گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- مهران شفاعتی؛ روزهایی که بسیاری از روستاییان و مناطق محروم کشور از اولیه ترین امکانات زندگی بی بهره بودند، جهادسازندگی وارد عمل شد و به اوضاع سر و سامان داد و بسیاری را خانه دار کرد و به طور کلی طرح های عمرانی و سازندگی بسیاری انجام داد. قبل از آن، جهادسازندگی به عنوان یک نهاد مردمی در طول 8 سال جنگ تحمیلی نیز به عنوان بازوی قدرتمند رزمندگان و کشور شناخته می شد. به طوری که به عقیده بسیاری از کارشناسان اگر جهادسازندگی در آن دوران نبود، شاید شرایط جنگ تغییر می کرد و حتی به پیروزی نیز نمی رسیدیم.
انحلال جهادسازندگی در عین ناباوری
درحالی که شاید با دیدن کارنامه قابل قبول جهادسازندگی، فکر کنید این نهاد با قدرت بیشتر به کار خود ادامه داد و به سازندگی پرداخت اما ناگهان در سال 1379 به عقیده بسیاری از صاحب نظران خیانتی صورت گرفت و جهادسازندگی با وزارت جهاد کشاورزی ادغام شد. در این دوران وظایف این نهاد محدود شد و کارکرد اصلی خود را از دست داد و حالا با جسم مرده جهادسازندگی روبه رو هستیم! در این شرایط و با گذشت 21 سال از این انحلال اشتباه، دولت سیزدهم به دنبال احیای دوباره آن است اما نحوه احیای این نهاد مردمی توسط دولت، نگرانی هایی را در دل گروهی از صاحب نظران این حوزه ایجاد کرده است.
با توجه به مسائل مطرح شده، داود صادقی؛ کارشناس مسائل اقتصادی پیرامون موضوع احیای دوباره جهادسازندگی با ما به گفتگو پرداخته است که در ادامه تقدیم می شود.
با توجه به اینکه جهادسازندگی در سال 1379 منحل شد، چه آسیبی بهکشور وارد کرد و به نظر شما شکل گیری دوباره این سازمان چه کمکی می تواند به کشور کند؟
شهید بهشتی: مراقب ادغام جهادسازندگی باشید!
جهاد در سال 1379 منحل نشد. جهادسازندگی زمانی منحل شد که از یک نهاد مردمی و حاکمیتی، تبدیل به ارگان دولتی و وزارت خانه ای شد. ضربه دیگری که به جهاد سازندگی وارد شد، گرفتن پشتیبانی و مهندسی جنگ از این نهاد بود که عمده کارهای مهندسی و زیرساختی و طراحی ها در جنگ وظیفه جهادسازندگی بود. سال 1379 سرنوشت مختوم یک شیر بی یال و کوپال بود. در این زمان جهاد را در امورات جزئی محدود کرده بودند که در نهایت با وزارت کشاورزی ادغام شد. جالب اینجاست که شهید بهشتی به گروه های جهادی هشدار داده بود که مواظب باشید جهاد سازندگی را با کشاورزی ادغام نکنند و مهندسی جنگ از شما گرفته نشود و آن را وزارت خانه ای نکنند!
نکته قابل توجه اینجاست که جهاد سازندگی در یک دوره ای شکل گرفت که عمده سازمان ها و دستگاه ها رها شده بودند و مدیریتی نداشتند. از آن طرف هم کلی خرابی وجود داشت. در اینجا امام خمینی (ره) ناظر به حرکتی که شروع شده بود، حکم جهاد را صادر می کند. درحال حاضر شرایط مقداری متفاوت است. ما با بی ساختاری و بی سازمانی مواجه نیستیم. امورات مختلف در دستگاه ها و سازمان های مسئول در حال اجراست. صحبتی هم که در مورد مسئله احیای جهادسازندگی شده است، درواقع احیای ماموریت های جهادسازندگی است. یعنی باید ببینیم که ماموریت های جهاد چه بود و چه روشی داشت. ما با یک واقعیتی مواجهیم، یک سری گروه های جهادی و مردمی در حال کار کردن هستند و نیاز به حمایت دارند.
