به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، درباره نقش خسارتبار خاتمی، روزنامه فرهیختگان به بررسی گوشههایی از عملکرد وی پرداخته و نوشت: خاتمی اخیراً گفت براندازی نه ممکن است، نه مطلوب. خاتمی در حالی این سخنان را میگوید و براندازی را نامطلوب میداند که دیگر با چشم غیرمسلح هم میتوان ردپای جانیان دهه 60 و ریالهای سعودی را دید و صفیر گلولههای ام 16 آمریکا را شنید و دست افشاندن و پا کوبیدن نوکانها و بیبی در تلآویو را نظاره کرد.
خاتمی در وضعیتی براندازی را ناممکن میداند که در روزهای آغازین اتفاقات اخیر صفحه منسوب به او در فضای مجازی به شکل تمامقد از تجمعات حمایت کرده و تعابیری اسطورهگونه درباره بانیان آن به کار برده بود.
اینکه سیدمحمد خاتمی میگوید براندازی ممکن نیست، احتمالا نتیجه تجربه زیســته تیر ۷۸ است، تجربه به اضمحلال کشاندن کنش دانشجویی و به مذبح کشاندن نیروی پرریسک و به تعبیری هزینهپذیر دانشگاه به قتلگاه رادیکالیسم، تجربه تلخ و پرهزینهای که نمیتوان از نقش عناصر امنیتی دولت دوم خرداد در پیشبرد آن بهعنوان بخشی از پروژه کاسبکارانه فشار از پایین برای چانهزنی در بالا چشمپوشی کرد؛ رخدادی که در کتاب خاطرات مرحوم هاشمی هم به نقش پررنگ دفتر رئیسجمهور وقت در شکلگیری آن اشاره شده است. سیاستی که در آن دانشگاه و جریانی دانشجویی بهمثابه دستمال استنجا فرض شد که بعد از مصرف به وقیحانهترین شکل گفتند مرده است و به سطل زباله رهنمونش کردند.
نویسنده با مرور برخی مواضع موذیانه و خسارتبار خاتمی میافزاید: بیایید به ۱۳ سال قبل برگردیم، همان شبی که هنوز صندوقهای رای انتخابات ۸۸ گشــوده نشـده، اما مهندس سوسیال دموکرات خلاف همه مشـاهدات و نظرسنجیها از پیروزی قطعی خود با نسبت آرا بسیار زیاد خبر میدهد. در دنیای موازی فرض کنید سیدمحمد خاتمی چهره محبوب آن روزهای اصلاحطلبان و گزینه اصلی برای رقابت با محمود احمدینژاد و سرکار گذاشته شده توسط حلقه حامیان موسوی هم همان شـب کنفرانس خبری میگذاشت و خطاب به بدنه اجتماعی خود اعلام میکرد تا اعلام نتایج رسمی صبر کنید، اگر سندی مبنی بر تقلب پیدا کردیم به مراجع قانونی ارائه میدهیم یا حتی رسانهای میکنیم، مردم به جای ریختن به خیابان مسیرهای قانونی را انتخاب کنید، یا مثلا وقتی برایش مسجل شد که تقلب نشده به جای آنکه آن را در جلسه خصوصی زیرگوش چند فعال سیاسی نجوا کند در فضای عمومی اعلام میکرد، آیا اساسا چیزی به نام زیست سیاسی خیابانی شکل میگرفت و چنین بدعتی پیریزی میشد؟
نویسنده کتاب هنر تحریمها خاتمی است نه نفیو. در همان دنیای مجازی تصور کنید خاتمی عطای بدنه اجتماعی رادیکال را به لقایش میبخشد و خیلی جدی جلوی خیابانی شدن سیاست را میگیرد، بعد از اعلام حمایت رسمی اوباما از سیاستورزان خیابانی، خاتمی ضمن تاکید بر پیگیری مطالبات از طریق قانون بیانیه تندی علیه اوباما میدهد و میگوید ما لباس چرکهایمان را در تشت همسایه نمیشوییم، چه برسد به تو، انتخابات ما هرچه باشد به تو ارتباط ندارد، تویی که چند ماه قبل از انتخابات در نامهای از دوستی و حل شدن مشکلات گفتهای مشکلات ما به خودمان مربوط است و با این کار گامی بلند برای جمع کردن کف خیابان برمیداشت. در چنین شرایطی بعد از یک انتخابات بینظیر با مشارکت ۸۵ درصدی که نصابهای دموکراسی در دنیا را جابهجا کرده است، آیا اوباما به خود اجازه طراحی تحریمهای بیسابقه را میداد؟ تحریمهایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم سهم مهمی از ناکارآمدی اقتصادی سالهای اخیر داشته است، تحریمهایی که کمر هر اقتصادی را میشکند.
«مردم و ایدهها به دو دسته برجامیان و نابرجامیان تقسیم میشوند»، این فقط یک جمله ساده از سعید حجاریان در دولت اول حسن روحانی، دولت ائتلافی بازندگان۸۸- که با گارانتی و چک سفید امضای خاتمی شکل گرفته بود- نبود. این گزاره حتی فقط دستورالعملی برای دوپاره سازی مجدد مردم ایران بعد از مکانیسم جناحپرستانه پیام دوم خرداد هم نبود، بلک یک ساختار برای ساده سازی مفاهیم پیچیده حکمرانی و توجیهی برای انباشت ناکارآمدی در دولتهای حامی خاتمی و شرکا بود. مسئله شاید قدری گنگ به نظر برسد به این فرآیند دقت کنید؛ ترجمه برجامیان چیست ما برای اداره کشور یک راه بیشتر نداریم و آن هم گره زدن همه چیز اقتصاد و سیاست و فرهنگ و... به سیاست خارجی و بعد گره زدن آن به حزب دموکرات آمریکاست که این هم منطق همه سیاستگذاریهای ما را صورتبندی میکند، سیاستی که مثل راه رفتن در ارتفاع دویست متری روی طنابی است که یک طرفش را به انگشت اشاره کسی گره زدهایم که هر لحظه میخواهد ما را به ته دره پرت کند، هرکس این منطق را قبول دارد برجامی است و از ماست، هرکس قبول ندارد نابرجامی است و باید در رسانه و سیاست و... هجو و مبتذل شود.
این ایده که تا آخرین لحظه حضور حسن روحانی در کاخ سرخ پاستور پروژه مبنایی دولت بود، هیچگاه به شکل جدی مورد انتقاد سیدمحمد خاتمی قرار نگرفت.