به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فاطمه محمودی- ازدواج واژهای است که وقتی به گوش برخی از جوانان میرسد همزمان در دلشان ترسهای کوچک و بزرگ مینشیند. ترسهایی که موجب میشود آنها از ازدواج رو برگردانند و اجتناب کنند. هراس از ازدواج هراس از خیلی چیزهاست و دلایل متفاوتی هم دارد. هراس از مسئولیت پذیری، تعهد، هراس از اینکه آیا سرنوشت این ازدواج به خوشبختی میرسد یا سراسر محدودیت و سختی و ناراحتی است و در نهایت به پشیمانی ختم خواهد شد. دلایل آن را میتوان در خود فرد و جامعه جستجو کرد. گاهی آنچه که در نوع نگاه، باور و افکار افراد است آنها را از رفتن به سمت ازدواج باز میدارد و گاهی نیز شرایط جامعه مثل فشارهای اقتصادی یا حتی ارزش گذاریهای فرهنگی باعث افزایش سن ازدواج جوانان میشود.
دکتر عباس جواهری عضو هیئت علمی گروه مشاوره دانشگاه تهران و عضو انجمن مشاوران و سوپرویژن آمریکا در گفتگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو نوع نگاه به زندگی را کاملا بر ازدواج افراد موثر میداند و میگوید: «ازدواج یک تعهد طولانی است که این تعهد برای بعضی از افراد ترسناک است. نوع نگاه افراد به زندگی نشان میدهد که هر کسی چقدر حاضر است برای با هم بودن سختی بکشد، چقدر حاضر است و دوست دارد برای یک نفر دیگر زحمت بکشد. اگر نوع نگاه فرد خودخواهانه باشد آن فرد دیگر نمیخواهد این تعهد را قبول کند. یک نوع نگاه به زندگی این است که فرد به سبک زندگیای گرایش دارد که در آن خوش بگذراند و تعهد و مسئولیتی نداشته باشد. هر چه این نگاه قویتر شود و در کنارش نگاه خودخواهانه نیز زیاد شود فرد کمتر حاضر است که برای تجربهی حس با هم بودن در دراز مدت هزینه و ایثار کند و از خودش بگذرد. چنین فردی میگوید من حس با هم بودن را خارج از چارچوب ازدواج تجربه میکنم و پس از مدتی که خسته شدم آن رابطه را تمام میکنم. نوع نگاه به ازدواج هم تعیین کننده است؛ مثلا یک نوع نگاه این است که ما ازدواج کنیم تا از نظر عاطفی و جنسی تامین شویم؛ در حالیکه ما فقط برای این ازدواج نمیکنیم؛ ازدواج خیلی لایههای دیگری هم دارد. این دفاع غلط از ازدواج، خودش یک عامل است که که تاثیرات منفی بر دید آدمها نسبت به ازدواج میگذارد.»
اگر افراد ازدواج را به عنوان یک مانع ببینند طبیعی است که در تلاش باشند تا خود را در برابر مانع قرار ندهند. در صورتیکه فردگرایی بر جوانان حاکم شده باشد پس آنها به دنبال لذتهای بیشتر، آزادی ها، رسیدن به پیشرفتهای مختلف خواهند بود؛ اهدافی که همه معطوف به شخص خودشان است نه زندگی مشترک؛ در این حالت آنها نمیخواهند زندگیشان را با دیگری شریک شوند. فردگرایی افراطی به جوانان اجازه نمیدهد تا خودشان را بخاطر دیگری به زحمت بیندازند، از آسایش خود بزنند برای اینکه خرج خانواده را تامین کنند، از برخی علاقههای شخصی خود دست بکشند تا زودتر تشکیل خانواده دهند و این موارد در تاخیر ازدواج افراد موثر است و قطعا پس از شروع زندگی نیز آنها را با مشکلاتی مواجه میکند. طبق آخرین آمار ارائه شده سه علت اصلی طلاق در ایران عدم مسئولیت پذیری، بی توجهی و بی احترامی بوده که میتوان آنها را محصول فردگرایی دانست.
