به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، علی ودایع، وزن کشیهای روابط بین الملل از قلب ملتهب خاورمیانه تا عالیترین سطح کلوپ قدرتمندان (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین) با سرعت بی سابقهای در حال تغییر و تحول است. در چشمانداز همیشه در حال تغییر سیاست جهانی، مشارکت راهبردی ایران و روسیه یک رویکرد استراتژیک است که موجهایی را در روابط بین الملل ایجاد خواهد کرد.
از دریچه واقع گرایی (رئالیسم) - نظریهای که بر قدرت، منافع ملی و امنیت در روابط بین الملل تاکید دارد - این توافق اهمیت عمیقی پیدا میکند. بنا بر اطلاعات منتشر شده، سند راهبردی شامل یک مقدمه، ۷۲ بند و ۳۰ محور کلی است. این اعداد و ارقام به وضوح نشان دهنده یک ریل گذاری سنگین در روابط تهران و مسکو است که وضعیت جدیدی محسوب میشود. فرآیند همگرایی و واگرایی ایران و روسیه وضعیتی است که ظرف حداقل ۲ دهه اخیر شاهد فراز و فرودهای زیادی بوده است.
پس از فروپاشی شوروی که «فوکویاما» از آن تعبیر به پایان تاریخ میکرد؛ غرب گمان میکرد جامعه جهانی را وارد عرصه تک قطبی آمریکا کرده است، اما ظرف ۲ دهه اخیر معادلات جنگ سرد بازنویسی شده است.
وضعیتی که منتهی به جنگ اوکراین شد، سطح تنشهایی که در خاوردور وجود دارد، تقابل پنهان روسیه وچین با آمریکا و فرانسه در قلب آفریقا به پیش میرود، پایگاههایی که در شوروی بازسازی میشود، ضربه کشندهای که به روسیه در پایگاه حمیمیم و بندر طرطوس وارد شد، نیروهای نظامی که در قطب شمال مستقر شدهاند و چندین مساله کوچک و بزرگ اثبات میکند که جنگ سرد مدت هاست که آغاز شده است.
نکتهای که در سطح تحلیل وضعیت باید لحاظ شود این که خبری از جدالهای ایدئولوژیک تقابل کمونیسم با امپریالیسم نیست و بازیگران براساس منافع بازی میکنند. خواسته یا ناخواسته تاثیرات این تقابل به التهابهای خاورمیانه هم کشیده شده است. تحولات پساطوفان الاقصی به گونهای رقم خورده که عملا وزن کشیهای گذشته غرب آسیا هم درحال تغییر و تحول است. فراتر از همه اینها، «مرد دیوانه» (MAD THE MAN) به کاخ سفید باز میگردد تا نوع رفتار آمریکا به عنوان قدرت مداخله گر بیش از گذشته به سمت بی ثباتی حرکت کند.
دیپلماسی جمهوری اسلامی ظرف یک دهه اخیر رفتار و رویکرد متفاوتی را در معادلات خرد و کلان دنبال کرده است. تهران تلاش میکند برای مقابله با تهدیدهای تاکتیکی و راهبردی، بازیگری فعال در روابط بین الملل باشد. چندجانبه گرایی پیچیده یک وضعیت منحصربهفرد است که ضمن تبدیل تهران به بازیگری مستقل، مانع انزوای جمهوری اسلامی شود یا از حصر ایران عبور میکند.
از منظر واقع گرایانه، توافق ایران و روسیه یک حرکت حساب شده در صفحه شطرنج روابط بین الملل است. ایران در این معادله به دنبال چندجانبه گرایی پیچیده است که از الگوریتم رئالیستی تبعیت میکند. در این فرآیند جنبههای کلیدی که برجسته میشوند عبارتند از:
۱. نفوذ ژئوپلیتیکی: ایران و روسیه به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود در جهانی هستند که در آن قدرت حرف نهایی را میزند. این مشارکت به آنها اجازه میدهد تا قدرت را به طور مؤثرتری به ویژه در خاورمیانه و آسیای مرکزی نشان دهند. ماجرای طوفان الاقصی، سقوط رژیم بعث سوریه، تغییرات دولت در لبنان، فشار به لبنان، عثمانی گرایی، بازی اخوانیها، فرآیند سازش صلح ابراهیم مولفههایی هستند که از سمت بازیگران منطقهای و فرامنطقهای دنبال میشود.
۲. موازنه قدرت: در مواجهه با سلطه غرب، به ویژه هژمونی ایالات متحده، مشارکت راهبردی به عنوان وزنه تعادل عمل میکند. این یک نمونه کلاسیک از رویکردی است که واقع گرایان آن را "تعادل" مینامند - تشکیل اتحاد برای بررسی قدرت یک دولت یا بلوک مسلط.
