ما رفتيم جبهه و شد دانشگاه و دانشگاه شد جبهه يعني در دانشگاه اعلام كردند افسر جنگ نرم و آقا اعلام مي كند جنگ نرم؛ اوضاع كف دانشگاه هم كه خودتان مي دانيد ...
گروه سياسي «خبرگزاري دانشجو»؛ متن كامل سخنراني حاج حسين يكتا در بين دانشجويان بسيجي كه تابستان سال جاري در مشهد مقدس انجام شد به شرح ذيل است:
به ما اين جور گفتند كه رفقاي بسيج دانشجوئي را دعوت كردند كه حالا بعضي ها توانستند و بعضي ها هم نتوانستند بيايند و تقريباً يك جمع خصوصي و كوچك كشوري است. به ما گفتند تقريباً جمع، جمع خط مقدميه و پاي كار آمدند و الان هم دارند وارد عرصه دانشگاه در سال 90 مي شوند و جلسه را هم گذاشتند خدمت امام رضا (ع) توي مشهد مقدس. هم فضاي زيارتي و معنوي و هم آب و هواي خوب.
خيلي اين جا بد نمي گذره و ما آن فضاي خاص جنگ، سختي زمستان كردستان و تابستان خوزستان را نداريم و خدا اجر بده براي اون كساني كه چنين اردوهاي گل و بلبلي را براي شما درست كردند. ولي ما حالا اين چند روز در مشهد چكار كنيم و من در اين چند روز در مشهد در كنار آقا علي ابن موسي الرضا كه چند روزش هم تمام شده و وقت تنگ است و اول سال هم دارد مي آيد چه كار بايد بكنم؟
ما بحثي را در دانشگاه بين دانشجويان شروع كرديم و چند بار هم بين دانشجويان پخش شد. نمي خواهم كه خيلي متذكر شوم چون اكثراً مي دانيد و شنيده ايد كه آقا، قضيه جنگ شروع شده و جدي است و اين تو بميري از آن تو بميري ها نيست و حالا هم هرچي ما شوخي برخورد كنيم و زمان را بكشيم و بگوييم آقا با ما نيستند و با يكي ديگه اند؛ آخرش تير و تركشش به ما مي خورد.
ما رفتيم جبهه و شد دانشگاه و دانشگاه شد جبهه يعني در دانشگاه اعلام كردند افسر جنگ نرم و آقا اعلام مي كند جنگ نرم. اوضاع كف دانشگاه هم كه خودتان مي دانيد و آن هم كه زيره به كرمان ببريم كه بگوييم كه آقا چنين است و چنان.
امشب نيامديم كه كسي را باد بزنيم و اسفند براي كسي دود كنيم و براي كسي گوسفند بكشيم. اومديم بگيم كه آقا خبري است و آن خبر جدي است. بچه ها همه پولها جمع شده، همه زورها جمع شده. رصد داره اينجوري مي گه. اگر كسي بخواهد به شما بگويد كه رصد ديگري دارد غير از علوم غريبه اي كه ما نداريم. يعني علوم طبيعي كه ما داريم و مي خوانيم و مي شنويم به ما مي گويد كه همه پولها و همه زورها و همه تدبيرها جمع شده كه دخل جمهوري اسلامي را بياورند.
اتفاق ديگه اي هم نيست. نظاميشونو كه انجام دادند، اقتصادي اش هم كه با تمام قوا وارد ميدان شدند. آقا گفته كه جهاد اقتصادي، تو جنگ نرم هم آقا گفته شبيخون و ناتو و تهاجم و حالا هم آقا مي گويد جهاد، مركزيت آتيش رو هم گذاشتند دانشگاه. اينجا سه راه شهادته. ما هرچه از اين دانشگاه به اون دانشگاه و از اين دانشكده به اون دانشكده رصد مي كنيم به شماها برمي خوريم. يعني چيز نويي پيدا نمي كنيم.
