گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - ساجده مقدمی؛ ناسیونالیسم، یک ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی است، یک ایدئولوژی که اصولاً سکولار، انسجامبخش، وحدتآفرین، ناظر به اتصاف مردم سرزمین خاص به هویت تاریخی و فرهنگی مشترک، ساختار سیاسی مستقل و حاکمیت ملی و مردمی، در طلب آیندهای پویا، هدفمند، منطبق با مقتضیات زمان و احراز جایگاه مطلوب در نظام بینالملل وقت است.
ناسیونالیسم بهمعنای شناخته شده در عصر مدرنیسم، برخاسته از تحولات سیاسی اواخر قرن هجده بهویژه انقلاب کبیر فرانسه دانسته شده است. برخی از افراد، زمینههای پیدایش ناسیونالیسم را ناشی از تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اروپای بعد از رنسانس بهویژه رویدادهای قرن شانزدهم به بعد چون: کشف راههای دریایی بازرگانی، رفرماسیون مذهبی و اندیشههای روشنفکرانه بهویژه ارزشهای آزادیخواهانه و اومانیستی مندرج در انقلاب پیوریتنیسم قرن شانزده انگلستان دانستهاند.
جریانی که از یکسو سبب سقوط تدریجی نظام فئودالیسم و افول هر چه بیشتر مفهوم جمهوری مسیحی یا جامعه مشترک مسیحی گردید و از سوی دیگر موجب برقراری دولتهای سرزمینی متصّف به مفاهیم حقوقی و سیاسی شد.
ناسیونالیسم پدیدهای تاریخی
بعضی گامی فراتر نهاده و بر آن بودهاند که نوع خاصی از ناسیونالیسم در معنی و مفهوم وطنخواهی، وطنپرستی و بومیگرایی در طول تاریخ بهچشم میخورد. حتی در مقاطعی از تاریخ بهصورت غنیتری چون ناسیونالیسم فرهنگی یا حوزههای تمدنی مشترک خاص پیرامون زبانهای خلاقه، فرهنگساز، استاندارد، رسمی و درباری در پیوند با گذشته وجود داشته است و در این رابطه ادبا، شعرا و بهویژه شعرای حماسهسرا نقش ویژه داشتهاند.
بههرصورت همانطوریکه اشارهشد، ناسیونالیسم بهمعنای سیستماتیک آن، زاییده تحولات اجتماعی و سیاسی اواخر قرن هجده در آمریکای شمالی و اروپا بهویژه ارزشهای مندرج در انقلاب جهان وطنی فرانسه چون؛ آزادی، برابری و برادری و اصول سکولاریسم، راسینونالیسم، لیبرالیسم و فردگرایی مندرج در اعلامیه حقوق بشر و شهروند بوده است. از سوی دیگر در پرتو انقلاب مزبور، حاکمیت مستقر در اقتدار و قدرت سلاطین به حاکمیت ملی و برخاسته از مردم منتقل شد و دولتهای سرزمینی به سیستم دولتهای ملی مبتنی بر سه مؤلفه تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و حاکمیت ملی تبدیلگردید. بههمینجهت قرن نوزده را قرن ناسیونالیسم اروپایی نام نهادند.
با اینکه اتحاد مقدس بهمنظور جلوگیری از جنبشهای استقلالطلبانه و آزادیخواهانه در اروپا برپا گردید، ولی ناسیونالیسم در التقاط با لیبرالیسم، توسعه مترقیانه خود را درپیشگرفت؛ چنانکه در سال 1830 به پیروزی در بلژیک و یونان و در سال 1871 به وحدت کامل آلمان و ایتالیا منتهیگردید.
بهعلاوه اثرات انقلابکبیر فرانسه در برپایی نهضتهای ناسیونالیستی و لیبرالیستی تنها محدود به اروپا نبوده بلکه بازتابهای خاص خود را در دیگر کشورها بهویژه جوامع آمریکای لاتین در پی داشت و در لوای الهام از ارزشهای انقلاب مزبور و بازگشت افسران شرکتکننده در انقلاب فرانسه به این منطقه، زمینهساز جنبشهای استقلالطلبانه و آزادیخواهانه بهمنظور رهایی از یوغ استعمار اسپانیا و سپس پرتقال شد.
در پرتو جنگهای استقلالطلبانه شمال به رهبری ژنرال میراندا، ژنرال ارتش ناپلئون و سیمون بولیوار و مبارزات آزادیخواهانه جنوب به رهبری خوزه سان مارتین و برناردو او هیگینز، استقلال اکثر کشورهای این قاره از 1831 به بعد عملیشد؛ گو اینکه انقلاب کبیر فرانسه اثرات حاشیهای نسبی در آسیا داشت و از آغاز قرن نوزدهم، برخی از کشورهای آسیایی چون ایران در طیف سیاسی و تعاملات دیپلماسی اروپا قرار گرفتند، ولی جنبشهای ناسیونالیستی با حضور و مشارکت مردمی از آغاز قرن بیستم پدیدارگردید.
