میرشکاک گفت: هنر ایرانی بهگونهای است که میتواند مدرن و پستمدرن را هم مصادره کند. این از پرسش برمیآید آدمهای بزرگ مثل هایدگر که غرب را تکان دادند پرسش داشتند. ما اگر ...
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، عصر امروز کلاس هنر متعهد در سازمان فرهنگی هنری اوج با حضور میرشکاک برگزار شد.
میرشکاک در این سخنرانی به ساحتهای هنر و تجلیات آن در تاریخ پرداخت.
متن این سخنرانی به این شرح است:
قرار بود در ابتدا هنر دینی را بگویم سپس گفتند هنر از منظر شهید آوینی را بگویم ولی خیلی دیر به من این مطلب را گفتند بحث هنر دینی چه از منظر شهید آوینی و از منظرهای دیگر با یک یا دو جلسه حل نمیشود زیرا اول باید ببینیم هنر چیست.
هیچ موقع به تعریف جامع از هنر نمیرسیم زیرا هنر امری است بدیهی اما از منظر تأویل میشود به هنر پرداخت و نسبت با هنر را تعریف کرد از جهت دیگر میتوان این امر را بیان کرد که هنر، هنرمند را به وجود میآورد یا هنرمند هنر را.
یک مثال میزنم یک خبر میشنوید که یک بقال مرد اما شما نمیپرسید کدام بقال مُرد؟ یا مثلا در تصادف اتومبیلی 10 نفر مُردند کدام یک از شما میپرسید؟ این مسافران چه کسانی بودند اما اگر بشنوید یک شاعر مُرد بلافاصله میپرسید کدام شاعر مُرد.
ما یک حضور داریم که حضور تقویمی است شما در یک تقویم یک مطلب مینویسید که سال بعد به کار شما نمیآید اما حافظ، سعدی و آوینی با شما معاصر هستند زیرا آنها تاریخیاند.
هنرمند تقویمی است اما باهنر تاریخی میشود تقویمیها میمیرند اما تاریخیها میماندند مثلا در زمان سعدی افراد زیادی زندگی میکردند اما از میان آنها سعدی بود که تاریخی شد.
یک چیز دیگری هم هست که از تاریخ بالاتر است و آن سرمد است در همان زمان سعدی نیز یک نفر بوده که از او بالاتر باشد او در میان ما شناخته شده نیست اما در آسمانها او را بیش از سعدی میشناسند.
تمدن همواره میان تقویم و سرمد است و از روزگار گذرای تقویمی آغاز میشود.
باطل تقویمی است و مانایی ندارد. از آن طرف سرمد ورای حضور و درک ما در تاریخ است فردوسی کاری میکند که زبان فارسی در تاریخ بماند پس با این کار به ما هویت میدهد. زبان دو گونه است یک نوع تصویری مانند نقاشی و یک نوع هم مکتوب است هر قومی که راه میان تقویم و سرمد را قویتر داشته باشد مانایی بیشتری دارد پس هنر اصلی را انبیاء کردهاند و کار اصلی با انبیاء بوده است این کار از هر کسی ساخته نیست هر کس نمیتواند فی نفسه پیامبر شود اما کسانی که میخواهند در این کلاسها شرکت کنند پرسششان از هنر و شهید آوینی چیست؟
نخست ببینیم بین تقویم و سرمد که تاریخ است و قلمرو هنرمندان میباشد با چه ساحاتی طرف است تاریخ با سه ساحت ارتباط و نسبت دارد دین هنر و علم انسان در این سه نسبت موقعیت خود را در زمین مشخص میکند.
هنر نسبت خود را با دین مشخص میکند. گاهی خادم است یا گاهی مخدوم این سه ساحت به اندازه همه نفوس بشر وسعت دارد ممکن است یک پیرزن در یک روستا تاقچهای بساز از این حد هنر شروع میشود تا به مسجد شیخ لطفالله میرسد همه این ساحات را ما معماری میدانیم.