۳. منافع ملی: این توافقنامه در اصل حفظ و پیشبرد منافع ملی است. برای ایران، این فرصتی برای خروج از انزوای بین المللی است. برای روسیه، این فرصتی برای تقویت موقعیت خود در خاورمیانه و به چالش کشیدن نفوذ ایالات متحده است. ایران و روسیه مقابل آمریکا اگرچه در برخی موارد دچار تضاد منافع هستند، اما قطعا واشنگتن یک تهدید مشترک محسوب میشود.
۴. نگرانیهای امنیتی: در دنیای واقع گرا، امنیت در درجه اول اهمیت قرار دارد. این مشارکت به هر دو کشور این امکان را میدهد تا تواناییهای نظامی خود را تقویت کرده و چارچوب امنیتی قویتری در برابر تهدیدات درک شده ایجاد کنند. ناگفته نماند که توسعه ناتو به شرق عامل محرکه جنگ اوکراین بود؛ ناتو نیم نگاهی به آسیای میانه و مرزهای شمالی ایران دارد تا ایران را با کمک کشور همسایه گرفتار «خفگی ژئوپولیتیکی» کند. از سوی دیگر، تهران و مسکو با تهدیدهای تروریستی مشترک مواجه هستند که نیازمند همکاریهای مشترک است.
۵. تقویت همکاریهای اقتصادی برای کاهش تاثیر تحریمهای غرب: ایران ظرف چندین دهه با تحریمهای خصمانه غرب مواجه بوده است. توانایی تهران در دور زدن مکانیسمهای تحریم، خودکفایی اقتصادی و مهندسی معکوس در صنایع وضعیتی ویژه ایجاد کرده است. روسها پس از ورود به جنگ اوکراین با موجی از بی سابقهترین تحریمها و مجازاتهای اقتصادی مواجه شدهاند. در عین حال ورود روبل به بازار ارز ایران و ورود ریال به بازار ارز روسیه اتفاقی ویژه بوده است.
۶. توانایی ایفای نقش در بازار انرژی: عربستان در کار مشترک با روسیه توانست یک بازی ویژه را در معادلات بازار انرژی ایفا کند. تهران علی رغم منافع راهبردی با مسکو در این حوزه نتوانسته فعالیت ویژهای تعریف کند. علاوه بر این، حضور روسها دربازار انرژی ایران در حوزه توسعه استخراج و مدیریت منابع نفت و گاز دارای اهمیت است.
معاهده مشارکت راهبردی به شکل قابل توجهی پویایی قدرت منطقهای را تغییر خواهد داد. اما چند مولفه در این وضعیت دارای اهمیت ویژه است:
۱. ائتلافهای در حال تغییر: ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که با واکنش سایر کشورها به این پویایی قدرت جدید، شاهد همسویی مجدد اتحادهای منطقهای باشیم.
۲. مقابله با نفوذ ایالات متحده: این مشارکت موقعیت هر دو کشور را در برابر ایالات متحده تقویت میکند و به طور بالقوه اهرم آمریکا را در منطقه کاهش میدهد.
۳. تأثیر بر کشورهای همسایه: بازیگران منطقهای کوچکتر ممکن است خود را گرفتار آتش متقابل رقابت قدرتهای بزرگ ببینند و مجبور شوند طرفهایی را انتخاب کنند یا تعادل ظریفی را دنبال کنند.
از منظر واقع گرایانه، اهداف راهبردی اولیه ایران و روسیه در این قرارداد عبارتند از:
۱. تقویت قدرت نظامی: تقویت تواناییهای نظامی یک هدف کلیدی است، زیرا قدرت نظامی به عنوان تضمین کننده نهایی امنیت در تفکر واقع گرایانه دیده میشود. به هر میزان که طرفین توانایی تامین نیازمندیهای دفاعی یکدیگر را داشته باشند، امکان مقابله با تهدیدهای نظامی وجود دارد. ظرافت همکاریهای نظامی اینجاست که ایران هرگز مداخله گر تخاصمها نبوده و در جنگ اوکراین هم اقدامی در جهت تشدید تنشها یا توسعه جنگ انجام نداده است.
۲. مقابله با نفوذ غرب: هدف هر دو کشور ایجاد سنگری در برابر آنچه که به عنوان تجاوز غرب به حوزه نفوذ خود تلقی میشود، هستند. همکاریها در حوزههای اطلاع رسانی، مقابله با اخبار جعلی، توسعه همکاریهای فرهنگی یا حتی مباحث اطلاعاتی مورد توجه طرفین بوده است.
