شهید عباس کریمی که از فرماندهان لشکر ۲۷ بود، مجروح شده بود و آورده بودند آنجا. میخواستند بیایند در بیمارستان و به ایشان ضربه بزنند که گرفتیمشان. یکی از منافقین سیانور خورد و خودش را کُشت...
کد خبر: ۱۰۱۹۳۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۳
گفتگو با پدر و مادر شهید حاج اصغر پاشاپور/ قسمت اول
آمدم تا رسیدم به میدان خراسان. جلویم را گرفتند. گفتند: اسلحه را بده. گفتم: من اسلحه را آنجا ندادم، اینجا بدهم؟! گفتند به فرمان حضرت امام کمیته انقلاب تشکیل شده و همه اسلحهها را باید جمع کنیم...
کد خبر: ۱۰۱۹۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۲
گفتگو با پدر و مادر شهید فاطمیون، عباس حسینی/ قسمت سوم و پایانی
یکی دیگر از خصوصیات عباس این بود که از شرایط خطرناک سوریه هیچ ترسی نداشت. پسر خالهاش میگفت یک شب با هم سر پست بودیم که دیدم عباس گم شد. هر چه گشتیم نبود...
دومین یادواره جمعی از شهدای تخریبچی جبهه مدافع حرم و چهارمین یادواره فرمانده شهید ابراهیم رشید از فرماندهان تخریبچی مدافع حرم در فرهنگسرای بهمن تهران برگزار شد.
کد خبر: ۱۰۱۸۹۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۱
گفتگو با پدر و مادر شهید فاطمیون، عباس حسینی/ قسمت اول
به حدی خفقان بود که برادرم در بیمارستان کابل بستری شد، شنیدیم و با پدر خدابیامرزم تصمیم گرفتیم به ملاقات برویم. در بیمارستان گفتند ملاقات سرباز ممنوع است!
کد خبر: ۱۰۱۸۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۷
گفتگو با پدر شهید محمدهادی ذوالفقاری/ قسمت پنجم و پایانی
وقتی یک سرپناه داری، دیگر در فکر این نیست که جابجا بشویم. من الان عذاب گرفته ام که چطور کارتنها را بلند کنم و چگونه اسبابکشی کنم؟... تا ببینیم خدا چه میخواهد.
وقتی زنده بود، بطور شفاهی هم جای خودش را مشخص کرده بود. به ما گفتند که پسر شما هنوز زنده بود و با این آقا که دوست آقاهادی است به وادی السلام، نزدیک حرم امیرالمؤمنین میرفت که ماجرایی پیش آمد...
از کربلا که آمد به ایران، گفت که من میخواهم بروم نجف و درس طلبگی بخوانم. اینجا هم درس طلبگی میخواند، اما تصمیم گرفته بود برای ادامه اش برود به نجف. گفتیم چرا نجف؟ برو قم. همه آیات عظام، قم هستند.
خرجی خانهمان را هم به سختی درمیآوردیم. من در همان دستکشبافی کار میکردم و یک صاحبکار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجههای امام رضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد...
خرجی خانهمان را هم به سختی درمیآوردیم. من در همان دستکشبافی کار میکردم و یک صاحبکار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجههای امام رضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد...
حدود سه ساعت یک جفت گوش دیگر هم قرض کردیم برای شنیدن درددلهای بابا رجبعلی که محمدهادیاش در سامرا شهید شد. حرفهایش را شنیدیم به امید این که شاید گرههای زندگیاش به دست کسی باز شود.
کد خبر: ۱۰۱۶۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۳۰
گفتگو با خواهر شهید سیدهادی حسینی / قسمت ششم و پایانی
زهرا هم گفته بود ما اینجا یک شهید داریم به نام شهید سید هادی؛ من همیشه میروم سر مزارش و حاجت میگیرم. گفت بهش گفتم یک نذر برایش بکن، نیت کن ببین چه میشود.
یک بار که خیلی حالم بد بود و هادی شهید شده بود، همین طور نماز ظهرم را نصفه خوانده بودم که یکهویی یادم آمد و فکر کردم روی دلم یک آتیشی گذاشتهاند. کلا دلم میسوخت. به دخترم گفتم یک پارچه خیس کن و...
رئیس انجمن چشم پزشکی ایران، با عنوان این مطلب که گروه چشم پزشکی همواره با تعرفههای مصوب به مردم خدمت میکنند، گفت: جامعه چشم پزشکی، از بیمهها انتظار دارد که به تعهدات خود عمل کنند.
کد خبر: ۱۰۱۶۳۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۲۷
«چخ چخی ها»با حضور خانواده شهدای مدافع حرم رونمایی شد؛
کتاب «چخ چخیها»؛ نگاهی به نشاط و شوخ طبعی در زندگی و جهاد شهدای مدافع حرم ، با حضور خانواده شهدای مدافع حرم و ناصر جوادی، نویسنده کتاب در مشهد مقدس رونمایی شد.
دیدم فامیلهای شوهرم که نزدیکتر بودند، هی دارند میآیند؛ خانوادگی همه شان به خانه ما آمدند. گفتم چرا اینها همه شان دریک شب، نه دعوتی نه چیزی به خانه ما آمدهاند؟!
الان روی کارتهای شناساییمان تاریخ تولدمان را ۱/۱ زدهاند، ولی خب همچین تاریخی درست نیست؛ چون افغانستان تاریخ تولد را یادداشت نمیکردند و کارت واکسن و اینها نداشتند.