اولین تجلیات آن در انقلاب مشروطیت 1906 ایران، نهضت 1908 ترکهای جوان و حزب کنگره هند ظاهرگردید که همگی آنها با موانع و دستاندازهای داخلی و دخالتهای خارجی خاص خود روبهروشدند. جنگ بینالمللی اول، اثرات دگردیسی خاصی در نظام بینالملل وقت در پی داشت. یکی از اصول شاخص در نظم جهانی بعد از جنگ، مندرج در میثاق جامعه ملل، اصل آزادی تعیین سرنوشت ملتها بود؛ اصلیکه قبلاً در آیین صلح لنینی و اعلامیه چهارده اصل ویلسون پیشنهاد شده بود. بدیهی است تحقق این امر منوط بر فروپاشی امپراتوریهای وقت: چون امپراتوری اتریش- مجارستان امپراتوریهای عثمانی و تاحدودی امپراتوری روسیه بود که در نتیجه اجرای آن در اروپا، کشورهای مستقل جدیدی چون لیتوانی، لیتونی، استونی، فنلاند، لهستان، چکاسلواکی، مجارستان، آلبانی پا بهعرصه وجود نهادند. ولی اجرای این اصل درمورد جوامع آسیایی تحت سلطه عثمانی بهدلیل وجود تعارض میان قراردادهای سری زمان جنگ و قراردادهای آشکار و اعلامشده با مشکلاتی روبهرو شد.
در نتیجه برای حل این معضل، نظام قیمومیت برای جوامع عربی امپراتوری عثمانی مانند عراق، فلسطین، سوریه و لبنان و آلمان آفریقایی استعمار پیشبینیگردید. برخی نظام قیمومیت را اولین گام حقوقی و سیاسی در راه ختم استعمار دانستهاند. درهرحال اجرای اصل آزادی تعیین سرنوشت ملتها در مورد جوامع تحت استعمار در آسیا و آفریقا تسّری پیدا نکرد و تنها به اِعمال نظام قیمومت در مناطق فوق بسنده شد.
مرزهای واقعی یا ساختگی
البته نباید از اهداف استعماری کشورهای اروپایی و آمریکایی در ایجاد دولت– ملت های جدید غفلت کرد. اهدافی که نه تنها آزادی، برابری و برادری را محقق نکرد؛ بلکه باعث خدشهدار شدن این عناصر در جوامع آسیای و آفریقایی شد. استعمارگران بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی با ایجاد دولت - ملت ها و مرزهای ساختگی در جوامع آسیایی و آفریقایی به جنگ های قومی در این جوامع دامن زدند. جوامعی که همگی دارای یک فرهنگ، زبان، تاریخ بودند، اما به خاطر پیدایش دولت – ملت های جدید اکنون باید در مقابل یکدیگر می ایستادند؛ زیرا مرزهای کنونی منافع آنها را در تضاد با یکدیگر قرار داده بود.
ناسیونالیسم قومی و ملی در تعارض با یکدیگر
روند پرفراز و نشیب شکل گیری دولت ملی با بحران های گوناگون روبه رو بوده و هست. یکی از این بحران ها چگونگی رویارویی دولت ملی با ناسیونالیسم قومی است. دولت ها در دوران مدرن، که معمولاً مردمانشان از اقوام گوناگونی تشکیل شده اند، ناگزیرند برای ایجاد انسجام و یکپارچگی مردم تحت امرشان، بر اعتقاد به ملت یا ناسیونالیسم ملی تبلیغ و تاکید کنند. متقابلاً اقوامی که احساس نزدیکی با ناسیونالیسم ملی و رسمی ندارند بر ناسیونالیسم قومی (یعنی اعتقاد به اصالت یک قوم که از داشتن دولت محروم است) اصرار می کنند و دست به مقاومت می زنند. اگر چنانچه برای محذوفان قومی شرایط فراهم شود در قالب جنبش ها و ناسیونالیسم قومی در برابر دولت ملی صف بندی می کنند.
