گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ برنامه منتشر شده وزیر پیشهادی فرهنگ و ارشاد اسلامی، روزهای گذشته واکنشهای مختلفی را در فضای مجازی و خصوصا بین هنرمندان به دنبال داشت. برنامهای که باعث شد حواشی نه چندان مثبتی در آستانه جلسه رای اعتماد برای محمدمهدی اسماعیلی وزیر پیشنهادی ارشاد شکل بگیرد. بسیاری از هنرمندان برنامه و آسیبشناسی صورت گرفته را غیرواقعی و سیاهنمایی از فضای هنری دانستند و نسبت به آن انتقاد کردند. به همین بهانه و برای بررسی برنامه منتشر شده با محمدصادق علیزاده، فعال فرهنگی و روزنامهنگار گفتگویی داشتیم. علیزاده در این گفتگو به بررسی و نقد برنامه ارائه شده میپردازد و مهمترین معضلات حوزههای هنری را نیز کوتاه اشاره میکند؛
یکی از آفتهای دستگاههای فرهنگی در ایران این است که بیش از آنکه ناظر به اختیارات حاکمیتی خود تلاش و برنامهریزی داشته باشند، دچار بلندپروازیهای تئوریک و نظری میشوند که حتی از اختیارات حاکمیتی خودشان هم بزرگتر است. این برنامه هم از این آفت در امان نمانده.
وزارت ارشاد دارای چندین و چند معاونت است که هرکدام وظایف و تکالیفی برعهده دارند. در بخش عمدهای از این برنامه به جای اینکه ببینیم به طور مثال سازمان سینمایی با توجه به اختیارات حاکمیتی خودش چطور میتواند به صورت برنامهریزی شده و هدفمند و البته عقلانی و منطقی در مسیر آرمانهای حاکمیت حرکت کند، به مباحثی مثل سبک زندگی، خوراک، پوشاک و... پرداخته شده. من ادعا نمیکنم این مباحث مهم نیستند. اتفاقا سیستم سیاسی در یک نگاه بلند مدت و در برنامهریزی دقیق فرهنگی و اجتماعی باید جای هرکدام از نهادها را برای اصلاح این مسائل مشخص کند. اما خیلی از این مباحث که در برنامه وزارت ارشاد گنجانده شده نه فقط از ماموریتها بلکه از ابزارها و ساختارهای حاکمیتی که در اختیارش قرار دارد هم بزرگتر است. این یک کار بین بخشی و بسیار بزرگتر از توان و اختیارات یک وزارتخانه است که خود با مشکلات متعددی در حوزه تحت ماموریتش مواجه است.
ما ابزارهای مشخص حاکمیتی در اختیار داریم، اما آنها را کنار گذاشتیم و به دنبال بلندپروازی تئوریک هستیم. البته این رویکرد منحصر به وزارت ارشاد نیست و در سایر دستگاههای فرهنگی هم حاکم است و متاسفانه به جایی نخواهد رسید. سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگی هنری شهرداریها و بقیه نهادها هم به همین آفت مبتلا هستند. اولین نقد جدی این است که دستگاههای مختلف فرهنگی به جای اینکه با توجه به ابزارهای حاکمیتی که خوب یا بد، کم یا زیاد در اختیارشان قرار گرفته، برای خودشان ماموریت تعریف کنند و فضای تحت ماموریتشان را یک قدم جلوتر ببرند، در یک چرخه نظری و انتزاعی محض افتادهاند که بخش عمدهای از آنها بسیار فراتر از سطح و جایگاه آنهاست. بسیاری از این بحثها دردانشگاهها و رشتههای علوم انسانی هم سرانجامی ندارند، اما دستگاههای اجرایی که در خط مقدم جنگ نرم قرار گرفتهاند، در چرخه این بحثهای انتزاعی افتادهاند.
در بررسی بخش دوم این برنامه با فرض اینکه کرونا را نداشته باشیم در حیطه اجرایی معاونتهای مختلف وزارت ارشاد با مسائل کلان و بسیار مهمی روبرو هستیم که بسیاری از نتایجی که در حوزههای فرهنگی در حال مشاهده آن هستیم، ثمرهی این سازوکارهاست که ناظر به ساختارهای درون وزارت ارشاد است.
