به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، برنامه هنگام درنگ در این هفته با حضور آقایان خسرو معتضد، محقق و پژوهشگر، یعقوب توکلی، استاد دانشگاه و دکتر موسی حقانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران به موضوع ناکارآمدی رژیم پهلوی اول پرداخت.
حقانی: بحث را با این سوال آغاز میکنم رژیم پهلوی در عرصه اداره کشور نوعی ناکارآمدی از خود نشان داد. بخشی از این ناکارآمدی به وابستگی به بیگانه بر میگردد. از مباحث سیانت از تمامیت ارضی ایران تا نگهداری اشیاء عتیقه و آثار باستانی و مسائل اجتماعی و ... این بحث مطرح است که پهلوی تا چه اندازه مشکلات مردم را برطرف کردند؟ در این خصوص اگر نکته ای مد نظر دارید بفرمایید.
عدم ارتباط رضا شاه و فاصله گرفتن وی از مردم و خلقیات خاصش به ایران بسیار ضرر زد
معتضد: یکی از نکاتی که در دوره پهلوی اول توجه پژوهشگران را جلب میکند، عدم ارتباط تدریجی شاه با تیم بسیار قوی که در ابتدا در اطرافش بودند، میباشد. افرادی همچون تیمور تاش نقاط شخصی منفی داشته است، اما از جهت دیپلماتیک آدم برجسته ای است.
با گذشت زمان ارتباط رضا شاه با افرادی همچون سرلشگر جانبانی، که تحصیلکرده روسیه بود، سرتیپ شهاب، نصرت الدوله فیروز، از خانواده فرمان فرما بود، داور، که مغز متفکر و جالب است و... کم میشود. کم کم دیکتاتوری و عدم اطلاع از دنیا موجب این قطع ارتباط شد.
مردم از رفتن رضاشاه خوشحال میشوند؛ چراکه از بی بهانه بازداشت شدن و مردن خلاص میشوند
عدم ارتباط رضا شاه و فاصله گرفتن وی از مردم و خلقیات خاصش به ایران بسیار ضرر میزند. ایران فرصتهای بسیاری را از دست میدهد. رزم آرا در کتاب خاطراتش بسیار زیبا این ویژگی رضا شاه را به تصویر میکشد. بلای دیکتاتوری به گونه ای به جان این مملکت افتاد که همه چیز را در برگرفت. مردم از رفتن رضاشاه خوشحال میشوند؛ چراکه از بی بهانه بازداشت شدن و مردن خلاص میشوند.
در دوره پهلوی اول فساد مالی زیاد بود. یکی از این موارد فساد مالی شخصی به نام آیروم، که از قفقاز آمده است، میباشد. به قول تقی زاده یکی از خبیث ترین، ناجنس ترین و پست ترین موجودات روی زمین بود. حال این فرد مورد توجه رضا شاه بوده است به گونه ای که تمام امور این مملکت به دست آیروم بود.
در یادداشتهای کاویان پور خواندم که اینطور نوشته بود؛ آیروم گفت حواله ای به قیمت 200 هزار تومان بابت ریختن مواد ضد عفونی در باتلاق های مازندران، به مازندران شده است. آیروم گفت این 200 هزار تومان را به من بدهید من مشکل را حل میکنم. فرد آجرپزی را به آنجا فرستاد هر که از رابطه این امر سوال می پرسید در جواب میگفت شما فضولی نکنید. در اداره دارایی سندی تنظیم شد با این محتوا که جناب آیروم مواد ضد عفونی کننده تحویل داده است. یعنی 200 هزار تومان که دولت برای خرید مواد ضد عفونی کننده اختصاص داده بود در جیب آقای آیورم میرود.
فردی مثل آیروم با این خصوصیات رئیس شهربانی ( 1310- 1314) و دست راست دولت پهلوی است. تیمور تاش، نصرت الدوله فیروز، جعفر قلی خان سعد الاسد بختیاری به دست این فرد از بین میروند.
زمانی که رضا شاه از ایران میرود با وجود اینکه ایران را بیگانگان اشغال کردند، مردم به جشن و پایکوبی میپردازند؛ چراکه مردم میگفتند حداقل از پاپوش دوزی راحت میشویم. ماموران شهربانی در دوره پهلوی اول در این مملکت خدا بودند.
حقانی: ما دفترچههای حساب رضا شاه را داریم که به طور مثال در سال 1314 مبالغی بالغ بر 12 میلیون تومان در حساب رضا شاه بود.
توکلی: 60 میلیون دلاری که در بانک های لندن بابت هزینه نفت ایران حفظ شده بود در حساب شخصی رضا شاه بوده است.
با غارت گسترده در دوره پهلوی اول طبیعی است با رفتن رضا شاه مردم شادی کنند
حقانی: در هر صورت با این غارت گسترده طبیعی است با رفتن رضا شاه مردم شادی کنند. رضا شاه کانون ها و نهاد هایی که در ایران مقابل بیگانه مقاومت میکردند از بین برد. مرجعیت شیعه در دوره رضا شاه در فشار بسر میبرند به گونهای که طلاب اجازه نداشتند در مدارس علمیه با هم گفتوگو کنند. در حالی که در بسیاری از موارد مرجعیت شیعه مردم را برای حفظ کشور به صحنه میآورد.
درست است که رضا شاه به اطرافیان خود نیز رحم نکرد. به نظر بنده تیور تاش از جهت ویژگیهای شخصی نسبت به رضاشاه برجستهتر است، اما فراموش نشود که همین تیمورتاشها مسیر دیکتاتوری رضا شاه را فراهم کردند و اگر اینها قدرت را به دست میگرفتند بی شک رضاشاهی دیگر میشدند. این چنین افراد گرچه قربانی دیکتاتوری شدند، اما هم در تقویت دیکتاتوری نقش داشتند و هم اگر روزی خود اینان زمام امور را به دست میگرفتند بی شک بدتر در این مسیر قدم میگذاشتند.
چهره هایی که در حق این ملت جنایت کردند و ابزار جنایت بودند تطهیر شدند
توکلی: این افراد قربانیان دیکتاتوری نیستند. اینان قربانیان فضا هستند که خود ساختند. نکتهای درخصوص داستان ناکارآمدی در این زمان و اختلاف نظری که در خصوص برخی از این چهرهها وجود دارد عرض کنم. در زمانی که رضاشاه از ایران رفت بدنه باقی مانده از کسانی که در اعمال حاکمیت موثر بودند و از دنیا رفتند اعم از فرزندان این افراد و یا کسانی که توسط این افراد بالا آمدند و به قدرت رسیدند، به تطهیر چهره این افراد پرداختند.
مخبرالسلطنه هدایت آدمی است که علی رغم اینکه میدانست دارد به دیکتاتوری خدمت میکند و در مسیر خیانت اقتصادی و سیاسی قدم برمیدارد، به علت علاقهای که به قدرت داشت موند و کما اینکه بسیاری از سیاست مداران ما به این شخصیت علاقه دارند.
تیمور تاش زمانی که وزیر دربار بود و برای بازدید به وزارت خانهای میرفت کافی بود لگدی به سطل آشغال کنار در بزند و بگوید چرا این سطل اینجاست. وزیر میفهمید که باید برود. این افراد بازوهای دیکتاتوری بودند. نمیتوان گفت در این بین رضا شاه مقصر است و تیمورتاش مقصر نیست. عامل بسیاری از جنایت ها خود تیمور تاش، فروغی، تقی زاده و ... بودند.
همین افراد به دیکتاتوری کمک کردند و امکانات، هم از جهت نرم افزاری و هم از جهت سخت افزاری، فراهم آوردند. زمانیکه رضا شاه به این نتیجه میرسد که تاریخ مصرف تیمور تاش تمام شده است و او را به زندان میاندازد و به ملاقات او میرود و میبیند که تیمور تاش در حال خدا خدا کردن است به او میگوید تو مگر به خدا اعتقاد داری که خدا خدا میکنی.
رضا خان برای افرادی چون تیمور تاش وسیله ای برای نیل به اهدافشان است
در واقع چهرههایی که در حق این ملت جنایت کردند و ابزار جنایت بودند بسیار تطهیر شدند. زمانیکه رضا شاه به داور گفت خفه شو خودکشی کرد؛ چراکه میدانست بساطی که خود او برپا کرده است قرار است روزی یقه او را بگیرد.
جریان روشنفکری در دوره مشروطه بر اساس نظریه ایجاد دیکتاتوری مصلح حاکمیت رضا شاه را در ایران با هدف انجام یک سری از پروژه ها، اجرایی کردند.پروژه این افراد سکولاریزه و غربی کردن ایران است. فرایند غربی شدن در این دوره قابل مشاهده است. قابل ذکر است ائده های این پروژه ها غالبا از فروغی، تقی زاده، تیمور تاش و گاها داور بود.
این واقعیت هم وجود دارد که حرص و آز شکل گرفته در وجود رضا خان موجب بدگمانی شده است. نگاه رضا شاه به کار گزاران خود نگاه در حد یک زن بدکاره است. به عقیده بنده اگر در شهریور 20 تقی زاده، تیمور تاش و... حضور داشتند هم حکومت نمی توانست ساختار خود را حفظ کند چرا که این ساختار بر اساس ذهنیت تقلیدی از اروپا است.
در دوره پهلوی اول هیچگاه فرهنگِ کار، دانش افزایی و... در ایران تعریف نشد
معتضد: آیا تمام جوانب غرب بد بود؟ غرب چیزهای خوبی هم برای ایران داشته است.
توکلی: مخبرالسلطنه هدایت اشاره میکند به جای اینکه تمدن لابراتوار را وارد ایران کنیم تمدن بولوار را آوردیم. عرض بنده این است قبل از اینکه دغدغه مسئولان در این زمان ساخت ظاهر باشد باید ساخت زیر بناها می بود. نیاز نبود حکومت به سمت اعمال قدرت و دیکتاتوری پیش رود. مردم با رفتن رضا شاه شادی کردند چراکه آنچه اتفاق افتاد باعث رضایت مردم نشد.
حقانی: این افراد دیکتاتوری را ساختند اما از یک جایی به بعد به علت اینکه رضا شاه دچار ترس شده بود، سعی کرد این موانع را از سر راه خود و جانشین خود بردارد. فضای دیکتاتوری اجازه نمی دهد کسی نفس بکشد در حالیکه بسیاری از افراد در ایجاد این دیکتاتوری نقش داشتند.
توکلی: از دوران صفویه به بعد همواره شیب تندی از تصرف سرزمینی از جانب عثمانی ها به سمت ما بوده است. متاسفانه ما به این بخش از تاریخ خود توجه نکردیم و همواره تصرف سرزمینی را از جانب روس ها دیدیم.
در 24 جنگ بزرگ 18 معاهده بسته شد. در تمام این قراردادها جز 2-3 معاهده ما بخشی از سرزمین خود را از دست دادیم.
معتضد: مشکل در تاریخ نویسی ایرانی است. زمانی تاریخ ایران را توده ای ها مینوشتند. در یک زمانی عده ای تاریخ را می نوشتند و چهره هایی را به نفع سلسله ای محو می کردند. اکنون متاسفانه برخی از معاملات ملکی ها این کار را انجام می دهند.