فشردگی و تایم کوتاه استراحت بین کلاس ها، مسیر پرت مزار شهدا، پله های زیاد و... شاید همه این ها بهانهای برای نرفتن به زیارت شهدا و یا توجیهی ...
باشگاه دانشجویان «خبرگزاری دانشجو» محمد حسین احمدیان؛ دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه از زمان تاسیس تاکنون شاهد توفیقات زیادی بوده است؛ اما شاید هیچ تاریخی در سابقه این دانشگاه همچون خورشیدی بر سایر فعالیت های این دانشگاه ها پرتو افکند نبوده است، جز نهم خرداد 1387، روزی که دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه صحنه بی نظیری را تجربه کرد، در این روز دانشگاه میزبان مراسم نورانی خاکسپاری پنج شهید گمنام بوده است.
در این فضای نورانی جای دارد، از دست اندرکاران این مراسم با شکوه در آن زمان یاد کنیم، از دکتر صفدری، ریاست دانشگاه در آن زمان، حسن همتی، دبیر تشکل دانشجویی مصباح، عباس اخلاقی، مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه، بهزاد باقری، مسئول خدمات و حمل و نقل، حاج مجتبی ایرانی، مسئول دفتر فرهنگ اسلامی و میهمانان مراسم جناب سردار حاج عبداله ویسی، مسئول بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس استان، حجت اله دمیاد معاون امنیتی – سیاسی استانداری، حجتی، مداحان حاج یزدان ناصری و حاج داوود احمدی نژاد و خیلی دیگر از دوستان که شاید در اینجا امکان آن نباشد تا از تمامی آن بزرگواران نام ببریم، اجر آن ها نزد خداوند بزرگ محفوظ باشد.
شروع کار با درخواست تشکل دانشجویی مصباح برای تدفین شهدای گمنام در دانشگاه بود، درخواست به جلسه شورای فرهنگی رفت و با رای اعضای شورا به تصویب رسید و درخواست به تهران فرستاده شد، تهران هم استقبال کردند و دو نماینده برای انجام امور و هماهنگی به دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه فرستادند؛ البته ناگفته نماند، مراحل انجام این درخواست از تهران تا روز تدفین دو سالی به طول انجامید.
و اما در مراسم تدفین، هر بخش از کارها به گروهی از دانشگاهیان رسید، راهنمایی و استقبال از زائران توسط دانشجویان تشکل مصباح انجام می گرفت و بچه های بسیج دانشجویی دانشگاه داوطلب برپایی ایستگاه صلواتی در داخل دانشگاه شدند.
کار سیستم صوتی، خرید و آماده سازی جایگاه در جلوی ساختمان اداری توسط کارمندان دانشگاه صورت گرفت، یگان ویژه نیروی انتظامی که وظیفه حفاظت و حفظ نظم مراسم را به عهده داشتند و... البته نباید هنرنمایی گروه رزم آهنگ ارتش را فراموش کرد که شنیدن آن اجرای زیبا، حس اقتدار در دل هر بیننده ای زنده می کرد.
به جرات می توان گفت که ملت ایران بهترین مردم دنیا هستند، هر جا که پای ارزش ها وسط کشیده می شود، از جان و دل مایه میگذارند و همه با هم، همدل و یک صدا، هریک به نوبه خود نهایت تلاش خویش را به کار بستن تا این مراسم به نحو احسن و بسیار پرشکوه برگزار شود و الحق والانصاف که این طور هم شد.
اما در این بین نباید دلسوزی ها و تعصب بچه حزب الهی ها را نادیده گرفت، آن ها آن قدر برای شهدا ارزش قائل هستند که در ابتدای کار نظرشان این بود، که فقط مزار شهدا می تواند جای مناسبی برای پیکر مطهر این فرزندان ملت باشد.
از این حرف ها که بگذریم، جایگاه کنونی مزار شهدا تقریبا در مرکز دانشگاه و از لحاظ موقعیت یک سالی می شود که با تغییر درب ماشین رو، در مسیر رفت و آمد ماشین هایی که به سمت میدان دانشگاه تردد می کنند، قرار گرفته است؛ اما لازم به ذکر است که مسیر راه پله مزار با 75 پله به نوعی این شهدا را از ما زمینی ها جدا کرده و به آسمان برده و ندیده ام این پله ها، بتوانند راننده ای را راضی کند، که ترمز بگیرد و این پله ها و پاگردها را طی کند تا به سر مزار شهدا برسد و در آنجا فاتحه ای برایشان بخواند و اکثرا یا عبور می کنند یا برای مدتی توقف کرده و از داخل ماشین فاتحه می دهند و سپس حرکت می کنند.