راهيان نور، شما را مي بينيم، تشييع جنازه شهدا شما را مي بينيم، تو حرم امام رضا شما را مي بينيم. يعني شخص جديدي نداريم. دفتر بسيج هم با كم و زيادش يك بار دوزار پول داشتند، يك بار دوزار پول نداشتند، يك بار دو تا اتوبوس راهيان نور رفته، يك بار يك اتوبوس رفته. يعني نيروهاي پاي كار همين ها هستند. از اينايي هم كه مي گيم اينا يعني بسيج، معاونين و بچه هاي اقشار و اصناف مختلف و يك مقدار هم قشر خاكستري كه به عنوان زائر و مخاطب و متصل به شما كه كم كنيم مي رسيم به يك كادر آن كادر هم كه كم كنيم و عصاره اش را بگيريم مي شود شما كه الان آمديد اينجا. يعني گلستان را پرپر كنيم و گلاب را تقطير كنيم مي شود عطرش كه عطر بسيج دانشجويي را كه درش را باز كني و بوي عطرش بايد همه عالم را مست كند، همين است. چيز ديگري نداريم. به من اين جوري گفتند.
اگر رسيدن من به اين شيشه عطر و به اين عصاره وجودي بچه هاي ارزشي در دانشگاه هاي ايران و بسيج لبه منطقه نبرد حضرت آقا در نبرد فرهنگي كه همۀ زورها و همۀ پول ها جمع شده و همه آتيش ها را گذاشتند سر سه راه شهادت كه روي اين بچه ها بريزند كس ديگري هست بگو هست ما اون را هم صدا بزنيم تا با هواپيما بيايد. اينم كه داره ضبط مي شه و صدا به اون ها هم مي رسه. عصر، عصر اينترنت و ماهواره و آنلاين وصل بودن است ديگر. ما معتقد هستيم كه اين آقا سيد علي رهبر ما براي ما مرجع تقليد است. اون ور سكه را نگاه كنيم نائب امام عصر است. كلاً موضوع را نگاه كنيم تمرين عصر ظهور است به معناي ولايت پذيري از اين نايب كه به اوستا بگيم، آقا خوشت آمد، از اين نبرد نابرابر كه ما اقتدا كرديم به لتراب مقدمه الفداء شهيدا، كه آقا ما قرار است آماده شويم كه بشويم مستشهدين بين يديه. اين ديگه بيخ آخر عبوديت و معرفت و معنا و تربيت است.
پس ما يك جمع مخلص، شب عملياتي كه آمده ايم در حرم آقا علي ابن موسي الرضا كه در سه راهي نبرد نابرابري كه تمام جبهه كفر با تمام جبهه اسلام، دارن وارد دانشگاه مي شن. اما بچه هايي كه ما با هم خدمت امام رضا مي آمديم بعد مي رفتيم از اروند عبور مي كرديم، بعد مي زديم به شلمچه يا تو ميمك و سومار مي زدند تو عمليات مسلم يا اون جور روي كوه هاي كردستان توي اون برف ها و يخ ها، يه ادبياتي داشتند در مشهد مقدس همۀ حرف هاي من امشب همين چند تا كلمه است كه اگر برادرم، عزيزم، كه الهي قربانش بشوم، دورش بگردم، بسيجي كه امشب وقت گذاشته از خوابش گذشته كه من ممنون و متشكرم، به ما وقت داده كه ما در محضرشان شرف ياب شديم، دقت كنه، بارش را بسته و گازش را گرفته و رفته.
به جهاد در دوران ما مي گفتند جهاد اصغر حالا تو وارد جهاد اكبر شدي. هرچند كه در آن جهاد اصغر بچه ها با جهاد اكبر پيروز شدند. تو در اين جهاد اكبر بايد با جهاد «كبري» پيروز شوي و الا شكستت قطعي است. خدا شمر را روي سينۀ امام حسين (ع) ديده است. ما قطعنامه 598 را ديده ايم، خيلي براي خودمان اسفند دود نكنيم، اوضاع كف دانشگاه هم خودتان داريد مي بينيد.
