گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ سید حسین موسویان - بعد از انقلاب 1979 ایران، ژئوپولتیک جهان عرب و ایران دچار تحوات بزرگی شد. قبل از انقلاب 1979 و براساس دکترین نیکسون،سیاست آمریکا براین قرارگرفت که ایران و اسرائیل مجهز به پیشرفته ترین سلاح های متعارف شدند بطوریکه شاه درسال 1970 حدود 15 میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا خرید که معادل 1000میلیارد دلار 2022 میشود. این بدان دلیل بود که نیکسون و کیسینجرمعتقد بودند که تقویت ایران موجب ثبات شاه بعنوان ژاندارم منطقه خواهد شد، و شاه باید نقش "سد کمونیسم" و "تضمین کننده صادرات نفت" را بعهده داشته باشد. حمایت استراتژیک آمریکا بخاطرموقعیت جغرافیایی ایران نسبت به شوروی سابق بود ازجمله اینکه مانع دسترسی شوروی به آبهای گرم خلیج فارس شود. بهمین دلیل هم آمریکا ازبرنامه هسته ای ایران حمایت کرد باوجودیکه طبق برآورد سازمان سیا، شاه تا سال 1984 به بمب اتم دست میافت. ژاندارمی ایران برمنطقه دردوران شاه، یکی از عوامل اعزام نیروی نظامی ایران به عمان برای شکست جنبش چپگرای ظفارمورد حمایت شوروی بود که سلطنت سلطان قابوس را به چالش کشیده بود.
درسال 1960 رشد تولید ناخالص ملی ترکیه بیشتر از ایران بود.اما درنیمه دهه 1970 رشد تولید ناخالص ملی ایران بیشتر از ترکیه شد درحدیکه بودجه نظامی ایران دوبرابر ترکیه و سه برابر پاکستان شد. درعین حال روابط شاه با شوروی هم بگونه ای بود که از تقابل پرهیزمیکرد. سیاست شاه درحقیقت " تنش صفر" با شوروی و دیگر کشورها بود. دراین راستا هم درقالب معاهده 1975، به تنش های با عراق پایان داد و مشکلات مرزی با این کشور را حل کرد.
با وقوع انقلاب 1979 و سقوط نظام پادشاهی و تاسیس جمهوری اسلامی درایران، شرایط بطور کلی تغییر کرد. ایران که متحد استراتژیک آمریکا بود به دشمن اصلی آمریکا درمنطقه تبدیل شد بدون اینکه دست ازسیاست جایگاه ویژه خود منطقه بکشد. درحقیقت "سلطه آمریکا" و "دیکتاتوری شاه"، دوعامل بروز "آخرین انقلاب بزرگ" قرن شد که درایران رخ داد. اشغال سفارت آمریکا، به گروگان گرفتن دهها دیپلمات آمریکایی به مدت 444 روز، از اولین شوکهای بزرگ بعد از انقلاب بود. این حادثه بگونه ای موجب نهادینه شدن دشمنی پایدار بین ایران با آمریکا و جهان غرب شد که تا به امروز ادامه دارد. ایران پرچمدار دشمنی با آمریکا در منطقه شد بطوریکه در "دشمنی با آمریکا" ، هیچیک از متحدین منطقه ای شوروی سابق، به گرد ایران نمی رسیدند.
دومین موضوع بستن سفارت اسرائیل درتهران و تبدیل دوستی به دشمنی با اسرائیل بود. درحقیقت، ازابتدای انقلاب تا کنون، دشمنی ایران با اسرائیل، یکی از عوامل مهم تشدید خصومت بین ایران و آمریکا بوده است.
سومین عامل تغییرات مهم درروابط منطقه ای ایران، شعار "صدورانقلاب" به سایرکشورهای اسلامی بود. این شعار موجب وحشت کشورهای عربی منطقه شد چون آنها هم
این شعار موجب وحشت کشورهای عربی منطقه شد چون آنها هم سیستمی دیکتاتوری وابسته به آمریکا یا شوروی داشتند و لذا ازبروز مدل انقلاب ایران، وحشت کردند بویژه اینکه انقلاب ایران یک "انقلاب شیعی" بود.
