
امام خمینی ، چالش نظم جهانی و طرح گفتمان جدید
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران، جهان عمدتاً تحت سیطره دو ابرقدرت، یعنی ایالات متحده آمریکا سردمدار بلوک غرب یا سرمایهداری و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق، سردمدار بلوک شرق یا کمونیسم قرار داشت. در این وضعیت که به جنگ سرد و نظم دوقطبی معروف بود، کشورهای جهان عمدتاً یا به یکی از این دو بلوک وابسته بودند یا سعی میکردند در چارچوب جنبش عدم تعهد، موضعی مستقل اتخاذ کنند، هرچند تأثیرگذاری این جنبش در برابر دو ابرقدرت محدود بود.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) از چند جهت این نظم دوقطبی را به چالش کشید:
ظهور یک قدرت مستقل و ایدئولوژیک جدید؛ انقلاب ایران نه به بلوک شرق وابسته بود و نه به بلوک غرب. امام خمینی (ره) با طرح شعار کلیدی «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، آشکارا هر دو ابرقدرت و ایدئولوژیهایشان را رد کرد. این امر، ظهور یک بازیگر جدید و مستقل را در صحنه جهانی نوید میداد که مبتنی بر ایدئولوژی اسلام سیاسی بود و راه سوم یا الگویی متفاوت برای اداره جامعه و سیاست بینالملل ارائه میداد.
الهامبخشی به جنبشهای اسلامی و استقلالطلب
انقلاب ایران الهامبخش بسیاری از جنبشهای اسلامی و آزادیخواه در سراسر جهان، بهویژه در خاورمیانه شد. این جنبشها نیز به نوبه خود میتوانستند منافع هر دو ابرقدرت را در مناطق مختلف به چالش بکشند.
تضعیف موقعیت آمریکا در جهان خصوصاً در منطقه خاورمیانه
ایران پیش از انقلاب، یکی از متحدان کلیدی آمریکا در منطقه خاورمیانه بود. با وقوع انقلاب و سقوط شاه، آمریکا متحد مهمی را از دست داد و منافع استراتژیک آن در منطقه به شدت آسیب دید. تقابلهای ایران با آمریکا بیشتر در ایدئولوژی، جهان بینی و هستی شناسی بود که هنوز ادامه دارد و امروزه به برخورد جدی نظامی نزدیک شده، البته سالهاست که مذاکرات ایران و آمریکا برقرار است و در ماههای اخیر مذاکره غیرمستقیم ایران و آمریکا در حال انجام است که وقوع جنگ را کاهش داده است.
طرح گفتمان جدید در روابط بینالملل
جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر مفاهیمی، چون صدور انقلاب (به معنای صدور ارزشها و آرمانهای معنوی و نه دخالت نظامی)، حمایت از مستضعفان در برابر مستکبران، و وحدت جهان اسلام، گفتمان جدیدی را وارد عرصه روابط بینالملل کرد که با منطق قدرتمحور و مبتنی بر منافع ملی صرفِ دو ابرقدرت تفاوت داشت.
از منظر این دیدگاه، پس از انقلاب اسلامی، جهان دیگر صرفاً یک صحنه دوقطبی ساده نبود. اگرچه ساختار اصلی قدرت نظامی و اقتصادی دو ابرقدرت فوراً تغییر نکرد، اما یک قطب ایدئولوژیک جدید یا حداقل یک چالشگر جدی نظم موجود ظهور کرده بود.
میتوان گفت که انقلاب اسلامی ایران پیچیدگی بیشتری به نظم دوقطبی بخشید. به عنوان نیرویی مستقل و تأثیرگذار در کنار دو بلوک اصلی مطرح شد. زمینههایی را برای تضعیف تدریجی نظم دوقطبی (که البته عوامل دیگری مانند فروپاشی شوروی نیز در آن نقش اساسی داشتند) و شکلگیری نظمهای بعدی فراهم آورد، البته، میزان و عمق این تغییر و اینکه آیا جهان پس از آن به سمت یک نظم چندقطبی، تکقطبی (پس از فروپاشی شوروی) یا نوع دیگری از نظام بینالملل حرکت کرد، موضوع بحثهای گستردهای در میان تحلیلگران روابط بینالملل است. اما نقش انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک نقطه عطف مهم و یک عامل تغییردهنده در پویاییهای جهانی آن دوره، غیرقابل انکار است.