ما چگونه بايد اين يك هفته در مشهد را طي طريق بكنيم؟ چگونه بايد خدمت علي ابن موسي الرضا برسيم؟ ما اين يك هفته تكليفمون با مأموريت مان چگونه بايد روشن كنيم؟ ما اين يك هفته چگونه بايد اول مهر بارمان را ببنديم؟ ما اين يك هفته چگونه بايد مثل شهدايي كه آمدند و گرفتند و زدند و به ريش هممون خنديدند بياييم و مأموريت را بگيريم و آقا ابلاغ كنه و امضاء كنه و به ما حكمش را بدهد و برگرديم برويم دانشگاه. بچه ها اگر در اين يك هفته مشهد نرسيد به نقطه اي كه شهدا رسيدند به وا... در اين نبرد نابرابر كه نبردي بسيار سخته و بسيار دقيقه و بسيار لطيفه و بسيار حساس، موفق نخواهيم شد.
امروز در سه راهي شهاديت اين نبرد بچه هاي بسيج دانشجويي هستند در دانشگاه ها. به دو دليل: 1. نبردي كه بايد در دانشگاه بكنيد در عرصۀ ميدان نبرد بايد بجنگيد و ضمناً كاري هم بايد در بيرون دانشگاه بكنيد يعني جنگ از جنس كردستان است در اونجا درگيري هم از پشت كومله و دمكرات مي زنند و هم از روبرو با عراقيها. براي بيرون از بسيج دانشجويي و بيرون از دانشگاه بايد برنامه ريزي كني، چه كار بايد بكنيم.
ما هي مي گوييم ما اهل كوفه نيستيم علي تنها بماند، به آقا مي رسيم مي گوييم آقا تو را به خدا چفيه ات را به ما تبرك بده. يكي نمي گويد كه سيد جان چرا چفيه اندخته اي؟ يكي نمي گويد آقا اين واقعيت جنگ را يكي براي ما باز كند؟ بخشي از اين نبرد نابرابر را اصلاً نبايد بفهمي. چون مي ترسم هول برت دارد چون نمي دانيم چقدر روي ايمانت بايد قسم بخوريم كه ما اين جا روي ايمان شما قسم مي خوريم.
چون مي بينيم كه بچه ها الان وسط آتيش هستند. چون آن جواني كه وسط شهوت و غرور جواني وسط اين دانشگاه نگاه مي كني دستۀ گل، داره تربيت مي شه و مي آيد بالا و رويش نسل جوان و پرطراوت آدم مي بيند. ولي بچه ها اين را به شما عرض كنم كه بايد گاهي بالاي دكل ديده باني كه آقا بعضي از اوقات رصد مي كند برويم، بچه ها لشكركشي دشمن هر روز دارد تكميل تر مي شود، ناتو دارد كامل تر مي شود، جبهه دارد پيچيده تر مي شود.
باهم ديگر دارد پيوستگي شان بيشتر مي شود، نوع سلاح و تجهيزاتي كه مي خواهد به كار بگيرد از آن نوعي است كه هم شيميائيه، هم موشك العباس السارق الحسين به تهران و اصفهان است. يعني عقبۀ عقيدتي و گفتمان فكري ما را مي خواهد بزند، در دل بچه ها بغض و در عقل آنها شك مي خواهد وارد كند. تمام تجهيزات اينترنتي و ماهواره اي و هاليوودي را به كار گرفته، همه چيز را به خط كرده است. تهييج قبل از انتخابات، فتنه و شبهات داخلي مختلفِ به هم پيچيدۀ به هم تنيده انكار قبل از طلوع آفتاب، شك كرده شبهه كرده اي كه نمي داند حق و باطل كدام است و قبل از اين كه مردم بيدار شوند از خواب. بعضي ها قاط مي زنند چه خبر است؟ بين اين همه شك و شبهه چطور مي خواهم حرم بروي و سوخت بزني؟
بچه ها بفهميد و درك كنيد كه تمام وجود سيد علي داره مي سوزد و آتيش مي گيرد.