راستی از یادمان شهدا برایتان بگویم، طرح یادمان توسط آقای مقدسی طراح دانشگاه کشیده شده است و عملیات اجرای یادمان از سال 89 شروع شده بود؛ اما احداث آن در مهرماه 91 با قرار دادن سنگ مزار شهدا، به پایان رسید. ولی افسوس که در کنار این یادمان یک حسینیه یا حداقل سایبانی وجود ندارد، تا در تابش آفتاب مستقیم تابستان و یا بارش باران، ماوایی برای خسته دلان از زندگی دنیایی و پناه جویان به آغوش شهدای گمنام باشد و از نظر من و سایر دوستان دانشجویی که با آنان صحبت کردم، از نظر امکانات رفاهی محروم واقع شده و نیازمند امکانات بهتر و بیشتر در خور زائران این عزیزان است، که امیدواریم مورد توجه مسئولان این امر قرار بگیرد و هر چه سریع تر شاهد اقدام این عزیزان باشیم؛ تا با برگزاری مراسم در کنار مزار شهدای گمنام دانشگاه توانایی میزبانی از جمعیتی بیشتر از 50 نفر را داشته باشد.
میزان استقبال عموم دانشجویان از تدفین شهدا در دانشگاه، از مراسم خاکسپاری که عبور کنیم، در کل خوب است.
باید یادآور شویم که میزان استقبال از شهدای گمنام در مراسم تشییع تا تدفین بسیار پرشور و بی نظیر بود و از همه تیپ دانشجویی در جمعیت مشاهده می شد.
ولی به نظر من از دانشجویان بیشتر توقع می رود، نه اینکه این شهدا زائری ندارند؛ شاید بتوان گفت این ترم زائرین به نسبت ترم های گذشته بیشتر هم شده اند؛ اما نسبت به تعداد کل دانشجویان این دانشگاه که حدود 25000 تخمین زده می شوند، باز هم زائران کم هستند.
اما در وضعیت کنونی، با کمی صحبت با دانشجویان می توان این جملات را از بین صحبت هایشان شنید - میزان تمایل دانشجویان به زیارت شهدا کم است- کنجکاو می شوم و می خواهم علت را از زبان خودشان جویا شوم. چرا ؟
به علت فشردگی کلاس ها، تایم کوتاه استراحت بین کلاس ها، مسیر پرت مزار شهدا، پله های زیاد و... شاید همه این ها بهانه است و یا توجیهی برای دل داری دادن خودمان باشد، شاید.
و یا علت این باشد که دل مشغولی های زندگی شهری و فرو رفتن در مادیات امان مان را بریده، راحت تر بگویم، غافل گشته ایم.
امان از غفلت!!!
وقتی در دانشگاه می خواستم از دانشجویان سئوال بپرسم، نفر اول آقای مسنی به همراه آقای میانسالی بود و انگار دنبالشان کرده بودند چون با گام های سریع حرکت می کردند، به سختی فاصله ام را با آن ها کم کردم، چون برایم به نوعی جالب بودند، با این سن و سال دانشجو شده اند، باید نظرهای جالبی داشته باشند؛ چون با تجربه تر هستند و همین طور که با خودم فکر می کنم، به آنها نزدیک تر میشوم و می گویم: ببخشید!؟ - تا شاید لحظه ای سرعتشان را کم کنند و ادامه ندهند و ـ اگر نه این طوری تا درب دانشگاه باید به دنبالشان بدوم.
آن ها بر می گردند تا ببینند چه کسی آن ها را صدا زده، به مرد مسن تر که صورتی نورانی، ریش و پوستی سفید دارد و لکه های قرمزی در روی صورتش خودنمایی می کند، سلام می کنم و بی مقدمه شروع می کنم. ببخشید من می خواهم مطلبی در مورد مزار شهدای گمنام بنویسم، می شود با پاسخ دادن به سئوالاتم مرا کمک کنید. مرد آب دهانش را به نشانه راحت شدن خیالش که مشکلی پیش نیامده قورت می دهد. نگاهی به من می کند، باد تندی می آید، موهایم به هم ریخته درحالی که دستی به موهایم می کشم و از او می پرسم: چرا استقبال از شهدا کم است؟ او سکوت می کند دوستش جواب می دهد: کارمند هستیم، سرمان شلوغ است وقت کم داریم، زمان استراحت بین کلاس ها کم است. او دارد با این همه مشکل که درست کرد؛ به سئوال من جواب می گوید یا خودش را فریب می دهد.
