
شوق مدرسهای که شروع نشده پایان یافت / روایت شهادت ۳۰ دانش آموز ایرانی در حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزای دانشجو، در تبریز، دو کودک هفتساله به نامهای طاها بهروزی و علیسان جباری، هنوز حتی یک روز هم به مدرسه نرفته بودند، در کلاس اول ابتدایی ثبتنام شده بودند و با شوقی کودکانه درباره روز اول مدرسه سؤال میپرسیدند، آنها رؤیا داشتند، همان رؤیایی که دیگر هرگز طلوع نخواهد کرد.
علیسان هنگام بازی در حیاط خانه، با ترکش موشک به سرش مورد اصابت قرار گرفت، مادرش میگوید: خم شدم بغلش کنم، همون لحظه خودم هم زخمی شدم، بچه رو بردم تو حیاط...، هر دو در خون غلتیدیم و در آغوشم جان داد.
خانهای که باید امنترین پناهگاه کودک باشد، به قتلگاه بدل شد، این نه یک حادثه، بلکه نقض صریح قواعد بنیادین حقوق بشردوستانه بینالمللی است، جایی که قوانین، آشکارا هشدار میدهند که حمله به اماکن غیرنظامی همچون مدارس، منازل مسکونی و مراکز تجمع کودکان ممنوع است.
در اصفهان، فاطمه شریفی، دانشآموز کلاس هفتم و برادر کوچکش مجتبی، کلاس سومی، بههمراه والدینشان در خانه بودند، همگی در حمله هوایی شهید شدند، هیچکس زنگ در خانهشان را نزده بود که هشدار دهد در چند لحظه دیگر، سقف زندگیشان فرو خواهد ریخت.
در تهران، متین صفائیان، دانشآموز دبیرستان صدر و تنها فرزند یک خانواده جانباز، حوالی میدان تجریش در حال پیادهروی بود، او نه لباس نظامی بر تن داشت، نه عضو نهادی امنیتی بود، فقط یک نوجوان بود که قربانی جنایت بیدلیل شد.
در خرمآباد، هلنا غلامی، دانشآموزی خردسال، همراه خانوادهاش در اتوبان قم ـ تهران بود که هدف حمله قرار گرفت، آیا جادهای عمومی میتواند هدف نظامی باشد؟ آیا کودکانی که در خودروهای سواری نشستهاند، تهدید امنیتیاند؟ آیا سکوت جهانی در برابر این پرسشها، به معنای تأیید نیست؟
قوانین بینالمللی چه میگویند؟
بر اساس کنوانسیون چهارم ژنو (۱۹۴۹) و پروتکلهای الحاقی آن (۱۹۷۷)، حمله به غیرنظامیان، از جمله کودکان، زنان، خانهها، مدارس، بیمارستانها و مراکز آموزشی، ممنوع است و چنین عملی، جنایت جنگی محسوب میشود و مطابق ماده ۵۰ پروتکل اول الحاقی، کودکان باید بهعنوان افراد خاص مورد حمایت ویژه قرار گیرند.
همچنین در ماده ۷۷ همان پروتکل آمده است کودکان باید در برابر هرگونه آسیب جسمی یا روحی ناشی از مخاصمه مسلحانه، بهویژه قتل، آسیب بدنی، آزار و شکنجه، حمایت شوند و نیز، دولتها را موظف کرده تا در جنگها از جان کودکان حفاظت کنند.
علاوه بر آن، در ماده ۳۸ این کوانسیون تصریح شده است که، کشورهای عضو باید اطمینان حاصل کنند که کودکان درگیر جنگ نمیشوند و باید از آنان در برابر خطرات ناشی از درگیریهای مسلحانه حمایت کنند.
کدامیک از این تعهدات در قبال علیسان، متین، فاطمه یا احسان رعایت شده است؟
سازمان ملل متحد در منشور خود، صلح و امنیت بینالمللی را اصل بنیادین معرفی میکند، اما کدام امنیت؟ آیا امنیت جهانی در سکوت نسبت به مرگ کودکانی بیدفاع محقق میشود؟ رژیم صهیونیستی بار دیگر قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشت و خانه و مدرسه را با جبهه نظامی اشتباه گرفت و وجدان جهانی و جنایتی که فراموش نمیشود.
در قم، احسان قاسمی، نوجوان ۱۶ ساله در خانهاش بود، همان خانهای که باید امنترین نقطه جهان برای یک کودک باشد، اما به دست رژیم صهیونیستی، بدل به گودالی از آتش و آوار شد، در تهران، سروین حمیدیان، دخترک کلاس سومی، به همراه مادرش در اتاق خواب خانهشان جان باخت، خانهای که قرار بود شبانهگاه رویاهای کودکانهاش باشد.
در لاهیجان، امیرعلی چترعنبرین، دانشآموز پایه هفتم، مهمان بستگانش بود، اما همان شب، در همان خانه، مهمان مرگ شد اما این فقط رنج کودکان ایران نیست، صدها کیلومتر آنسوتر، در غزه، کودکانی دیگر همین سرنوشت را داشتهاند، طبق اعلام یونیسف و منابع حقوق بشری بینالمللی، از زمان آغاز جنگ اخیر در غزه، بیش از ۱۴٬۰۰۰ کودک فلسطینی در کمتر از یک سال کشته شدهاند.
چهارده هزار، عددی که عقل از تصورش درمیماند، دفتری که هر صفحهاش یک آرزو بود، و حالا فقط غبار میشود، می توان تصور کرد اگر در هر خانه فقط یک قاب عکس کودک افتاده باشد، حالا هزاران قاب شکسته در غزه کنار عکسهای طاها، علیسان، فاطمه و متین چیده شدهاند.
دل مادر علیسان با دل هزاران مادر فلسطینی در غزه یکی است، اشک پدر متین، امتداد اشک هزاران پدر فلسطینی است که کودکش را در آوار جستوجو میکند، رژیم کودککش اسرائیل، نهتنها خانهها و مدارس ایران را هدف گرفت، بلکه پیش از آن، کوچه به کوچهی غزه را با خون هزاران کودک بیگناه رنگین کرد.
جهانی که در برابر شهادت ۳۰ کودک ایرانی سکوت میکند، همان جهانیست که توان دیدن جنازههای تکهتکهشده در بیمارستانهای رفح و خانیونس را هم ندارد، کودک در هرجای این جهان، فقط باید زندگی کند، اما در نگاه رژیم صهیونیستی، کودک فقط «هدف آسان»است.
اینبار نیز، بیانیههای بیخاصیت بینالمللی و سکوت مرگبار قدرتها، همراه با خون این کودکان جاری شد، همانطور که رؤیای خلبانشدن علیسان، معلمشدن طاها، پزشکشدن متین یا بازیکردن سروین، برای همیشه خاموش شد، وجدان جهانی نیز خاموش شده است.
آیا نمیدانند که در عرف بینالملل، هدف گرفتن مدارس و خانهها ممنوع است؟
آیا نمیدانند که هر کودک، یک غیرنظامی مطلق است و باید در بالاترین سطح مورد حمایت باشد؟
پس چه شد آن همه کنفرانس صلح، تعهدات ژنو، اسناد سازمان ملل و مصوبات شورای امنیت؟ آیا همه آنها تنها برای قاب عکسها بودند؟
نه اولین بار، نه آخرین فریاد
این، تنها یک حادثه نبود، ۳۰ کودک ایرانی، قربانی سیاستهای کودککُشانه رژیمی شدند که حتی کلمه "انسانیت" را نیز تحقیر کرده است، آنها فقط اعداد نیستند، هر یک از آنها قصهای نیمهکاره دفتری ناتمام و رویایی خاموششده بودند.
از طاها و علیسان در تبریز تا متین در تهران، از فاطمه و مجتبی در نجفآباد تا امیرعلی در آستانه، این کودکان نماد مظلومیتی هستند که در تاریخ باقی خواهند ماند، نه برای ثبت در کتابها، بلکه ضربه ای دردناک اما بیدار کننده برای آنان هایی که هنوز انسانیت در دلشان زنده است.
کشتار کودکان، نقض صریح اصول انساندوستانه است، هیچ قانونی، هیچ مکتب سیاسی، هیچ وجدان سالمی این جنایت را توجیه نمیکند و اگر جهان، همچنان در برابر این فاجعهها سکوت کند، این جنایت نهفقط بر گردن قاتل، بلکه بر گردن همه کسانی خواهد بود که سکوت را انتخاب کردند.
ما با خون این کودکان مینویسیم، کودک سرباز نیست، مدرسه جبهه نیست، خانه میدان جنگ نیست، و رژیمی که این خطوط را درهم میشکند، شایسته هیچ توجیهی نیست.
نویسنده:ساسان سوری