تقوایی تهیه کننده، نویسنده: امیر برادران، مدیر تصویربرداری: امیر معقولی، مدیر صدابرداری: امیر پرتوزاده، مجری طرح و مدیر تولید: مهدی بدرلو، طراح صحنه: مهدی سعیدی، تدوین: مهدی سعدی، طراح چهره پردازی: مرتضی کهزادی، آهنگساز: آریا عظیمی نژاد، طراح لباس: الهام شعبانی، مدیر برنامه ریزی: حامد مختاری، دستیار یک کارگردان: نوید صلاحی، منشی صحنه: فرشته حجازی، مدیر تدارکات: حسین میرزامحمدی، عکاس: محمد تقوایی، برنامه ریز: حمید قاسمی، دستیار کارگردان: فراز عمومی، مشاور رسانه ای: هادی اعتمادی مجد.