با بچه ها صحبت می کردیم اگر فیض شهید شد یک مجلس طنز برگزار می کنیم و کلی می خندیم. در غیر این صورت روح آن مرحوم مغفور دچار خارش وجدان و عذاب قیامت خواهد شد.
حسابی به فکر فرو رفته ام. حالا اگر به تهران بگویم که من در کابل م و آنها در هرات و بین مان هزار کیلومتر فاصله است و اصلا معلوم نیست چه وقت ببینم شان که دیگر نور علی نور می شود.
دونفر از دوستان را بیدار کردم. از شدت سرما دندان هایم بهم می خورد. دیشب با اینکه دوپتو روی خودم کشیده بودم بازهم به شدت سردم شده بود. به سمت حسینیه حرکت کردیم. بعد از نماز صبح، دعای عهد را خواندیم و آنقدر خوابمان می آمد که برای ندبه نتوانستیم بنشینیم.
ما افسران حضرت آقا چقدر توان برای یاری دین خدا را داریم؟ و چه میزان در جهت کسب آمادگی بیشتر و تطابق با شرایط جدید تلاش کردهایم که فرمان رهبرمان، محبوبمان...