۴. همکاریهای فضایی: ایران به عنوان یکی از کشورهایی که عملا وارد کلوپ فضایی شده است این امکان را خواهد داشت که از کمک روسها در توسعه این عرصه استفاده کند. امروز حضور در فضا و استفاده از پتانسیلهای آن، نه تنها مولفه علمی و پیشرفت است که عرصه امنیت و اطلاعات هم کاربردی استراتژیک دارد.
۵. توسعه انرژی صلح آمیز هستهای: روسیه پیمانکار اصلی نیروگاه اتمی بوشهر است. ایران تصمیم به توسعه بهره برداری از غنی سازی اورانیوم و ساخت نیروگاههای جدید دارد. این داد و ستد برای طرفین دارای اهمیت راهبردی است.
۴. تقویت اقتصادی: در حالی که واقع گرایان قدرت نظامی را در اولویت قرار میدهند، آنها اهمیت قدرت اقتصادی را به عنوان پایهای برای توانایی نظامی میشناسند. این توافق شامل مفاد همکاری اقتصادی برای تقویت اقتصاد هر دو کشور در مواجهه با تحریمهای بین المللی است. صنایع سنگین ایران و روسیه نیازمند نوعی همپوشانی اقتصادی است تا سطح تاب آوری در مقابل تحریمهای غربی افزایش پیدا کند.
تعریف جدید تهران و مسکو از همکاری راهبردی، میتواند منجر به تغییرات استراتژیک شود. آمریکاییها با عناوینی «ساختار شکن» و «تجدید نظر طلب» نگرانیهای خود را از بازیهای جدید ابراز کردهاند. اگرچه تهران معتقد به موازنه روابط بین شرق و غرب است، اما سطح تهدیدها و فشارهایی که وارد میشود منجر به بازی واقع گرایانه تهران شده است.
در سطح خرد، خاورمیانه شاهد تغییر وزن کشی است. آمریکا، بریتانیا و فرانسه هم به عنوان قدرتهای مداخله گر فرامنطقهای میخواهند نظم «نیو سایکس پیکو» را حاکم کنند یا حداقل همان پیمان قدیمی را بازتعریف کنند. در این وضعیت ایران و روسیه نیازمند حفظ موازنه قدرت و عمق نفوذ هستند. نقش چینیها در آشتی کنان ایران و عربستان هم مولفهای است که نشان داد خاورمیانه عرصه چندجانبه گرایی ویژه است.
در سطح کلان، معادلات روابط بین الملل دچار یک آشفتگی در آستانه تغییر وزن کشی شده است. غرب در دهه ۹۰ میلادی و پس از فروپاشی شوروی گمان میکرد که دیگر با چالش روسیه مواجه نخواهد شد. اگرچه ماجرای یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و لشگر کشی به خاورمیانه اقدامی در راستای بازتعریف هژمونی آمریکا ذیل عنوان جنگ با تروریسم بود، اما روسها مشغول بازنویسی الگوریتم قدرت شوروی با پرستیژ تزاری بودند. ناتو گسترش به شرق را در دستور کار قرار داد تا به دیوارهای میدان سرخ رسید. اروپاییها مبتنی بر سطح تحلیل لیبرالی و منافع اقتصادی گمان میکردند که هرگز جنگی در اوکراین شکل نخواهد گرفت و این بزرگترین گاف محاسباتی آنها بود. دولتها در پاسخ به معماواره امنیت حیاتی وارد جنگ و برخورد بزرگ میشود؛ وضعیتی که مشابه آن برای تهران محتمل است. حالا اتحاد تهران و مسکو نشان دهنده وزنه متعادلی برای نفوذ آمریکا و اروپا در خاورمیانه، آسیای مرکزی یا حتی عمق آفریقا و آمریکای لاتین است.
زمان امضای معاهده راهبردی همزمان با مراسم تحلیف رئیس جمهوری آمریکا یک پیام واضح برای واشنگتن دارد. ایران وروسیه در وزن کشی روابط بین الملل به دنبال جایگاه ویژه هستند. مشارکت راهبردی ایران و روسیه نشان دهنده یک رابطه پیچیده و در حال تحول با پیامدهای مهمی برای سیاست منطقهای و جهانی است. از آنجایی که هر دو کشور تحریمهای بینالمللی را دنبال میکنند و به دنبال اعمال نفوذ خود هستند. این اتحاد مبیتنی بر رویکرد واقع گرایی، احتمالا در سالهای آینده به شکلدهی پویایی ژئوپلیتیک ادامه خواهد داد. با این حال، موفقیت این مشارکت بستگی به این دارد که آنها چقدر میتوانند تفاوتهای خود را به طور مؤثر مدیریت کنند، از منافع مشترک سرمایه گذاری کنند و در چشم انداز چالش برانگیز بین المللی حرکت کنند.