برنامه آقای اسماعیلی به این اِشکالات و کژکارکردیهای ساختاری اشارهای نداشته و بسیار کلی به از کنار برخی مسائل گذشته. مثلا در قسمتی گفته شده خروجی سینمای ایران هم راستا با ارزشهای انقلاب اسلامی نیست؛ خب بخشی از این نتیجه ناشی از همین سازوکارها و ساختارهای داخلی وزارت ارشاد است. این برنامه برای اصلاح این ساختارها چه برنامهای دارد؟! پاسخ قانعکنندهای نمیبینیم!
در دیگر زیرمجموعههای وزارت ارشاد و معاونتهای مختلف هم موضوعات و مسائل کلانی وجود دارند که این برنامه بیتفاوت از کنار آنها عبور کرده. مثلا در بخش سازمان سینمایی یکی از نقاطی که باعث معضلات بسیاری هم برای سینماگران و هم حاکمیت شده دو گلوگاه شورای صدور پروانه ساخت و شورای صدور پروانه نمایش است؛ مکرر اتفاق افتاده که آثاری پروانه ساخت گرفته، اما در مرحلهی ساخت چیزی متفاوت از آنچه به شورای صدور پروانه ساخت ارائه شده، تولید شده. این موضوع باعث هزینههای بسیار هم برای سینماگر میشود و هم حاکمیت؛ اینکه چه تدبیری برای این موضوع اندیشیده شده در برنامه ایشان دیده نمیشود.
یا مثلا در همین بخش سینما، صدای اعتراضِ بخش بزرگی از سینماییها از سازوکار حاکم بر شورای صنفی نمایش بلند شده؛ ببینید این نقد در چند سال گذشته وارد بوده که در چرخه اکران، آثاری سینماهای بیشتر با زمان طولانیتر در اختیار میگیرند که با مبانی ارزشهای ما ناسازگار است؛ در سازوکار فعلی حاکم بر شورای صنفی نمایش، قواعد کار به گونهای است که فیلمهایی مانند "رحمان ۱۴۰۰"، "۵۰ کیلو آلبالو"، "هزارپا" و امثال اینها که کمدی سخیف به شمار میآید، مجال بیشتری برای اکران پیدا میکند.
این در حالی است که محتوای این آثار با معدل اخلاقی جامعه فاصله دارد و اکران آنها باید محدودتر باشد؛ مثلا "رحمان ۱۴۰۰" که یک ماه روی پرده بود؛ آمارهای تعداد سالنهای این فیلم و مدت زمانی که به روی پرده بوده در بین آمارهای منتشر شده از سوی وزارت ارشاد موجود است؛ وقتی انتقاد میکنیم میگویند این کار طبق یک سازوکار قانونی اتفاق افتاده! اوضاع به حدی نابهسامان شده که صدای بسیاری از سینماگران درآمده. خب خروجیِ این سازوکار و ساختارها باعث چنین آثار و نتایجی شده، اما در برنامهی آقای اسماعیلی ردپایی دربارهی حل این موضوعات نمیبینیم.
در فضای تئاتر و نشر نیز به همین شکل؛ در حال حاضر یکی از مهمترین موضوعاتی که فضای نشر در سالهای اخیر با آن درگیر است، ورود بی حد و اندازه آثار ترجمهای است؛ این در حالی است که کشور ما عضو کپی رایت جهانی نیست؛ ناشر هر آنچه که تصمیم بگیرد میتواند انتخاب کند و با کمترین کیفیت ممکن از وزارت ارشاد مجوز انتشار بگیرد؛ من فعلا بحث مضمونی ندارم و صرفا اقتصادی بحث میکنم. این فرایند در دراز مدت به نفع تولیدکنندهی داخلی محتوا نیست. یا مثلا هیچ قانون و ضابطهای در داخل برای ترجمه نداریم؛ در نتیجه این آثار بدون هیچ کنترلی ترجمه شده و به بازار نشر عرضه میشوند؛ این رویکرد در ادبیات کودک و نوجوان، فضا را به تسخیر آثار ترجمهای درآورده و تولید داخلی و محصول مولف ایران را به حاشیه رانده.
اگر به آمارهای مقایسهای کتابهای ترجمهای در حوزه کودک و نوجوان یا کتابهای تالیفی نگاه بیاندازید میبینید که فضا به شدت به نفع کتابهای ترجمهای است؛ ناشر در آثار ترجمهای فقط یک هزینه بابت مترجم پرداخت میکند؛ در ادبیات کودک و نوجوان حجم آثار کم است و باعث میشود هزینهی ترجمه هم پایین باشد. در خروجی چه اتفاقی میافتد؟! در یک دههی گذشته شاهد آن بودیم ۶۰ الی ۷۰ درصد این بازار در اختیار آثار ترجمهای قرار گرفته؛ دود این اتفاق به لحاظ اقتصادی در درجه اول به چشم مولفِ بومی میرود؛ یعنی نویسنده و شاعر ایرانی متضرر میشود؛ اینها به ضابطهگذاری نیاز دارد و جزء مسائل مهم حوزهی نشر است.
