حضور دو شهید گمنام یه حال و هوای دیگری به دانشگاه داد؛ به طوری که اختلافات بعد از انتخابات بین تشکل ها به وحدت و همگرایی تبدیل شد و از طرفی همین دانشجویان با دعوت از این دو مهمان توانستند اعتماد از دست رفته خود بین مسئولان را بدست بیارند و کارهای بزرگی در دانشگاه رقم بزنند.
باشگاه دانشجویان «خبرگزاری دانشجو» مهدی محمدی راد؛ دانشگاه مازندران واقع در بابلسر در سال 88 مهمان دو عزیزی بود که با هدف حفظ اسلام و نظام در ایجاد امنیت و آرامش برای دانشجویان و تمامی اقشار از مال و جان خود گذشتند و به دیار عاشقان پیوستند.
یادمه در آذر 88 بود برای بار اول که به دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه می رفتم، تکاپو و جنب و جوش دانشجویانی را می دیدم که انگار یک مهمانی در پیش دارند، نمی دونم شاید ظاهرشون اینطور نشان می داد؛ در حالی که باطن پاکشون پر از درد و آه زمونه بود که میخواستند به مهمان هایی که تو راه داشتند بگن.
شب یلدا بود و همه سرگرم مهمان بازی. دانشگاه مازندران هم دو مهمانش را با شب وداعی پذیرایی کرد. خیلی بریز و بپاش زیاد بود نه از نوع مادیش از نوع اون طرف آبی.
حضور دو مهمان ما یه حال و هوای دیگری به دانشگاه داد. بطوری که اختلافات بعد از انتخابات بین تشکل ها به وحدت و همگرایی تبدیل شد. از طرفی همین دانشجویان با دعوت از این دو مهمان توانستند اعتماد از دست رفته خود بین مسئولان را بدست بیارند و کارهای بزرگی را در دانشگاه رقم بزنند.
یک سال بعد؛ حدودا 100 تا 150 میلیون تومان برای یادمانی که برای دو مهمان دانشگاه در نظر گرفته شد، خرج کردند (نمی دونم خودشون راضی هستند یا نه) اما فضای پردیس را متحول کرد، حداقل اطراف یادمان با آلاچیق های دانشکده ها متفاوت شد.
آره، آلاچیق دانشکده ها قدم زدن برای بچه حزب اللهی خیلی سخته یک وضعیتی که نگو و نپرس. اونجا را ببینی فراموش می کنی که به دانشگاه اومدی. خدا پدر و مادر دانشگاه های غربی را بیامرزه یه قوانینی داره که پایبند اجرای اون هم هست؛ اما دانشگاه های ما...
بگذریم، این مهمان اومدن برای دانشگاه همانا، حس روشنفکری برخی از اساتید و دانشجویان هم همانا؛ این روشنفکران دانشگاه ما نه اینکه مبانی اومانیستی و سکولار غربی را اساس و پایه ساختار فکری خود قرار داده بودند، هرچی بهشون می گفتیم که بابا اینها شهیدند شهید...، می گفتند شهید باشند یا مرده فرقی نمی کنه دانشگاه را کردید قبرستون ما مخالفیم.
باز هم بخاطر اینکه گفتیم بابا آزادی بیانه و چه چیزی بهشون نگفتیم و سعی کردیم با استدلال های منطقی تو نشریه و کلاس و تریبون آزاد فضای منطقی ایجاد کنیم.
به هر حال سرتون درد نیارم؛ اما اونچه که برای ما مسلمه اینه که خون همین شهدا بود که همین استادها و دانشجویان به اصطلاح روشنفکر با آرامش و امنیت خاطر حرف می زنند و درس می خونند و زندگی می کنند و از درآمد همین کشور حقوق می گیرند.