مسئولیت های بر زمین مانده جهاد اجرایی شود
اینکه یک سازمانی ایجاد کنیم و صرفا اسمش را جهادسازندگی بگذاریم، مشکلی را حل نمی کند، چرا که ما به مدیریت جهادی نیاز داریم تا ماموریت های بر زمین مانده جهاد را اجرا کند. مثلا یکی از ماموریت های بر زمین مانده جهادسازندگی، مسئله روستا است. بعد از انحلال جهادسازندگی، ما متولی روستا نداریم، برخلاف اینکه در قانون ادغام جهادسازندگی و وزارت کشاورزی مسئله ای وجود دارد با این عنوان، "وزارت خانه ای که جدید تشکیل می شود و متولی توسعه و عمران روستایی است" ولی متاسفانه در تنظیم آیین نامه های آن، به این امر توجه نشد و امورات روستا بین وزارت خانه های مختلف پخش شد و عملا می بینیم که وضعیت روستاهای ما به چه شکلی است. وزارت جهادکشاورزی که متولی روستاست و این تولی گری را به درستی انجام نداده است و باید بر طبق قانون برنامه ششم از آن مطالبه شود که چرا تا به امروز برای روستا کار نکرده است؟
پیشنهاد شده است تا جهاد سازندگی ذیل مجموعه وزارت کشاورزی و یا معاونت توسعه روستایی نهاد ریاست جمهوری تشکیل شود. نظر شما در این مورد چیست؟
این که بگوییم جهاد، دولتی بشود یا خیر، یک بحث انحرافی است، چرا که ما گروه های جهادی و مردمی، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی و به طور کلی نهادهای حاکمیتی این تیپی را داریم که در حال فعالیتند اما نیاز به یک همکاری وجود دارد. اینکه همه این دستگاه ها را ذیل سازمانی با عنوان جهادسازندگی بگذاریم و همین سازمان نیز دولتی شود، قطعا اشتباه است. پیشنهاد ما این است که دولت در موضوعات مختلف، ماموریت های مختلفی دارد و از آن طرف نیز گروه های جهادی یک سری ماموریت هایی دارند. البته دولت هم جدای از جریان جهادی کشور نیست. نکته اینجاست که در دولت باید نسبت به ماموریت هایی که در جهادسازندگی داشته است، مسئول و متولی مشخص باشد. جهادسازندگی، بخش جهاد بین الملل، فرهنگی، بهداشت و کشاورزی داشته است. اگر بخواهیم سازمانی ایجاد کنیم و همه دستگاه ها را ذیل آن بیاوریم، اشتباه است. باید ببینیم ماموریت های جهادسازندگی چه چیزی بوده است. اگر مسئله حال حاضر ما روستا است ، باید بگویم که روستا متولی دارد ولی به متولی گری خودش قائل نبوده است. در ابتدا معاونت توسعه روستایی، به عنوان معاونت منطقه محروم ریاست جمهوری شناخته می شد، در حال حاضر هیچ ساختار اجرایی در شهرستان ها و استان های کشور ندارد و درواقع یک دفتر ستادی است و وظیفه آن نظارت و راهبری بوده و در موضوع برداشت یک و نیم میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای اشتغالزایی در روستاها نقش آفرینی کرده است و در حد همین جایگاه است. اینکه متولی روستا در سطح رئیس جمهور شود، مشکلی را حل نمی کند، چراکه روستا یک متولی واحد و پاسخگو می خواهد. شما از معاون رئیس جمهور در مجلس نمی توانید سوالی بپرسید و بازخواستش کنید. ساختار اجرایی و سازمانی هم در روستاها و شهرستان ها ندارد و فقط می تواند به عنوان یک ناظر از طرف دولت در استان های مختلف در مناطق محروم نظارت کند. بهطور کلی کار تولی گری و اجرایی نباید به معاون رئیس جمهور واگذار شود، زیرا دستگاه متولی دارد و وظیفه وزارت جهادکشاورزی است و باید سازماندهی را در خودش به شکلی انجام دهد تا وظیفه قانونی که بر گردنش وجود دارد را انجام دهد. متاسفانه در سال های مختلف، وزرای گوناگون تا به امروز زیر بار این موضوع نرفته اند و باید ببینیم که وزیر جدید نسبت به این موضوع چه رویکردی دارد. تجربه کشورهای مختلف نشان می دهد که روستا و کشاورزی را نمی توان از هم جدا کرد. وقتی مدیریت روستا به نهادی سپرده شود که نسبت به کشاورزی مدیریتی نداشته باشد، امنیت غذایی و تولید ما به مشکل خواهد خورد. از آن طرف نیز اگر وزارت کشاورزی فقط به تولید محصولات کشاورزی بپردازد و تولیدکننده روستایی هم نتواند زندگی خود را تامین کند، از عدالت به دور است. در رابطه با دولتی شدن یا نشدن جهادسازندگی، درواقع ما نمی دانیم که مسئله ما و دلیل ایجاد دوباره جهادسازندگی چیست. جهادسازندگی دولتی نبود اما بعدها دولتی شد. از این طرف هم نمی توان گفت چون جهادسازندگی ممکن است غیر دولتی باشد، پس روستا به دولت مربوط نمی شود، چرا که دولت هم متولی است و باید به عنوان مسئول پاسخگو باشد. در احیای دوباره جهادسازندگی، سیاست گذار دولت است . در اینجا دولت از گروه های جهادی حمایت می کند و لزومی ندارد تا گروه های جهادی ذیل دولت باشند، زیرا متولی های خودشان همچون بسیج سازندگی و مجامع استانی و ملی را دارند. دولت در عین حال که نسبت به مسائل پاسخگو است، وظیفه دارد از گروه های مردمی و جهادی حمایت کند؛ همانطور که در حوزه های مختلف از شرکت های دانش بنیان حمایت کردیم. در تشکیل بسیج سازندگی که در همان دوران انحلال جهادسازندگی بود، رهبری در یک جلسه ای گفتند: باید سازماندهی نیروها با بسیج باشد و ماموریت ها دادن ها و پشتیبانی های تخصصی هم با جهادسازندگی باشد. در آن زمان جهادسازندگی به عنوان یک وزارت خانه بود. در تشکیل بسیج سازندگی هم رهبری، دولت را کنار نمی گذارد.
اگر دولتی بر سرکار بیاید که پاسخگوی کارهای خود در این زمینه نباشد، چه باید کرد؟
در اینجا لزومی ندارد که گروه های جهادی ذیل دولت بروند و ما مخالف این مسئله هستیم که معاون رئیس جمهور، معاون جهادسازندگی هم باشد چرا که این آفت در مورد موضوع مورد نظر وجود دارد. ممکن است رئیس جمهور بعدی معاونت جهادسازندگی را لغو کند ولی اگر در جایی با هر اسمی هم تشکیل شود، باید همان روحیه جهادسازندگی را حفظ کند.