یا مساله دیگری که بحث مدیریت ترجمه هم تا حدی به آن گره خورده، بلاتکلیف بودنِ پیوستن یا نپیوستن به معاهده برن است. اگر قرار است بپیوندیم چرا صحبتی از آن نشده و اگر قرار نیست بپیوندیم جایگزین آن چیست و چگونه باید یک ضابطهمندی جدی بر فضای نشر آثار ترجمه صورت گیرد که از وضعیت نابسامان و بلبشوی فعلی بیرون آید. در مورد این کلانمسالههای اصلی چیزی در برنامه وزیر پیشنهادی محترم وجود ندارد.
نکته بعدی هزینههای صنعت نشر است. تولید کتاب در وضعیت فعلی اقتصادی کشور به یک فرایند به شدت پرهزینه و بیثبات تبدیل شده است. ناشران برای انتشار یک اثر برآورد هزینه میکنند، اما دوماه بعد که کتاب قرار است چاپ و منتشر شود هزینهها کاملا متفاوت شده با آن چیزی که براورد کرده بودند. این باعث میشود تمام برنامهریزیهای ناشران به هم میریزد. این فرایند فاکتورهای متعددی دارد؛ کاغذ و مباحث مربوط به چاپ هم یکی از آنها هستند که باز از کنار آن بی تفاوت گذشته ایم.
بعضا هم نگاهها سطحیگرایانه است. مثلا در موارد مربوط به کاغذ نوشته شده که با همکاری وزارت صنعت مشکلات رفع شود. این هماهنگی را وزارت ارشاد دو دولت قبلی هم انجام داده و به جایی نرسیده. وضعیت فعلی نشر معلول همه این بحثهاست. خب وقتی میگوییم بحث هماهنگی با وزارت صمت باید دقیقا معلوم شود که این هماهنگی چیست و قرار است چه اتفاقی افتد وگرنه وزارت ارشاد آقای صالحی هم در چند سال گذشته رفت و آمدهای زیادی با وزارت صمت داشت چرا نتیجه مطلوب حاصل نشده؟! با یک بیان کلی که نمیشود از کنار این موضوعات گذشت. معضلاتی هم که در این برنامه به آنها اشاره شده هم با نگاهی تقیلگرایانه و سطحی انجام شده است.
معضل بزرگ دیگر در حوزه کتاب ضعف جدی نظام توزیع است که در این برنامه صرفا به عبارت حمایت از کتابفروشان بسنده شده است. این شعار و هدف را وزارت ارشاد آقای صالحی هم دنبال میکرد. ما قرار است چه کاری انجام دهیم که وضعیت وزارت ارشاد آقای صالحی را یک قدم جلوتر بیاوریم؟ خب باز در برنامه وزیر محترم پیشنهادی از سازوکارها و جزئیات این اتفاق چیزی نمیبینیم ولو تیتروار!
به طور کلی از معضلات کلان و اصلی حوزههای مختلف فرهنگی در برنامهی اقای اسماعیلی غفلت شده. در مقابل، اما انبوعی از نکات ریز و جزئی لیست شده که بخش قابل توجهی از اینها نتیجهی کژکارکردی ساختار داخلی وزارت ارشاد است، اما برنامه وزیر التفاتی به اینها ندارد.
در نهایت هم ذکر این نکته را لازم و ضروری میدانم که به خودم اجازه اظهارنظر درباره شخص آقای اسماعیلی را نمیدهم. آنچه هم گفته شد صرفا محک زدن برنامهای است که به عنوان برنامه پیشنهادی برای اداره وزارت ارشاد منتشر شده. جمعبندی شخصی من درباره این برنامه این است که یک روح منسجم و قوه عاقله ادراکی که مشکلات و معضلات اصلی بخشهای مختلف فرهنگی را ببیند و ذیل یک نظام گفتمانی مشخص، برای آنها تدبیر و اولویتبندی کند، در این برنامه به چشم نمیخورد. اگر قرار است این متن، معیار اداره وزارت ارشاد آتی قرار گیرد بعید میدانم حریف معضلات ریز و درشتی باشد که جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ با آنها دست و پنجه نرم میکند.