امروز هر سفالی که از خاک بیرون بیاورند آن را در موزه میگذارند اما کوزهگری که آن را ساخته چنین چیزی مد نظر نداشته است این کوزه به موزه ها سپرده میشود به این دلیل که این کارها ابداع بوده است هنر اگر از قلمرو تاریخ به قلمرو تقویم برود فن و صنعت میشود همه میتوانند این کارها را انجام دهند مثلا یک زمانی، آشپزی هنر بوده است اما در حال حاضر تبدیل به فن و تکنیک شده است این ساختمانی که در آن نشستهایم شمایلی از هنر است اما هنر نیست تنها سعی کردم با نقش و نگارها به آن روح بدهند اما در هر حال هنر نیست.
همه مردم یک یا دو بیت با وزن یا بیوزن سرودهاند اما این شروع هنر است اگر این فرد استادی پیدا کند و این هنر خود را شکوفا کند تبدیل به شاعر میشود به همه انسانها جوهره هنر برابر اعطا شده است اما خیلیها پیگیر نیستند و فرو میمیرد اما برخی پیگیر هستند و سر برمیآورند.
برخی هنرها هستند که الهام میشوند در برخی هنرها مانند نویسندگی وجه اکتسابی بودنشان بیشتر است.
اسلام هیچ هنر ویژهای نداشته و ندارد اینکه میشنویم «هنر اسلامی»، از سر شرقشناسان است. آن چیزی را که هنر اسلامی مینامیدند هنر مسلمانان بوده است از طرفی دیگر معماری اسلامی نداریم مثلا در مساجد چیزهایی میبینیم که میگویند هنر اسلامی در حالی که هنر اسلامی نیست اینها هنر ایرانیاند هنر ریشهاش مستقیم در نفس انسان است.
فلسفه و علم بین نفس و عقل است. دین از ورای نفس یعنی از عالم روح میآید این است که این دو گاهی در کنار هماند و گاهی در مقابل هم قرار میگیرند دین نمیگوید این هنر باشد یا آن هنر نباشد میگوید همه هنرها باشد به شرطی که حرمت دین را نشکند.
اینکه میگویند مثلا معماری اسلامی داریم مستلزم این است که مسجدی که پیامبر ساخته را دیده باشیم در حالی که اصلا چنین چیزهای نداریم.
هنر ایرانی بهگونهای است که میتواند مدرن و پستمدرن را هم مصادره کند این از پرسش برمیآید آدمهای بزرگ مثل هایدگر که غرب را تکان دادند پرسش داشتند ما اگر پرسش داشته باشیم. میتوانیم عالم را تکان دهیم.
اگر از میان نسل بعد از ما یک نفر آدم باشد که راهی برای هنر معاصر بسازد مثلا به هنر معماری به وجه خوب و درست آن بپردازد همه چیز را تکان میدهد یونانیها به هنر تکنیک میگفتند یعنی مجسمه از منظر یونانیها هنر است ساختمانهای آن دوره نیز هنر است این قوطیکبریتهای که الان ساخته میشود و اسم ساختمان روی آن میگذارند نیز هنر است.
هنر و تفکر مثل دین به شکل مدام مهاجرند. اسلام اساسش در مکه و مدینه ظهور کرد اما در این دو شهر الان وهابیت است.
عرفان اسلامی کجا شکفته میشود؟ در ایران و حلب بزرگترین عارف اسلامی در آندلوس به وجود میآید که ابنعربی بود. خود ما که فارابی و فلاسفه دیگر را داشتهایم نمیتوانیم با آن فلسفه تمدن بسازیم اما همین فلسفه از طریق ابنرشد به اروپا میرسد و تمدن میسازد.
هنر حیطهای سیال دارد اگر شیوع پیدا کرد میشود فن و تکنیک. مثل مجسمهسازی مدرن در حال حاضر سینما نیز یک هنر است که اساسش تکنیک میشود.