من فکر می کنم همه ما حرف هایی داریم؛ اما این حرف ها را مطرح کردن؛ آیا توجیهی نیست که از شرمندگی مان نشات گرفته یا آیا وسیله ای برای پوشاندن شرمندگی مان نیست ـ طرف تند تند حرف می زند. از چشمانش می خوانم که نمی خواهد بیشتر صحبت کند و کار دارد؛ پس من هم بیشتر مزاحمش نمی شوم، با او و دوستش خداحافظی می کنم، او که عجله دارد، دستی برایم بلند می کند و به همان سرعت قبلی از من دور می شود، در دلم به او آفرین می گویم که با آن همه عجله که داشت، باز هم نسبت به شهدا احساس وظیفه می کرد و جواب دادن به سئوالات من را به کار خودش ترجیح داد.
شاید بهتر باشد، به جای اینکه فقط به بعد شجاعت این عزیزان توجه شود، به عادت ها، اخلاق و رفتاری که در این دلاوران موجب به وجود آمدن این فضایل اخلاقی شده است؛ هم توجه کرد و شخصیت بزرگ این جهادگران در راه خدا را برای این دانشجویان قابل درک کرد و از دوره جوانی و دانشجویی و سبک زندگی آن ها در این دوران گفت تا دانشجویان فهیم و گرامی این میهن اسلامی به عظمت این بزرگواران در برابر سایر الگوهای بیگانه موجود در جهان پی ببرند و بدانند حال انتخاب با خودشان است و برای بدست آوردن سعادت در دنیا و آخرت باید بهترین ها را الگوی خود قرار دهند، پس با یک مقایسه ساده؛ اما آگاهانه و معیاری که یک دانشجوی آگاه دارد، می توان از هم اکنون حدس زد که کدامیک از الگوها را انتخاب می کند.
شما چه فکر می کنید؟!
این شهیدان بزرگوار، گمنام اند و ارتفاعات گمنام ترشان کرده. آیا این تدبیر که آن ها در ارتفاعات به خاک سپرده شوند، تدبیر درستی است؟
آیا بهتر نبود آنان را در میدان دانشگاه و جایی که در معرض دید، روزانه بچه ها باشد، قرار داد؟ این آیاها و خیلی از سئوالات دیگر ذهنم را مشغول کرده است.
در پایان دوست دارم بدانم که این سنت نیک به خاک سپاری پیکر مطهر شهیدان گمنام در دانشگاه ها از کدام دانشگاه شروع شد؛ ولی هر دانشگاهی که آغازگر این حرکت زیبا بود، موجب شد تا این مزار هایی، که هزاران حرف نگفته با دانشجویان دارند؛ به ما یادآور شوند که سراغ حرف های نگفته ما را، در وصیت نامه هایمان بگیرید و صرف وجود مزارشان، در برابر دیدگانمان درس آزادگی را برای ما مشق می کنند و به ما می آموزند؛ باید با الگوگیری درست در زندگی از شهیدان مانند آن ها قشنگ زندگی کنیم تا اگر طالب شهادت هم هستیم که بالاترین درجات سعادت است، حداقل زندگی مان آنقدر ارزش داشته باشد، که بتوانیم به خداوند تقدیمش کنیم.
از دیگر اثرات این کار ارزشمند آشنایی دانشگاهیان با فرهنگ شهادت طلبی، که موجب پیروزی ما در 8 سال دفاع مقدس در برابر متجاوز شد و این نکته را به ما خاطر نشان می شود که پیشرفت های امروز ما در زمینه های علمی ـ پژوهشی و سرافرازی کشورمان در جهان، مدیون ایثار این دلیر مردان از جان خود و از برکت خون این عاشقان امامت و ولایت است و این نهیب را به ما می زند، که انقلاب ما با فداکاری حفظ شده است؛ پس همه ما در قبال خون شهدا مسئول هستیم و اگر در انجام وظایف خود در هر جایگاهی که باشیم؛ کوتاهی کنیم، فردای قیامت باید به این شهدا جواب بدهیم،
پس بیایید قدر این انقلاب را بدانیم و ما هم با تلاش این انقلاب اسلامی را حفظ کنیم و با صیانت از آن این فرصت را به نسل های بعدی بدهیم که بتوانند میراث دارانی شایسته برای این انقلاب مردمی و انشا اله شاهد متصل شدن این انقلاب به نهضت جهانی آقا امام زمان «عج» باشند.
به لطف خدا حال که این شهدا نورانیتی به دانشگاه ما داده اند، بیایید نیروی لازم برای شروع حرکت خود را از همین نور بگیریم و هرگاه که مشکلاتمان زیاد شد، با سرزدن به سر مزارشان و قرائت فاتحه ای، از آن ها کمک بخواهیم و نیروی ادامه مسیرمان را از آن ها بگیریم و ایمان دارم با آن همه بزرگواری که در آن ها سراغ دارم، دست رد به سینه هیچ کس نمی زنند.