به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، فرهنگ حوزه حاکمیت تبادرهاست، نیروهای مولد فرهنگ میکوشند تا نظامی از تبادرها را ایجاد کنند که هویت را زنده نگه دارد، گرفتاری بزرگ نیروهای فرهنگی، اما این است که ایجاد معناها و تبادرها در سلطه آنها نیست، هر حرکتی معنایی دارد، هر نشانهای معنایی را میرساند و در جهان جدید که رسانه میدان اصلی زندگی است همه پدیدههای حیات بشری، بعد فرهنگی و معناسازی پیدا میکنند. اقتصاد و بازار معنا میسازد، نظامیگری معنا میسازد، سیاست معنا میسازد. بیزینس معنا میسازد و هر پدیدهای در عرصه حیات انسانی، حتی پیش از آنکه کارکرد خود را ایفا کند کارویژه فرهنگی پیدا میکند و در ساخت یک معنای بزرگ و یک متن بزرگ مشارکت میکند. اینگونه است که در روزگار سلطنت شبکههای اجتماعی همه ما درحال ساختن معنا و تولید پیام هستیم بدون اینکه اصلا بدانیم ماجرا چیست؟
وقتی یک شاعر دستگیر میشود و هنگام بیماری با پابند به بیمارستان برده میشود، هیچکس نمیتواند جلوی مخابره پیام این واقعه را بگیرد. اگر مرحوم بکتاش آبتین که چند باری با او در سالهای دور در حوزه هنری دیدار داشتهام، از حوزه شاعری فراتر رفته بود و امروز مثلا تروریستی بود که در بمبگذاریهای متعددی نقش داشت، نهاد امنیتی یا قضایی حق داشت او را با پابند به بیمارستان ببرد البته بهشرطی که همزمان این پیام را منتشر کند که این فرد بهدلیل شاعری در بند و حبس نیست و مثلا در این تعداد پرونده بمبگذاری نقش داشته است. اما آنقدر که ما شاعران و نویسندگان میدانیم قصه اینگونه نبوده است، این است که همه ما از این برخورد با او آشفته و عصبانی هستیم، حضرت امیر در نامه به مالک میفرمایند که مردم دو صنف هستند یا برادر دینی تو هستند یا نظیر تو در خلقت هستند، مرحوم بکتاش آبتین، هر مشکلی داشته باشد ما شاعران و نویسندگان انقلاب اسلامی در یکی از این دو صنف با او هستیم و به این خاطر از این نوع برخورد با او و از دست رفتن جانش میرنجیم. من محدودیتهای سیستم بهداشتی کشور را درک میکنم و در زمان وفات مادرم بهخاطر اهمال پرسنل و کمبود امکانات در یکی از بیمارستانهای جنوبشهر مشهد، که محل زندگی مستضعفین و مهاجرین است چیزی نگفتم و خشمم را فرو خوردم و سخن نگفتم. اما اهمال در مورد برخورد با بیماری یک شاعر زندانی، خط کشیدن به چهره هویت جمعی همه ما دلبستگان انقلاب اسلامی است که در سیمای جمهوری اسلامی متبلور شده است. هزارویک معنا که این نوع برخورد با یک شاعر میسازد، چیزی نیست که من بهعنوان یک نیروی مولد فرهنگی -که اتفاقا تولیت یک نهاد کوچک تولید فرهنگی را هم برعهده دارم- بتوانم با دهها اثر آن معناها را خنثی کنم و اعتبار را به شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی برگردانم. این است که اینجا برآشفته میشوم و در حد بضاعت خودم حرف میزنم تا جلوی این نوع برخوردها را بگیرم. خدا کند آنها که متولی این نوع امور هستند پیام مشفقانه و دردمندانه یادداشتها و استوریها و پستهای ما فرهنگیان دلبسته به ایران و انقلاب اسلامی را در فضای مجازی بشنوند.