گاهی افراد شاهد زندگی زوجینی هستند که پر از چالش و یا شکست است. این چالشها ممکن است در زندگی پدران و مادران نیز باشد که موجب میشود فرزندان در مواجهه با این چالشها نسبت به تشکیل خانواده حس بدی پیدا کنند و این موجب هراس و اجتناب از ازدواج در آنان میشود. جواهری به عنوان مشاور و رواندرمانگر معتقد است این مواجهه فقط بر ذهنیت کودکان اثر نمیگذارد و ممکن است در سنین جوانی و بالاتر نیز اتفاق بیفتد و دید افراد را نسبت به ازدواج بد کند: «اگر در زندگی پدر و مادر فردی همیشه دعوا باشد معنای ازدواج برای او بدبختی، دعوا، جنگ و جدال است. انقدر جوانان صحنههای اذیت کننده از پدر مادرها دیده اند، انقدر والدین در آن شرایط پیغامهای منفی در مورد ازدواج داده اند که باعث شده برخی از جوانان از ازدواج فاصله بگیرند. مثلا وسط دعوا پدر گفته عجب اشتباهی کردم که ازدواج کردم، و خطاب به فرزندش میگوید تو دیگر این اشتباه را نکنی. در اینجا به این جوانان توصیه میکنیم که ازدواجهای موفق را هم ببیند تا به این نتیجه برسند که ازدواجها فقط با بدبختی همراه نیست، ازدواج موفق هم داریم و چقدر در ازدواجهای موفق اتفاقهای خوب میافتد و پر خیر و برکت است. اما در عین حال شاید خود آن فرد نتواند این کار را بکند و نیاز به یک درمانگر داشته باشد.»
یکی از عوامی که بر نگرش افراد تاثیر گذار است نحوه بازنمایی خانواده، جنسیت و ازدواج در رسانه ها، فیلم و سریالها است. جواهری در رابطه با اهمیت ترسیم و نمایش ازدواج میگوید: «در رسانهها پیامهای پنهانی به مخاطب داده میشود؛ مثلا ممکن است این پیام داده شود که ازدواج یعنی اسیری، بدبختی و خداحافظی با خوشیها که با پشیمانی همراه است. قطعا مستقیما نمیگویند ازدواج بد است؛ ولی وقتی در فیلمها افراد متاهل به گونهای نمایش داده میشوند که از نظر مالی و زندگی بدبخت اند و از نظر سطح شعور و سطح تحصیلات پایین اند؛ در مقابل نقشهای باکلاس یا مجردند و زندگی مجردی دارند یا همباشی دارند این بر ذهن مخاطب اثر میگذارد. در صورتیکه کسی که ازدواج نمیکند، از خیلی معانی زندگی که متاهلها میتوانند درک و تجربه کنند محروم میماند؛ در ترسیم ازدواج این معانی نیز باید آورده شود. ازدواج، چون با مسئولیت همراه است یک سری سختی دارد؛ از سوی دیگر یک سری خوشی و معنای زندگی دارد. اگر فقط جنبهی سختیها و مسئولیتها برای جوانان ترسیم شود همه از آن فرار میکنند، اما اگر خوبیهای ازدواج و چیزهایی که زندگی را پر معنا میکند تصویر شود؛ خیلی از افراد حاضرند زحمتها را بکشند، ولی آن تجربهها را داشته باشند. همین نظر برای بچه دار شدن هم هست. بچه دارشدن خیلی زحمت دارد، ولی قطعا خوبیهای زیادی هم دارد. متاسفانه برخی از کارگردانان در فیلم هایشان مرد را همراه رذیلتهای اخلاقی، شهوت پرستی، ظلم، جنایت و بی اعتقادی نمایش میدهند. درحالیکه این چنین چهره مرد را در جامعه خراب میکنند؛ بالتبع حس آدمها نیز به مرد خراب میشود و همه اینها در نگاه افراد به ازدواج و اجتناب از آن تاثیر گذار است.»
علاوه بر این برخی موضعگیریهای مسئولین و بازتابهای رسانهای آنها در مورد موضوعات مختلف در حوزه زنان و خانواده نیز بر ذهنیت افراد تاثیر میگذارد. مسائلی که مربوط به حقوق زنان میشود و این دید را به وجود میآورد که زنان در خانواده مورد حمایت حقوقی واقع نمیشوند.
