
روایت نجاتگر گیلانی از سختترین شب مأموریت پس از حمله رژیم صهیونیستی به زندان اوین+فیلم
کاظم شعبانی سیاهمرد، نجاتگر جمعیت هلالاحمر گیلان از شهرستان ماسال_شاندرمن، در گفتوگو با خبرگزاری دانشجو جزئیات حضور خود و تیم اعزامی در حادثه اوین را روایت کرد و از شبی سخن گفت که آن را سختترین شب مأموریت ۱۲ روزهاش در تهران توصیف میکند.
شعبانی در روایت خود اظهار داشت: ما تیم اعزامی از گیلان به تهران بودیم. آن شب که اوین را زدند، از تهران به زندان اوین اعزام شدیم. اوین را صبح زده بودند و به ما اعلام کردند که تیمها اعزام شوند به سمت زندان اوین.
وی ادامه داد: یک مادر به همراه یک جوان جلو آمد. آن جوان گفت که از برادرمان خبری نداریم و مادرش هم ایشان است. مادر با حالت بسیار بغضآلود و گریان آمد، بهگونهای که نمیتوانست وارد مجموعه اوین شود. من نام شهیدش را روی دستم نوشتم و گفتم: مادر، من حتماً میپرسم و اطلاع میدهم؛ انشاءالله که چیزی نشده باشد.
او افزود: مشغول آواربرداری و نقل و انتقال مجروحان بودیم که چشمم به نام این شهید بزرگوار افتاد. دو سرباز بودند، به آنها گفتم: بچهها، چنین شخصی را میشناسید؟ یکی از سربازان بغضش ترکید و گریهکنان گفت: صبح آمده بود و به آسایشگاه رفته و مشغول استراحت بود.
شعبانی با تأکید بر اینکه ذهنش تمام مدت نزد آن مادر و همراهانش بود، گفت: فکر میکردم باید چگونه برگردم و به اینها بگویم. حالت حمله هم بهگونهای بود که نمیتوانستی جنازهها را تشخیص بدهی. من گفتم: فقط خدا کند اینها نباشند و من اینها را نبینم. پیش خودم میگفتم خب، اینها نیستند دیگر.
وی تصریح کرد: آمدم دیدم این مادر و همراهانش آنجا ایستادهاند. بگویم به مادرش و همراهانش؟ یا نه؟ نه دلش را داشتیم و نه جرات بیان کردن این خبر تلخ را به یک مادر.
شعبانی در پایان با اشاره به تلخی آن شب گفت: آن شب، سختترین شب من در این جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در دوره مأموریتم در تهران بود.