حاج آقا ما بسيج دانشجويي هستيم، داريم وقت مي زاريم، بايد خرج دانشگاه آزادمون رو هم در آوريم. از ما چه انتظاري داري؟ آينده زندگي ام، آينده شغلي ام و ... خاك عالم بر سر من يا تو اگر اين فكر را داشته باشيم. خيلي از شهدا از نازشان كم كرده اند و به من و تو اجازه مي دهند پا تو بسيج بگذاريم.
شهدا چي خواستند و بهش رسيدند. بچه ها اين ها نگاه مي كنند به دلهاي تاريك ما، به نيت هاي ما، شهيدان نون نيتشان را خوردند. حرم مي رويد خودتان را فراموش كنيد. كار به خدا با اين برنامه ها حل نمي-شود. اين برنامه ها بايد از يك جا آب حيات بخورد، حكمت و معرفت بخورد كه در حرم امام رضا امكان پذير است. آقا اگر قرار است اتفاقي بيفته قرعه به نام من بيفته، اگر افضل اعمال سخت ترين است، سخت ترين آن به نام من باشد. اين سه، چهار شبي كه مونده بچه ها با دقت برويد حرم. بچه ها حرم مي رويم حرم مضطربانه برويم.
حرم آدمي كه مي خواهد اول مهر بزند به يك خط شكستني، بچه ها اول مهر ورودي هاي سال 90 دارن وارد دانشگاه مي شوند. بچه دبيرستاني هاي ترگل و برگل، بچه ها حساب هر كي را مي خواهي به هم بزني حساب امام زمان را به هم نزن چون تو حرم امام رضا به امام زمان قول دادي، اشتباه كردي آمدي مسئوليت بسيج قبول كردي ولي ادبيات بسيجي بودن، بسيجي ماندن و بسيجي كردن ديگران را بلد نيستي.
بچه ها ما دنبال يك جمع مخلص مؤمن معتقد به فضل خدا، معتقد به رحمت خدا، معتقد به كرم و فضل خدا، معتقد به ملائكه غيبي خدا مي خواهيم تا كارمان در دانشگاه حل شود. از اين سياهي لشكرها كه در اين چند ساله خيلي ها را ديديم.
بچه هاي جبهه كه وقتي مي رسيدن به سقف سقفش يك گريه تو حرم امام رضا داشتند به نام گريه انقطاع، يعني خدايا ديگه خسته شده ام، برويد حرم امام رضا گريه انقطاع كنيد كه سوز و صداي خاصي دارد. اگر شهدا وصيت نامه نوشتند ما وقف نامه بنويسيم. بنويسيد آقا من مي خواهم جوانيم را وقف پسرت كنم. آقا من مي خواهم جوانيم را وقف انقلاب اسلامي كنم.
خدا رحمت كند آيت اله احمدي ميانجي را به من گفت آقا محمد حسين اين انقلاب تعزيه خانۀ قبل از ظهور است. برو ببين چه نقشي داري. بچه ها خوب نقش ايفا كنيد.
مسئول بسيج قرار نيست براي شغلش فكر كند. مسئول بسيج و معاون بسيج قرار نيست براي آينده زندگي اش فكر كند، آينده ما را آقا معلوم مي كند. آينده ما را تكليف ما را سيدالشهداء معلوم كرده. مشكل ما اين است كه بچه ها در خط مقدم كسي نيست كه تو تنهايي. چرا؟ چون مسئول بسيج قبلي رفته دنبال زندگيش، كاري ديگه به بسيج و دانشگاه ندارد، كاري ديگر به انتقال مفاهيم و تجربه ندارد. كاري به اين ندارد كه بيايد بچه ها را پشت خط جمع كند. مشكل اين است. تو مي خواهي به وضع همان مسئول بسيج قبلي بپيوندي. كي ميگه آقا تنها نيست هرچي باربر بود توي اين نظام زدن كشتند. مطهري، بهشتي، مفتح را كشتند يه عده هم توي جبهه و جنگ. كي بار آقا رو مي برد؟ براي خوابگاهي ها، براي ورودي هاي 90 طرح و برنامه ريزي كنيد. كسي حق ندارد بدون مرخصي از دانشگاه بيرون برود.