دو عنصر "مقابله با سلطه آمریکا" درمنطقه، "حمایت از جنبشهای آزادیبخش" با بروز عامل چهارم یعنی "تجاوز عراق به ایران"؛ تغییرات و تحولات استراتژیک درمنطقه را گسترش داد. با حذف صدام، رقابت کلان منطقه بین ایران و عربستان شکل گرفت بطوریکه دامنه این رقابت سراسر منطقه را فراگرفت و تا به امروز ادامه دارد. هرچند پادشاهی سعودی باوجود برخورداری از حمایت های تمام عیار آمریکا، دربسیاری از رقابتهای منطقه از ایران شکست خورده اما رقابت ادامه دارد.
درحقیقت تجاوز عراق به ایران و سقوط صدام، موجب گسترش نفوذ منطقه ای ایران شد. عربستان و کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس حدود 80 میلیارد دلار کمک مالی به صدام کردند. جنگ عراق علیه ایران هشت سال طول کشید و یک هزارمیلیارد دلار به ایران خسارت زد ضمن اینکه میلیون ها نفر شهید، مجروح و یا آواره شدند.
این جنگ عامل شش تغییر مهم ژئو استراتژیک درمنطقه شد. چون:
اول: حمایت همه قدرتهای جهانی از تجاوز صدام، تحریم تسلیحاتی ایران، اصابت صدها موشک به خاک ایران و استفاده صدام از سلاح های کشتار جمعی شیمیایی؛ موجب شد که ایران بسمت خودکفایی صنایع دفاعی حرکت کند. این سابقه موجب شد که ایران نه تنهابه یک قدرت بزرگ موشکی تبدیل شود بلکه درتسلیحات متعارف تا حد بالایی خود کفا شود درحدیکه قدرت ساخت تانک و زیردریایی و هواپیمای جنگنده نظامی و پهپاد را پیدا کند. این واقعیت موجب تقویت توان موشکی و نظامی نهضتهای جهادی ضد آمریکا و اسرائیل همچون حماس و حوثی های یمن شده است که تاثیر شگرفی برمعادلات منطقه داشته است بطوریکه قدرت نظامی عربستان دریمن زمین گیر شد با وجودیکه از حمایتهای آمریکا و اروپا و پیشرفته ترین سلاحهای آمریکایی وغربی بهره مند بود.
دوم: صدام درجنگ با حمایت قدرتهای جهانی ازجمله آمریکا و اروپا از سلاح های کشتار جمعی شیمیایی استفاده کرد و حدود یکصد هزار ایرانی را شهید یا مجروح کرد. آلمان از تکمیل نیروگاه هسته ای بوشهر خودداری کرد و آمریکا هم سوخت راکتور تحقیقاتی هسته ای تهران را نداد. این سوابق موجب شد که ایران درزمینه هسته ای نیز بسمت "خودکفایی و بازدارندگی" برود که درسال 2002 به توانمندی چرخه سوخت و غنی سازی دست یافت. امروزه اگر ایران تصیمی به ساخت بمب هسته ای داشته باشد، توان آن را دارد. این حقیقت انحصار60 ساله توان نظامی هسته ای اسرائیل درمنطقه
این حقیقت انحصار60 ساله توان نظامی هسته ای اسرائیل درمنطقه خاورمیانه را به چالش کشیده است و لذا به بزرگترین چالش سیاسی-امنیتی ایران و جهان غرب تبدیل شده است.
سوم: روابط ایران و کشورهای عربی به دلایلی که توضیح دادم بویژه حمایت آنها از صدام، موجب تنش های سهمگین بین ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شد که بدنبال آن، ازیکطرف وابستگی این کشورها به آمریکا بیشتر شد وازطرف دیگر،آمریکا حضور نظامیش درمنطقه را افزایش داد درحدیکه 46 پایگاه نظامی درمنطقه و اطراف آن ایجاد کرد.
چهارم: حمایت کشورهای عربی از صدام و سیاست تغییر رژیم و تحریم و فشار آمریکا، موجب این بینش درمسئولین ایرانی شد که این کشورها دنبال تغییر رژیم درایران هستند آنهم به هرقیمتی؛ از بکارگیری سلاحهای شیمیایی تا اتحاد با اسرائیل. مقامات ایران به این نتیجه رسیدند که برای تامین امنیت کشور، لازم است حاشیه امنیتی را فراتر از مرزهای ایران تعریف کنند تا قدرت بازدارندگی لازم را داشته و بتوانند از تکرار تجاوزاتی مثل تجاوز صدام جلوگیری کنند. دراین روند، حزب الله لبنان به چنان اقتداری دست یافت که توانست تجاوز اسرائیل به لبنان را دفع کند و به یک قدرت سیاسی-نظامی-امنیتی لبنان تبدیل شود که طبیعتا موجب نگرانی جدی آمریکا و اسرائیل شده است.
حمایت ایران به حزب الله محدود نشد بلکه تا حمایت از حوثیهای یمن و الحشد الشعبی عراق گسترش یافت. درحقیقت زمانیکه داعش 40% خاک عراق را اشغال کرد و بغداد و اربیل درآستانه سقوط بودند ودولت عراق و همه قدرتهای جهانی عاجر بودند، مرجع عالیقدر شیعه درعراق، آیت الله سیستانی فتوای تشکیل نیروی جهادی مردمی برای مقابله با داعش را صادر کرد. این فتوی مشابه همان فرمانی بود که آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی درمورد تشکیل بسیج برای نجات خاک ایران از اشغال صدام صادرکرد. شکل گیری و اقتدار نیروهای سازمان یافته مردمی درمنطقه و اتحاد آنها با ایران، نیز ازواقعیتهای تحولات مهم استراتژیکی درمنطقه خاورمیانه است.
ششم: بعد از پایان جنگ ایران و عراق، قدرتهای بلوک غرب به روند دشمنی با ایران ادامه دادند درحالیکه قدرتهای بلوک شرق، سیاست تعامل و دوستی و همکاری با ایران را برگزیدند. روندگرایش ایران به شرق، بعد از جنگ عراق علیه ایران آغاز و بعد از خروج ترامپ از برجام و اتخاذ سیاست فشارحداکثری، گسترش یافت که به توافقات راهبردی 25 ساله با چین و 20 ساله با روسیه تعمیق یافته است. بنابراین تحول چرخش ایران به شرق عملا شکل یافته است.
ایرانیها بسادگی نمیتوانند تجاوز عراق و آثار آن را فراموش کنند. ازاین گذشته، جنگ عراق عواقب درازمدت داشته که تغییرات ژئوپولتیک و سیاسی درمنطقه از جمله این عواقب است.بخش قابل توجهی از مشکلات منطقه، ریشه درتجاوز صدام و جنگ 8 ساله و حمایت قدرتهای جهانی و منطقه ای از تجاوز به خاک ایران دارد. همانطور که آثار تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان و عراق، تجاوز نظامی عربستان به یمن، تجاوز ناتو به لیبی؛ آثار منفی درازمدت بسیار عمیقی درامر بی ثباتی، رشد تروریسم، جنگهای شهری وفرقه گرایانه درمنطقه داشته است. بنابراین باید پذیرفت که سیاست توسعه طلبی و اقتدار از طریق "جنگ"، یک سیاست فاجعه باری است که عواقب منفی آنها برای دهه ها دامن گیر کشورها، منطقه و جامعه جهانی است.
آمریکا قصد خروج از منطقه را دارد و رقابتها برای پرکردن خلاء حضور آمریکا، وضعیت نگران کننده جدیدی درمنطقه را رقم زده است که رفع این چالش، چاره اندیشی ازطریق دیپلماسی را میطلبد. بهترین مسیر برای پرکردن خلاء حضور آمریکا درمنطقه خلیج فارس و پایان بخشیدن به چند دهه جنگ و تنش دراین منطقه، این است که ایران، عربستان ، عراق، امارات، قطر، عمان، کویت و بحرین؛ یک سیستم همکاری و امنیت جمعی در خلیج فارس تشکیل دهند. چنین ابتکاری از طریق دیپلماسی و گفتگو قابل تحقق است و بهترین تضمین کننده صلح و ثبات و امنیت پایدار درمنطقه است.
صدام درتجاوز به ایران از حمایت همه قدرتهای غرب و شرق و منطقه برخوردار بود و نهایتا نابود شد. لذا باید تفکر توسل به قدرتهای خارجی و سیاستهای جنگ طلبی را به زباله دان تاریخ انداخت و مسیر دیپلماسی برای صلح و همکاری را جایگزین کرد.