در رویارویی دولت های ملی با چالش های قومی دو راهبرد عمده قابل تشخیص است؛
ناسیونالیسم ملی- مدنی
اولی راهبرد پذیرش تنوع و همزیستی قومی در چارچوب یک ناسیونالیسم ملی- مدنی از سوی نیرو های موثر جامعه و دولت است. در ناسیونالیسم ملی- مدنی بر حداقلی از مشترکات همه مردم مثل حفظ تمامیت ارضی، دفاع از یک زبان مشترک، در عین حال احترام به زبان، فرهنگ و مذاهب متنوع مردم، تاکید می شود. در ناسیونالیسم مدنی «ملت» به آن مردمی گفته می شود که همه با هم برابرند و از حقوق یکسانی برخوردارند؛ این مردم دولت مرکزی تشکیل داده اند تا آن دولت از امنیت، نظم و از حقوق شهروندان و بهبود زندگی آنان دفاع کند. در ناسیونالیسم مدنی اقوامی که از اکثریت یا هژمونی مرکزی برخوردارند نسبت به اقوام در اقلیت از حق ویژه برخوردار نیستند. به بیان دیگر در این ناسیونالیسم قرار نیست دولت مرکزی هژمونی و سلطه یک قوم را بر سایر اقوام یک کشور تحمیل کند. محققان معمولاً تجربه تحقق ناسیونالیسم مدنی را در برهه هایی از تاریخ مدرن در کشور هایی چون امریکا، انگلستان و هندوستان جست وجو کرده اند.
ناسیونالیسم ملی - فرهنگی
راهبرد دوم مبتنی بر کوشش نیرو های موثر جامعه و دولت در جذب و ادغام مردم یک کشور در چارچوب یک ناسیونالیسم ملی - فرهنگی است. در ناسیونالیسم مذکور اعتقاد خاصی از «ملت» تبلیغ می شود. در این ناسیونالیسم بر اصالت خاک، زبان و مذهب، قوم (یا نژاد) به عنوان ویژگی اصلی «ملت» تاکید می شود و به تدریج اقوام دیگر (خصوصاً از طریق آموزش و پرورش و رسانه های فراگیر و اقتدار بوروکراتیک دولت) باید در ملتی که تبلیغ می شود، ادغام شوند. ناسیونالیسم ملی - فرهنگی را می توان در کشور هایی چون آلمان و ایران دوران پهلوی یافت.
تعدیل ملی گرایی در قبال جهانی شدن
از سوی دیگر، امروزه در پرتو پروسه جهانیشدن و همگراییهای منطقهای و همچنین اثرات جانبی جهانیشدن ناسیونالیم دچار تعدیلاتی شده است. از یکطرف بروز انقلاب ارتباطات و اطلاعات سبب کوتاهشدن هرچه بیشتر فواصل زمانی و مکانی و تعاملات میان افراد انسانی گردیده است. اینترنت، ارتباطات علمی و فرهنگی و تعاملات مالی و تجاری را در گستره جهانی مقدور ساخته است.
جهانیشدن ضمن آنکه در عرصههای اقتصادی، تجاری، مالی و فرهنگی، تسهیلات شگرفی را بهوجود آورده است، ولی از سوی دیگر نیز موجب تسهیلاتی از لحاظ تحرکهای جغرافیایی چون مهاجرتهای کارگری اعم از قانونی و غیرقانونی، نقل و انتقال مواد مخدر، جنایات سازمانیافته بینالمللی و فعالیتهای تروریستی در سطح جهانی شده است و بسیاری از فعالیتها و تعاملات مذکور، خارج از کنترل دولتها و مرزهای جغرافیایی و سیاسی صورت میگیرد.
در نتیجه، امروزه برای حلوفصل مسایل و مشکلات بشری در سطوح مختلف، تنها مساعی دولتها کافی نیست، بلکه مشارکت و همکاری سازمانهای بینالمللی جوامع مدنی سازمانیافته و بخش خصوصی فعال نیز ضروری بهنظر میرسد.
از طرف دیگر افزایش روح و روحیه جهانوطنی در میان افراد بشر سبب بهوجود آمدن وجدان مشترک و فعال بشری و همبستگی و همکاریهای روزافزون میان افراد و گروههای جوامع مختلف با یکدیگر شده است. بهطوریکه امروزه با برقرای تجمعات اعتراضآمیز در قبال تصمیمات قدرتهای بزرگ اقتصادی عضو گروه هشت درباره مسایلمالی، تجاری اقتصادی جهانی یا اجلاسهای سازمان تجارت جهانی، خواهان آن هستند که تصمیمات متخذه از سوی آنها بایستی مبتنی بر رعایت و ملحوظداشتن حقوق بشر، حفظ محیط زیست و توسعه اقتصادی پایدار صورت گیرد.
منابع:
1. ناسیونالیسم در گذر تاریخ، ماهنامه 1385 / شماره52 ، داوود هرمیداس باوند
2. افسانه جمهوری خلق ها، روزنامه / اعتماد 1386/10/17، حمید رضا جلایی پور
3. گذشته و حال ایدئولوژی ناسیونالیسم ،گوکسال شاهین - مترجم: قره داغی،مهدی نشریه: علوم انسانی «گزارش » آذر 1390 - شماره 233 ،
4.کتاب ناسیونالیسم ، ارنست گلدنر، ترجمه سید محمد علی نقوی