خدا يازده تا سركوچه شهردار دلمان گذاشت زديم شكستيم، دوازدهمي نمي آيد تا ما ادب نشويم. تو بايد به او برسي، تو نرسي آن لبناني، آن سني به او خواهد رسيد. بچه ها ما يك مأموريتي را قبول كرده ايم مهم، برويد مطالعه كنيد. برويد رياضت بكشيد. چقدر با قرآن رفيق هستيد، چقدر ادبيات ما ادبيات حاج عبدالحسين برونسي است، هي مي رويم كتاب خاك هاي نرم كوشك را مي خوانيم. برادر من وقتي همه دارند مي زنند به كوس بي غيرتي و بي ديني تو حق نداري غير مناجات چيز ديگري گوش كني. چقدر من و تويي تو شما نيست؟ چقدر با هم دعوا نداريد. اينها را بايد خدمت امام رضا حل كنيد.
هر كس خواست در عصر ظهور بايستد و امام عصر را ياري كند و اين سيد نائب اش را ياري كند خانه اي در سينۀ دامنۀ آتشفشان بايد بنا كند. بچه ها اگر اين ها را با تمام وجود نپذيريد، نمي توانيد به آدم هاي مرده وسط دانشگاه انرژي بدهيد. معبر زده از معبر عبور مي كند. به امام زمان رسيده مي تواند برساند. تازه اول راه است. براي بعد از دانشگاه فكر كنيد مي خواهيد چه كار كنيد؟
بسيجي بايد از شدت كار و فكر كردن و مطالعه كردن بي هوش شود. هر كدام از شما بايد يك دبيرستان را حفظ كنيد. به اسم مشاور به اسم مباحثه، به اسم كار علمي برويد توي دبيرستان.
بنده خدا 35 سالش است، 40 سالش است بچه اش را مي دهد به بسيج دانشجويي، بسيج دانش آموزي ميگه پسرم برو يك مدرسه غيرانتفاعي كه بوي دين و خدا و پيغمبر بدهد. اينجا كه الان در مهد كودك دارند برايش رقص درست مي كنند، اين دختر فشن، اين پسر فشن كه با دختره تو پارتيه توي همين دانشگاه خودمان، توي اين فضاهاي جوانانه امروز. اين ديگر بچه اش را دست ما نمي دهد و ما بايد در سوم راهنمايي و اول راهنمايي اين دوره يك شكاف ايجاد كنيم و اينها را در دست خودمان بگيريم. بچه ها جهان آرا از شط عبور كرد و از خرمشهر عبور كرد. هر چند به ظاهر بخشي از خرمشهر سقوط كرد.
بچه ها حرمي برويد كه انگار احساس مي كنيد تمام ملائك غيبي خدا به كمك شما بيايند توي دانشگاه. اگر حرم با دقت بروي آن وقت تدبيرهاي خاص و برنامه ريزي هاي ريزه كاري، فوت كوزه گري به تصميمت ساري و جاري مي شود.
مي روم مادر كه اينك كربلا مي خواندم
من گاهي به رفقاي دانشجو مي گويم حرم هايي مثل حرم شهدا يهو مي شود خيمه امام حسين (ع) يعني مي خواهند بيعت بگيرند به همين خاطر آقا امام رضا براي پسرش بيعت مي گيرد.
خدا هست، خدا حاكم است، خدا ناظر است و خدا دارد اخلاص شما را، غربت شما را، تنهايي شما را، عمليات سنگين شما را، نبرد نابرابر شما را و جمع كم من فئه قليله را كه خدا قراره بهش بركت بدهد مي بيند. ان شاءا... همه خوب، قشنگ و زيبا بنويسيد.