کد خبر:۹۸۲۹۸۵
گزارش|

درباره «منصور»؛ قهرمانی که نمی‌بینیم

متر و معیار سنجش خوب و بد اساسا در هنر و مشخصا در سینما حس است. حسی که فیلمساز باید بتواند از پس ساختن درست مسئله و به میانجی فرم به مخاطب برساند. پای "منصور" از همین نقطه ابتدایی و البته اساسی گیر است.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- رعنا مقیسه؛ فکر می‌کنم متر و معیار سنجش خوب و بد اساسا در هنر و مشخصا در سینما حس است. حسی که فیلمساز باید بتواند از پس ساختن درست مسئله و به میانجی فرم به مخاطب برساند. پای "منصور" از همین نقطه ابتدایی و البته اساسی گیر است. فیلم در فرم ایرادات جدی و غیرقابل اغماض دارد. پادرهوا است و سرگردان بین مستند و فیلم داستانی. همین هم مانع از شکل گرفتن درام و قصه‌ای منسجم می‌شود:


یک. فیلم نشانی از مسئله اصلی منصور، جنگ و شرایط بحرانی یک فرمانده نیروی هوایی در آن زمان، ندارد. جنگ یا در کلام و دیالوگ خلاصه می‌شود یا، در آن پلان نجات دختر بچه، وصله شده به فیلم و تصنعی به نظر می‌رسد. وقتی مخاطب در طول فیلم شرایط جنگی و تنگنا را درک نمی‌کند، از همراهی با شرایط آن روز‌ها و بحرانی که منصور با آن دست و پنجه نرم می‌کند هم باز می‌ماند. به بیان دیگر در فیلم اثری از ضرورت و اهمیت تعمیر هواپیما و تولید ایرانی و در آن روز‌ها وجود ندارد. ما همراه با منصور در نبود امکانات و حمایت اسیر نمی‌شویم. فرماندهی یک لشگر بی اسلحه توسط او را درک نمی‌کنیم، همراه با او برای تعمیر و بعد ساخت هواپیما به هر دری نمی‌زنیم و به همین دلیل هم در صحنه پرواز آذرخش پر از شور و امید نیستیم. تماشاگران ساکت و بی‌هیجانی هستیم که سال‌ها از باند پرواز آذرخش فاصله داریم. وقتی این موضوع، اهمیت تعمیر و تولید هواپیما، که اتفاقا مسئله اصلی فیلم هم هست، ساخته نمی‌شود، همه پیوند‌های بعدی هم معلق می‌مانند.


دو. کاراکتر منصور، آنطور که در فیلم برای مخاطب تصویرمی‌شود، ترکیبی است از کنش‌های غیر منطقی و قلدرمآبانه در کنار رفتار‌هایی تصنعی و وصله شده. احتمالا برای درآوردن چیزی شبیه صمیمیت و سادگی در شهید. وقتی مسئله‌ای ساخته نمی‌شود رفتار‌هایی شبیه آنچه در جلسه شورای امنیت ملی از منصور سر می‌زند به جای آنکه شجاعانه و در راستای ساختن قهرمانی ملی عمل کند، بی‌منطق جلوه می‌کند و غیر قابل درک از آب در می‌آید. از سوی دیگر آنچه ما از وجه مردمی بودن شهید می‌بینیم هم درنمی‌آید. تکیه کلام "بابا" تصنعی به نظر می‌رسد و ما را به مصنور نزدیک نمی‌کند. صحنه‌هایی که از مصافحه و خوش و بش او با کارگر‌ها می‌بینیم هم اینطور. صحنه نشستن سر سفره سربازان هم علاوه بر اینکه گرفتار کلیشه‌های مرسوم ادبیات و سینمای دفاع مقدس شده، در همین چهارچوب جا می‌گیرد. سرجمع تلاش کارگردان برای ساختن ویژگی‌های رفتاری و شخصیتی منصور ستاری دم دستی است و شخصیت نمی‌سازد. این موضوع درباره بقیه کاراکتر‌ها و روابطشان با منصور هم صادق است. ما تصویر درستی از انگیزه‌ها و منطق کاراکتر‌های در تعامل با منصور نمی‌بینم. بر همین اساس بدمن‌های فیلم ساخته نمی‌شوند، کاریکاتوری به نظر می‌رسند و کنش‌هایشان خالی از منطق و غیر قابل درک است. مشکلی که به دوری ما از منصور و مسئله‌اش کمک می‌کند.

درباره «منصور»؛ قهرمانی که نمی‌بینیم


سه. جدا از همه کاراکتر‌های در تعامل با منصور، تصویری که فیلم از همسر و ارتباط دونفره آن‌ها می‌سازد اساسا ضد خانواده و ضد زن است. در نگاه منصور خانواده مسئله درجه چندمی است که می‌تواند در غیرتعاملی‌ترین حالت ممکن فدای مسائل دیگر شود. جایی که پول خرید خانه به سادگی و حتی بدون اطلاع همسر بذل و بخشش می‌شود و البته چندباری که منصور به خانه می‌آید همگی همین نگاه را می‌سازد. در نگاه همسرش، منصور با درجه فرماندهی نیروی هوایی وسیله‌ای است برای رسیدن به رفاه و کمبود‌های زندگی. زن در هر چندباری که روی پرده می‌آید با چهره‌ای ناراضی و تلخ در حال طعنه و کنایه برای استفاده کردن موقعیت همسری است که درجه نظامی بالایی دارد. صحنه‌ای که رشوه‌ای در قالب قالیچه برای منصور فرستاده شده را به یاد بیاورید، زن به شدت توهین آمیز تصویر شده است. موجودی بدون درک از شرایط زندگی.


چهارو آخر. مخاطب به کل در منصور غایب است. نادیده گرفته می‌شود و انگار اصلا قرار نیست حضور داشته باشد. ادعای فیلم اگر ساختن قهرمان است باید از فیلمساز پرسید قهرمان را برای چه کسی می‌خواهد بسازد؟ اثری از مخاطب و در نتیجه قهرمان در فیلم وجود ندارد، چون حسی ساخته نمی‌شود. فیلمساز اگر مسئله‌مند است، که باید باشد، باید حس بسازد. وقتی اساس داستان، ضرورت تولید ملی در شرایط بحران، در فیلم فرض گرفته می‌شود و تلاشی برای ساختن شرایط و فضای بحران نمی‌شود، مخاطب نه زمان افتادن هواپیما در مراسم رونمایی آن با حضور رئیس جمهور احساس شکست می‌کند و نه در نهایت و در پلان پرواز آذرخش، اولین هواپیمای تولید ملی، احساس پیروزی و موفقیت. به خودتان در لحظه خروج از سالن سینما فکر کنید. ما با شور، انرژی و شادی رسیدن به هدف از سالن بیرون نمی‌رویم و این به تنهایی کافیست برای اثبات اینکه «منصور» به هیچ وجه قهرمان نمی‌سازد. حتی اگر بگذریم از اینکه به ضد خودش، ضد مسئله و قهرمان، بدل می‌شود.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار