به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو _ فاطمه قدیری، سالمندی یکی از مراحل حساس زندگی انسان است که با تغییرات قابل توجهی در ابعاد جسمی، روانی، و اجتماعی همراه است و چالشهای خاص خود را به همراه دارد. از نظر جسمی، سالمندان با افزایش سن به تدریج تواناییهای جسمی خود را از دست میدهند و به بیماریهای مزمن مبتلا میشوند که باعث محدود شدن تحرک و نیاز به مراقبت بیشتر میشود. این محدودیتها به مرور زمان در توانایی افراد برای انجام فعالیتهای روزمره تاثیر منفی میگذارد و نیاز به کمکهای درمانی و مراقبتی را افزایش میدهد.
از سوی دیگر، از بعد اجتماعی، دوران سالمندی تغییرات عمیقی به همراه دارد. یکی از مهمترین تغییرات در این دوران، بازنشستگی است که باعث قطع یا کاهش روابط اجتماعی سالمندان با محیط کار، همکاران و دوستان قدیمی میشود. در این مرحله از زندگی، فرد سالمند از محیط اجتماعی پررفت و آمد و فعال خود خارج شده و در نتیجه دایره ارتباطات او کوچکتر میشود. این انزوا و قطع ارتباطات، باعث میشود که سالمندان دچار احساس تنهایی و انزوا شوند. حس از دست دادن تعاملات اجتماعی و کاهش ارتباطات، برای بسیاری از سالمندان زمینهساز احساساتی مانند بیفایدگی، بیهودگی و افسردگی میشود.
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۹، افسردگی و اضطراب از جمله اختلالات شایع روانی در میان سالمندان است. این گزارش نشان میدهد که بیش از ۱۴ درصد سالمندان بالای ۶۰ سال در سراسر جهان از مشکلات روانی و نورولوژیک رنج میبرند. افسردگی و اضطراب به ترتیب حدود ۷ و ۵ درصد از جمعیت سالمندان را تحت تاثیر قرار میدهند. این اختلالات معمولا با علایمی مانند احساس ناامیدی، خستگی مفرط، از دست دادن علاقه به فعالیتها، اختلال خواب و کاهش تمرکز همراه است. با این حال، با وجود شیوع افسردگی در میان سالمندان، ۹۰ درصد آنان به خدمات رواندرمانی دسترسی ندارند و از دریافت کمکهای روانشناختی محروم هستند.
در ایران، مشکلات مشابهی در میان سالمندان مشاهده میشود. رئیس انجمن علمی سالمندان اعلام کرده است که افسردگی در میان سالمندان خانههای سالمندان بیش از ۷۰ درصد است، در حالی که این رقم در جامعه عمومی سالمندان حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد است. همچنین، بسیاری از سالمندان به دلایل اقتصادی با مشکلاتی روبرو هستند؛ به طوری که ۵۴ درصد آنان مستمری ماهانه ندارند. عدم دریافت مستمری، آنان را در وضعیت مالی ناپایداری قرار میدهد و به نگرانیهای روانی آنان دامن میزند. این نگرانیها، به ویژه برای سالمندانی که به دلیل بازنشستگی از منابع مالی ثابت محروم شدهاند، سبب تشدید افسردگی و انزوا میشود.
کارشناسان معتقدند که افسردگی سالمندان اغلب به دلیل کاهش پیوندهای اجتماعی و احساس تنهایی رخ میدهد. با کاهش روابط اجتماعی، سالمندان احساس میکنند که طرد شده و دیگر ارزشی در جامعه ندارند، و این احساس طردشدگی آنان را در چرخهای معیوب از افسردگی فرو میبرد. این چرخه به تدریج به کاهش انگیزه آنان برای مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و حتی ترک محیطهای اجتماعی میانجامد. در نتیجه، حس تنهایی و انزوا در آنان تقویت شده و افسردگی آنان بیشتر میشود.
الهام محمدی مددکار اجتماعی و استادیار دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است که افسردگی در سالمندان علل مختلفی دارد و میتوان آنها را به عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تقسیمبندی کرد. او توضیح میدهد که کاهش منابع مالی در دوران سالمندی یکی از عوامل مهم بروز افسردگی است. بسیاری از سالمندان که پیشتر شاغل بوده و درآمد و مزایای شغلی داشتند، پس از بازنشستگی تنها به مستمری محدود میشوند و از دست دادن بخشی از درآمد ثابت به نگرانیهای روانی آنان دامن میزند.
محمدی همچنین به اهمیت شبکه ارتباطی سالمندان در کاهش افسردگی اشاره میکند. او میگوید سالمندانی که شاغل بوده و شبکههای اجتماعی گستردهای داشتهاند، پس از بازنشستگی و از دست دادن ارتباطات شغلی، به تدریج این شبکه را از دست میدهند و این امر باعث افزایش احساس تنهایی و انزوای اجتماعی در آنان میشود. علاوه بر آن، از دست دادن اعضای خانواده و دوستان نزدیک به دلیل پیری یا مرگ، منجر به کوچکتر شدن شبکه ارتباطی سالمندان میشود که به نوبه خود افسردگی را در آنان تشدید میکند.
مریم السادات حسینی، روانشناس، نیز در این زمینه به اهمیت عوامل روانی و اجتماعی در بروز افسردگی اشاره میکند. او میگوید افسردگی در سالمندان به دلیل عواملی مانند مشکلات جسمانی، کاهش حس استقلال و محدودیتهای فیزیکی رخ میدهد. سالمندانی که به دلیل از دست دادن همسر، دوستان و اعضای خانواده با انزوا مواجه شدهاند و ارتباطات اجتماعی آنان به دلیل بیماریها و ناتوانیهای جسمانی کاهش یافته است، بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرند. حسینی تاکید میکند که کاهش حس هدفمندی و فعالیتهای روزانه، بهویژه برای سالمندانی که پیشتر زندگی فعال داشتهاند، میتواند زمینهساز بروز احساس بیهودگی و ناامیدی شود.
محمدی همچنین به مشکلات خاص سالمندانی که در آسایشگاههای سالمندان زندگی میکنند اشاره دارد. وی معتقد است که سالمندان در این محیطها اغلب با احساس طردشدگی و از دست دادن روابط نزدیک روبرو هستند. این احساس طرد شدن و از دست دادن شبکههای ارتباطی، در فضایی که مانند محیطهای بیمارستانی مدیریت میشود، تاثیر عمیقی بر روان آنان میگذارد و به انزوای آنان میافزاید. به گفته او، بسیاری از سالمندانی که در آسایشگاهها زندگی میکنند، همچنان توانایی انجام امور شخصی خود را دارند، اما به دلیل محدودیتهای محیطی و ساختار بیمارستانی، حس استقلال و تصمیمگیری از آنان گرفته میشود. در نتیجه، این سالمندان به دلیل از دست دادن عاملیت خود، بیشتر در معرض افسردگی قرار میگیرند.
برای کاهش افسردگی در میان سالمندان، محمدی پیشنهادهایی ارائه میدهد. او معتقد است که سازمانهای مسئول باید دستورالعملهایی تدوین کنند تا ارتباط سالمندان با جامعه افزایش یابد. به گفته او، برگزاری جلسات گروهدرمانی، برنامههای اجتماعی و ایجاد فرصتهای مشارکتی برای سالمندان میتواند به آنان کمک کند تا احساس تعلق بیشتری به جامعه داشته باشند و به این ترتیب از افسردگی رهایی یابند.
حسینی نیز بر اهمیت فعالیتهای بدنی، انجام تمرینات ورزشی و رژیم غذایی مناسب تاکید میکند. به گفته او، فعالیت بدنی منظم و داشتن تغذیه سالم میتواند به بهبود سلامت روان و کاهش افسردگی در سالمندان کمک کند. او همچنین تاکید میکند که برگزاری فعالیتهای گروهی و مشارکت در برنامههای اجتماعی، میتواند حس هدفمندی و انگیزه زندگی را در سالمندان تقویت کند و به کاهش افسردگی در آنان منجر شود.
این موارد نشان میدهد که دوران سالمندی نه تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر روانی و اجتماعی نیز با چالشهای فراوانی همراه است. برای بهبود کیفیت زندگی سالمندان، لازم است که جامعه و خانوادهها به مسائل خاص این دوران توجه بیشتری داشته باشند و با افزایش تعاملات اجتماعی و حمایتهای روانی، به کاهش افسردگی و افزایش احساس شادی و رضایت آنان کمک کنند.