جواهری تغییر ارزشها در جامعه را یکی از عوامل افزایش سن ازدواج میداند و میگوید: «ما در جامعه یک سری ارزشها داریم که رسانه آنها را تبلیغ میکند و یک سری ارزشها داریم که در جامعه برساخت میشوند و ما رد پای آنها را توی فیلمها و در سبک زندگی آدمهایی که مورد توجه قرار میگیرند یا به اصطلاح سلبریتی هستند؛ میبینیم. میتوان گفت که در ارزشهای پنهانی که روز به روز در جامعه گسترده میشوند ازدواج خیلی پدیده ارزشمندی قلمداد نمیشود. مثلا خیلی ارزش دارد که برای پارتنرمان تولد بگیریم و سورپرایزش کنیم؛ اما اگر عدهای ببینند من دارم ازدواج میکنم و برای ازدواج کردنم و تجربه یک زندگی مشترک در چهارچوب ازدواج سختی میکشم؛ این چیز ارزشمندی نیست و به عنوان ارزش در جامعه ما مطرح نمیشود. الان فضای جامعه فضایی است که به شدت دارد به سمت تجملگرایی میرود و به این سمت میرود که خوشبخت کسی است که پول داشته باشد. البته این را نباید از نظر دور داشت که مطالعات رفتاری میگوید مردم آن طور رفتار نمیکنند که اگر چیزی ارزش است آن کار را انجام بدهند و اگر ارزش نیست آن کار را انجام ندهند. مردم اگر نسبت به کاری حس خوب داشته باشند آن کار را انجام میدهند. باید ببینیم حس مردم جامعه نسبت به ازدواج چگونه است؛ و چرا؟ یک سری باورها و پیغامهای فرهنگی و حتی مسائل اقتصادی ممکن است این حس را بد کرده باشند.»
وی در آخر با تاکید بر اینکه در کنار مسائل روانشناختی نقش مسائل اقتصادی را نباید در هراس جوانان از ازدواج نادیده بگیریم افزود: «ممکن است فردی که میخواهد ازدواج کند احساس کند از عهده ازدواج و متاهل شدن بر نمیآید. حالا شاید نگرانی مالی باعث شود فرد این احساس را داشته باشد، و بترسد که از لحاظ مالی ممکن است نتواند خانواده اش را تامین کند. امکان دارد نان شب خود را داشته باشد، اما بگوید من نمیتوانم خانه بخرم و باید اجاره نشین باشم؛ چرا این سختی را تحمل کنم؛ پس من نمیخواهم ازدواج کنم. بعضیها باخود فکر میکنند که من اگر وضع مالی خوبی نداشته باشم و ازدواج کنم استرس و فشار روانی بیشتری بر من وارد میشود و این زندگی من را خراب میکند، پس من اگر میخواهم ازدواج کنم موقعی باید ازدواج کنم که از نظر مالی به یک نقطه خیلی خوبی رسیدم.»
اگر بخواهیم عوامل موثر بر سن ازدواج جوانان را بررسی کنیم باید بدانیم که عوامل مختلف فردی و اجتماعی دست به دست هم داده اند و ریشه آن عوامل نیز در همهی زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نهفته است. مسئولین باید برای هر یک از آنها چاره اندیشی کنند و افراد نیز باید در صدد این باشند که نوع نگاهشان به زندگی و سبک زندگی خود را مورد ارزیابی قرار دهند، اگر این نگاه قرار است آینده آنها را تهدید کند برای اصلاح آن تلاش کنند؛ کمال گراییهای ناسالم، فردگرایی افراطی، خودخواهی و میل به راحت طلبی، ترس از تعهد و مسئولیت پذیری از آن جمله اند. جوانانی که به هر دلیلی نسبت به ازدواج احساس بدی دارند باید احساسات خود را ارزیابی و اصلاح کنند و اگر طی کردن این مسیر به تنهایی برایشان ساده نیست از مشاوران کمک بگیرند.