آخرین اخبار:
کد خبر:۱۲۷۷۵۸۷

خشم ما به هم زده است، خواب اورشلیم را

سروده‌های شاعران فارسی زبان در حمایت از ایران و محکومیت حملات رژیم صیهونیستی همچنان ادامه دارد.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، واکنش اهالی فرهنگ و هنر به تجاوز وحشیانه رژیم صهیونیستی با همدستی آمریکا به خا‌ک وطن و شهادت جمعی از هم‌وطنان، همچنان ادامه دارد.

جمع کثیری از شاعران، نویسندگان و فعالان فرهنگی کشور و حوزه فارسی زبانان کشور‌های همسایه طی روز‌های گذشته ضمن محکوم کردن این جنایت، یاد شهدا را گرامی داشتند و از حماسه‌آفرینی ایرانی‌ها در میدان نبرد گفتند. بخشی از تازه‌ترین سروده‌های روز‌های اخیر به طرح ذیل است:

صد مرگ بر اسرائیل

تو دشمنِ مسلمان، تو حتماً یک شیطان‌ای زادهٔ عزازیل، صد مرگ بر اسرائیل

تو ظالم، تو خون‌خوار، تو وحشی در کردار‌ای فرزند قابیل، صد مرگ بر اسرائیل

تو زشت، پلید و نجسی،‌ای نطفهٔ بدجنسی

تو رسوا و ذلیل، صد مرگ بر اسرائیل

ما راهِ حق داریم، ما امن و سکون یاریم

تو غرقِ آبِ نیل، صد مرگ بر اسرائیل

تو کافر و گمراه، فکرت که تو ابراهه

ما داریم ابابیل، صد مرگ بر اسرائیل

این موشک و پَهباد، خنثی و هم برباد

ما طوفان، تو قندیل، صد مرگ بر اسرائیل

تو حامیِ فساد،‌ای بچهٔ شدّاد

تو نوکرِ غرب کفیل، صد مرگ بر اسرائیل

ایران و پاکستان، یک پیکرِ جسم و جان

دو ملتِ بی‌بدیل، صد مرگ بر اسرائیل‌ای قاتلِ فلسطین، شد غزه خراب زمین

از دستت‌ای رذیل، صد مرگ بر اسرائیل

جنگنده‌های اسلام، آیند با اعلام

با موشک، چون سجّیل، صد مرگ بر اسرائیل

تو طفلِ ابرقدرت، ما پیکرِ جُرأت

تو موری، ما ییم پیل، صد مرگ بر اسرائیل

مولای ما کرّار، ما وارثِ ذوالفقار

در سایهٔ ربّ جلیل، صد مرگ بر اسرائیل

ما فاتح و ظفر، ما امّتِ خیر بشر

که ذکرش در انجیل، صد مرگ بر اسرائیل

ذاکر محمد سرافراز ظفر _ شاعر پاکستانی

****

کجا فرار می‌کنید؟ نسل رنگ، نسل ننگ؟

کجا فرار می‌کنید؟ وارثان بمب و جنگ؟

کجا خزیده‌اید هان! یهودیان هفت‌رنگ؟

که خواب را به چشم‌هایتان حرام می‌کنیم

شما شروع کرده‌اید و ما تمام می‌کنیم

از این طرف به قصد فتح، استوار می‌رسیم

از آن‌طرف، به عزم رزم و کارزار می‌رسیم

از این‌سوی حلب...، به خاک آن‌دیار می‌رسیم

به شوق جنگ با یهود، رو به شام می‌کنیم

شما شروع کرده‌اید و ما تمام می‌کنیم

به چشم خویش بنگرید... روز هول و بیم‌را

که خشم ما به هم زده است خواب اورشلیم را

علم به دست می‌رسیم نصرتی عظیم را

به سنگ‌های خاک قدس استلام می‌کنیم

شما شروع کرده‌اید و ما تمام می‌کنیم

نژاد آریایی و هراس و غم؟ مباد این

تبار رستم و مقابل تو خم؟ مباد این

وطن حریم ماست، غربت حرم؟ مباد این

به مرگ از فراز زندگی، سلام می‌کنیم

شما شروع کرده‌اید و ما تمام می‌کنیم

