به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، شهید «حسین اسمعیلی» متولد یکم فروردین سال ۴۵ از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در تاریخ دهم شهریور سال ۶۵ به شهادت رسید.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عند الله و اولئک هم الفائزون».
آن کسانی که گرویدند و هجرت کردند و در راه خدا با مال و جان شان جهاد کردند اجر عظیمی در نزد خداوند دارند همان از کامیابانند. (توبه/۲)
به نام خدایی که جز فضلش امیدی ندارم و جز علمش از چیزی ترس ندارم و جز به رشته بندگی و اخلاص او چنگ نزنم.
خدایا! ستایش مخصوص توست؛ای خدای بزرگی که شب تارم را به تندرستی بردی و روز روشن را به رحمت خویش بیاوردی و روشنی روز را در آن حال که مستغرق نعمت تو بودم در برم کردی، سپاس تو راست که خلقتم را در چنین زمانی مقرر فرمودی تا اگر نبودم در کربلای حسین (ع) فرزند پیغمبرت را یاری کنم، اکنون به وسیله فرزند امام حسین (ع)، خمینی عزیز، تولدی تازه یافتم و در مدرسه انقلاب که معلمش امام بود به تحصیل مشغول شدم و سپس با رنج و مشقت زیاد به دانشگاه تو راه یافتم.
بارالها! تو را شکر میگویم که چنین لباسی را برای پاسداری از اسلام در برم کردی، اگرچه خود بهتر میدانی که لیاقت پاسدار اسلام بودن را نداشته و نام پاسداری را یدک کشیده و لباس آن را غصب کرده ام.
امت شهیدپرور، تنها اوست که شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبت شما را به خیر میگرداند و دشمنان شما را به انواع عذابها و شکستها دچار میگرداند.
برادر و خواهری که وصیت نامه این حقیر را میخوانید، این حقیر خدمت گزار در طول این چند سال جنگ و انقلاب دریافته ام که زندگی مادی نکبت بار است نباید منتظر باشید که مرگ ما فرارسد، بلکه ما باید خودمان به سراغ مرگ برویم؛ مگر ان یک بار بیشتر میمیرد پس چه بهتر آن یک دفعه هم در راه خدا باشد.ای کاش لیبات داشتم و این تن ناقابل را در راه خدا قربانی میکردم.
عزیزان، امام را یاری کنید و از سخنان وی درس چگونه زیستن را بیاموزید و در زندگی نظم داشته باشید؛ چون اگر در زندگی نظم داشته باشید به رستگاری خواهید رسید.
و، اما پدر جان، شما چند سال برای من زحمت کشیدی و مرا به مدرسه فرستادی تا در آینده برای خودمان ارزشی داشته باشیم و مثل یک آدم کور نباشیم، از شما خیلی تشکر میکنم و از شما میخواهم که مرا حلال کنید و هر نافرمانی ایی که از من سرزده به بزرگی خودتان ببخشید. پدرم حدود ۲ ماه روزهی قضا دارم و مدت ۶ ماه نیز نماز قضا دارم.
و، اما مادر خوبم، که زحمتها و رنجهای فراوانی برای من کشیدی و چه بی خوابیهایی کشیدی و شیرهی جانت را نثارم کردی، از شما میخواهم که شیر خود را حلالم کنی. مادرم، من میدانم که چنان چه خبر شهادتم را به شما بدهند، خیلی ناراحت میشوی و گریه و زاری میکنی؛ اما مژده بر شما باد، فردای قیامت پیش سید زنان، فاطمه زهرا (س) سربلند خواهی شد.
مادر عزیزم، از شما میخواهم که گریه و زاری نکنید. من روز محشر به زهرای اطهر خواهم گفت: «ای فاطمه دخت رسول (ص) این همان مادر من است که برای شهادت پسرش گریه نکرد.»
مادرجان، اگر مراسمی دارید حتماً از اسراف بپرهیزید تا امام زمان خشنود شود. مادر، چه زحمتهایی کشیدی و بنده حقیر نتوانستم این همه زحمات شما را جبران کنم، امیدوارم که همیشه سربلند باشی و به مردم بگویی که پسری خدمتگزار اسلام و امام زمان و نظام جمهوری اسلامی داشتم.
و شما برادر بزرگوارم (علی)، امیدوارم که پشتیبان ولایت فقیه باشید و با منافقان مبارزه کند و تا جان در بدن دارید، نگذارید هواهای نفسانی بر شما غلبه کند. امیدوارم شما اسلحه مرا بردارید و راهم را ادامه دهید و هم چنین از شما حلالیت میطلبم و اگر از من کار اشتباهی سرزده بود باید ببخشید و در مورد ماشین و موتور، هرجور که خودت صلاح میدانی، انجام بده و هم چنین از حسن آقا هم حلالیت میطلبم و امیدوارم که مرا ببخشید و درس هایت را به خوبی بخوانید تا بتوانید در آینده خدمتها به این مملکت بکنید.
و، اما خواهرانم، من از شما میخواهم که مرا ببخشید و از شماها حلالیت میطلبم و اگر احیاناً بر روی شما دستی دراز کرده ام، باید مرا ببخشید و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که از سر تقصیرات من بگذرد.
مادر عزیزم، افتخار کنید که فرزندتان را در راه خدا فرستادید و در آن راه جان خود را ایثار کرد.
پدر و مادر عزیزم، راه سعادت بخش حسین (ع) را ادامه دهید و زینب وار زندگی کنید. شما را به خدا برایم گریه نکنید که دشمنان شاد میشوند؛ این مصیبتها زودگذر و تمام شدنی است و به پاداش این جانفشانیها و فداکاریها به نعمتهای ابدی و بی پایان خداوندی خواهید رسید و اگر میخواهید در مقام شما خللی وارد نشود، هیچگاه زبان شکایت نگشایید و آنچه را که از منزلت الهی شما میکاهد، بر زبان نیاورید. اگر جنازه ام به دست شما رسید هر کجا که میدانید دفن کنید و زیاد خرج نکنید.
پدر جان، مبادا ناراحت باشید؛ زیرا شهدا در نزد خدا روزی میخورند و انشاالله شهادتم درس عبرتی برای آن کسانی باشد که به خدا و اسلام و قرآن ایمان ندارند و در آتش غفلت به سر میبرند.
به امید پیروزی نهایی رزمندگان اسلام، به امید اهتزاز پرچم «لا اله اله الله» و به امید زیارت قبر شش گوشه اباعبدالله الحسین (ع) و به امید اینکه خداوند به خانواده شهدا صبر عنایت بفرماید، به امید آن روز.
در آخر، درباره پولهای این حقیر که مبلغ ناچیزی است هر تصمیمی دارید، بگیرید. مقدار شش هزار ریال به سید حسین میر قادری بدهکارم و هم چنین مبلغ ۳۰۰ ریال به ابراهیمی بدهکارم؛ البته محسن کیان برادر ابراهیمی را میشناسد.
ومن الله التوفیق
منبع: دفاع پرس