اصل بیان این است که ما نمیدانیم هنر چه ابداعات دیگری دارد. عصر ما عصری است که به تعبیر پیامبر مومن صبح از خواب بیدار میشود شب کافر میشود یا برعکس ما نمیتوانیم به علت سختی از این امتحان فرار کنیم. ما اغلب صدمهای که می بینیم به ویژه به فرهنگ ما به علت جهان سومی بودنمان است جهان سوم جهان تفرقه است.
سینما یک هنر است ولی هنری تکنیکی است. برای همین شهید آوینی از سینمای داستانی رویگردان بود. ضرری که در سینما هست در شعر نداریم زیرا اگر یک شاعر بلغزد هیچ اتفاقی نمیافتد اما اگر که یک سینماگر بلغزد جماعتی را با خود میکشد. ما یک هنر داریم که میگویند هنر سنتی. این هنر سنتی در بسیاری از شئون تصرف ندارد مثلا کاشی مربوط به هنر اسلامی است. کاشی و معرق و ... از عالم خود خارج شده دعوت کننده به ورای خود نیستند. الان همه حافظ دارند اما اگر حالت حافظ عوض شود به چه درد ما میخورد هنر به مثابه درآمد شده است.
من به شما یک توصیه میکنم که خواهش می کنم این توصیه را عمل کنید. در نسبت به عالم هنر به افراط و تفریط نروید زیرا اول از همه شما را زمین میزند زیرا شما را به ایدئولوژی میکشاند.
یکی از راههای غلبه اهریمنی، ایدئولوژی زدگی است. سیاستزدگی یکی از نتایج ایدئولوژیزدگی است. بنابراین همانطور که قبلا گفتم بنای هنر و تکنیک دو تا نیست. هنر شیوع که پیدا کرد میشود تکنیک. .کسی که نتواند آن هنر را بشناسد نیاز روانی پیدا میکند. این نیاز روانشناسانه در جهان سوم غالب است. مردم این نیاز را با خرید یا مصرف ارضا میکنند این را بدانید که باید به مقامی دست یابید که متزلزل نباشید و ایدئولوژیهای گوناگون نتوانند شما را به سمت خود بکشانند.
چگونه میتوان به جوهر هنر رخنه کرد؟ رخنه در تکنیک و رخنه در هنر جزو کارهای است که در دوران ما محال است. مگر کسی به ولایت برسد اما برخی هنرها الهامی هستند. یعنی از همان اول کودکی احساس میکنند که میتوانند شعر بگویند.
یک نسبت جمعی با هنر داریم که میگویم هنر انقلابی یا هنر انقلاب. صورت هنر انقلاب را میتوان تعلیم داد یا حتی سفارش داد همانگونه که در حال حاضر نیز زیاد است اما «آن» در این هنرها کجاست.
سینما هنر فرد منتشر است. در گذشته هنر قائم به فرد بود. یعنی یک نفر خودش مینشست و شعر میگفت اما الان افراد گوناگون باید جمع شوند تا یک فیلم ساخته شود.
یک مثال بیاورم: در ورزشگاه که مثلا بازی استقلال و پیروزی باشد 50 هزار نفر قرمز هستند و 50 هزار نفر آبی اما در این ورزشگاه چند نفر حضور دارند؟ تنها دو نفر تمام این جمع یک فرد منتشر است. هنر مدرن نیز قائل به فرد منتشر است به همین دلیل است که سینما بیش از دیگر هنرها در میان مردم جای میگیرد.
بحث کلاسمان در همین هنر منتشر بماند جلسه آینده این مبحث را ادامه خواهیم داد.
لازم به ذکر است کلاسهای هنر متعهد با حضور یوسفعلی میرشکاک هر هفته سهشنبه در سازمان فرهنگی و هنری اوج برگزار میشود.