پر از شکوه آرش است، آتش کمان ما

حماسه‌خوان غیرت است عزم بی‌امان ما

به کوه می‌رسد طنین خشم ناگهان ما

پر از حماسه‌ایم و جنگِ مستدام می‌کنیم

شما شروع کرده‌اید و ما تمام می‌کنیم

سران پستِ خوک‌بازِ کشور مترسکید

درنده‌اید و قاتلان بی‌شمار کودکید

بگیر... نوش جانتان... که لایقان موشکید

به انهدام کاخ‌هایتان قیام می‌کنیم

شما شروع کرده‌اید ما تمام می‌کنیم

به گوشه‌ای نهان‌شوید... عمرتان سر آمده‌است

زمان فتح... و نوبت نبرد خیبر آمده است

نگاه کن به ذوالفقار... باز حیدر آمده است

خیال کرده‌اید تیغ در نیام می‌کنیم؟

شما شروع کرده‌اید و ما تمام می‌کنیم

محمد مرادی

****

تو از شمال کجایی؟ که من جنوبم دا

تو از کدام طلوعی؟ که من غروبم دا

من از قبیلة دردم ولی خیالی نیست

تو سربلند بمانی، همیشه خوبم دا

تو تک‌درخت بزرگی که می‌رسی تا اوج

و من همان غم مجهول دارکوبم دا

پر از غبار سکوتم، هزاره‌های تو را

از این غبار غریبی بیا بروبم دا

بخوان برای من از رود‌های سرشارت

که مثل تکّة سنگم، که تکّه‌چوبم دا

بخوان که روشنی از سمت چشم‌های تو بود

بخوان که مثل طلوعی و من غروبم دا

بخوان که خون سیاوش هنوز هم تازه‌ست

و خشم آخر آرش هنوز هم تازه‌ست

بخوان به نام خلیجی به رنگ چشمت فارس

به احترام خلیجی به رنگ چشمت فارس

اگرچه دا، دلت از این غروب رنجیده‌ست

و از نگاه سیاهت سپیده باریده‌ست

همیشه عاشقی‌ات را ترانه‌ها گفتند

شکوه مشرقی‌ات را ترانه‌ها گفتند

تو از گذشتة سرخ بعید لبریزی

و از هزار شقایق شهید لبریزی

بخند مثل شقایق که بی‌قرارم دا

منم که طاقت اشک تو را ندارم دا

تو عاشقانه‌ترینی، غزل‌غزل مجنون

پر از روایت فتحی و از ازل مجنون

همیشه سبز بمان، تا همیشه پرباران

عروس مشرقی دشت آسیا، ایران

موسی عصمتی

****

هر موشکی به سمت تو می‌آمد، اول میان خانه من افتاد

باروت‌ها به سقف تو باریدند، آتش به جان خانه من افتاد

فصل بهار خانه‌ی همسایه، سوی تو از اراضی بیگانه

از لابلای نرده که سوز آمد، برگ خزان خانه من افتاد

روح تناور تو بلایت شد، در حقت‌ای درخت جنایت شد

دندان ارّه تیز برایت شد، سرو جوان خانه من افتاد

دیدند خوشه‌های نجیبت را، خندان و سرخ، گونه سیبت را

فوج ملخ به مزرعه ات رو کرد، آفت به نان خانه من افتاد

از یک تبار و خاک و وطن ماییم، یک روح در میان دو تن ماییم

اشک فغان سوگ عزیزانت، از دیدگان خانه من افتاد

بامت بلند باد که در تاریخ، هرگاه پتک‌های زیادی خواه

انداختند سقف و ستونت را، خانه به خانه.. خانه من افتاد

دورت بگردم‌ای که چنین ماهی،‌ای سرزمین خنده و خون‌خواهی

عمری شعاع روشن خورشیدت، بر آسمان خانه من افتاد..

سیده تکتم حسینی_ شاعر افغانستانی

منبع: تسنیم
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار