یادم می آید هم دانشکدهای های فراوان از کنارم که رد می شدند، مصرع «خبر آمد، خبری در راه است»، را مدام تکرار می کردند گویا میدانستند که من از چند و چون ماجرا باخبرم. نمی دانم چطور؛ اما بالاخره فهمیدند. به این نیت که از زبانم قبل از دیگران بشنوند که چه خبری در راه است، خبر تدفین شهدا...
باشگاه دانشجویان «خبرگزاری دانشجو» عزالدین خادم؛ 25 مهرماه سال گذشته، همزمان با سالروز شهادت امام جوان شیعیان در اهواز نیز همزمان با چند شهر دیگر مراسم تشییع و تدفین دو شهید گمنام به میزبانی دانشگاه شهید چمران، پس از حدود 16 سال پیگیری ساعت هشت و سی دقیقه صبح از میدان ساعت به سمت محل تدفین در حضور انبوه دانشگاهیان و مردم شهر اهواز برگزار شد.
از چند روز پیش از برگزاری مراسم و به منظور هماهنگی بیشتر و پیش بینی موانع احتمالی و رفع آن ها هر روز راس ساعت شانزده جلسهای ستادی با حضور نمایندگان اقشار مختلف دانشگاهی از جمله روسای ستاد شاهد، معاونت فرهنگی، بسیج اساتید و بسیج دانشجویی و چند نماینده دیگر دانشگاهی به منظور هماهنگی های درون دانشگاهی به مناسبت محل تدفین و میزبانی از جمعیت زیاد مردم و مهمانان برگزار می شد و پس از آن، یعنی بعد از برگزاری نماز مغرب و عشا، نشست هماهنگی دیگری با حضور افراد و مقامات دیگر مسئول، از جمله حجت الاسلام شفیعی، رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه و دانشگاه های استان و چندی دیگر از مسئولان برگزاری، برای هماهنگی های برون دانشگاهی، در محل مسجد امام خمینی (ره) دانشگاه صورت می گرفت.
نکته جالب توجه حضور گسترده دانشجویان بسیجی برای اداره امور ضمن حضور سایر مسئولان بود و جالب تر آنکه حتی برخی از آنان به خاطر عدم تامین مالی مناسب توسط دانشگاه و ستاد مربوطه، برخی هزینه ها را شخصا پرداخت کرده اند که تا به امروز این مبالغ برنگشته است.
تزئین و آرایش فوق العاده فضای دانشگاه و مسیر حرکت تشییع کنندگان از دیگر کارهایی بود که کاملا دانشجویی انجام شد و بسیج دانشجویی هم پرچم دار آن بود.
چند روز پیش از برگزاری مراسم مسئولان تبلیغاتی مراسم که باز هم اعضای بسیج دانشجویی بودند، با نصب پوسترهایی با عنوان «خبر آمد، خبری در راه است» سعی در ایجاد سئوال داشتند که تا قبل از اعلام خبر قطعی مراسم نیز موثر واقع شد.
یادم می آید هم دانشکده ای ها فراوان از کنارم که رد می شدند، مصرع خبر آمد خبری در راه است را مدام تکرار می کردند. می دانستند که من از چند و چون ماجرا باخبرم. نمی دانم چطور، اما بالاخره فهمیدند. به این نیت که از زبانم قبل از دیگران بشنوند که چه خبری در راه است.
همانطور که انتظار می رفت پس از تعیین مسئله و چیستی ماجرا، این مسئله واکنش های زیادی را به همراه داشت. گروهی برکت حضور شهدا در دانشگاه را مایه خیر و پیشرفت و عنایات آنان را سبب دستگیری و بهبود امور اعضای فعال علمی و پژوهشگر می دانستند و گروهی هم با ابراز ناراحتی خود، می گفتند: مگر دانشگاه قبرستان است که هر روز مرده ای را اینجا بیاورند و خاک کنند.
البته ناگفته نماند خود من برخی از این افراد را در روز تشییع بین جمعیت دیدم که حالشان،حال دیگری بود؛ اما برخی هم اسرار بیشتری بر حرفشان داشتند و حتی پس از تعطیلی کلاس ها هم بر عقیده خود بودند و این را یک امر بیهوده می دانستند.
با وجود پیگیری های فراوان و مشتاقانه ستاد مربوط به تدفین شهدای گمنام در دانشگاه، موانع زیادی هم پیش رو بود که از جمله آن ها زمان بر بودن روال پاسخ دادن به نامه ها، وداع برخی مسئولان از مقام خود که مسبب از بین رفتن بعضی از زحمات در بازههای زمانی خاصی شد و زمان کم مربوط به پیگیری امور بود.
به هر حال از همه اینها که بگذریم، انتخاب محل مناسب تدفین بحث مهم پیش از برگزاری مراسم بود که پس از رایزنی های زیاد مکانی در دسترس همه دانشکده های دانشگاه بزرگ و پهناور دانشگاه شهید چمران و مناسب شان شهدا، تقریبا وسط محوطه دانشگاه و در کنار مسجد امام خمینی(ره) دانشگاه انتخاب شد. برای ساخت یادمان هم اندکی با تاخیر اما مقدماتش آغاز شده است و هم اکنون در میانه راه انجام است.
تمام مصائب مراسم یک طرف، سختی های روز برگزاری و شلوغی جمعیت هم یک طرف. استقبال مناسبی از شهدا از میدان ساعت اهواز آغاز شد و به محل تدفین رسید.
نرسیده به منطقه موعود، نماینده ولی فقیه و امام جمعه اهواز بر شهدا نماز خواند و اندکی قبل از نماز ظهر مراسم تدفین به پایان رسید و نماز جماعت ظهر و عصر حسن ختام این همه پیگیری مجدانه و زحمت مخلصانه عده ای بود که پس از این به سر کار و کلاس خود بازگشتند تا روزی را آغاز کنند و سالی را که با روز قبل و سال قبل از آن تفاوت داشت.