به گزارش خبرنگار اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، آنچه که تا امروز حداقل در ذهن عامه مردم درباره فلسفه شکل گرفته است حکایت از دانشی خشک دارد که هرگز نمی تواند تناسبی با زندگی روزمره داشته باشد.
اما پژوهشگران حوزه فلسفه در شاخه های مختلف عدم صحت این ادعا را ثابت کرده اند، فلسفه میتواند در شئون مختلف زندگی ما حضوری پررنگ داشته باشد، اما لازمه این حضور قبل از هرچیز ارائه تعریفی دوباره به دور از شنیده هاست، فلسفه در ساده ترین تعریف درباره ماهیتها صحبت می کند، اگر در زندگی به دنبال ماهیت ها باشیم در واقع متوسل به جستوجو و فکر کردن شده ایم، بنابراین به نوعی تفلسف کردهایم.
با این نگرش میتوان فلسفه را جزئی از زندگی دانست، به ویژه که در چند سال اخیر گستره این دانش پایه، به حوزه های دانشی دیگر نیز سرایت کرده است و این روزها شنیدن درباره موضوعاتی چون فلسفه پزشکی، فلسفه هنر، فلسفه اخلاق، فلسفه کودک مولفهای ناآشنا محسوب نمی شود.
البته با وجود تفاسیر یاد شده همچنان مفهوم برخی مولفه ها قابل درک نیست، برای مثال جامعه متشکل از مردمی که چندان با فلسفه اخت نبوده اند شنیدن از فلسفه کودک اساسا غیرقابل باور است؛ چراکه در شاکله ذهنی عامه مردم این مولفه به مثابه آموزش همان مکاتب و نحله های فلسفی است که قطعا این برداشت ناشی از عدم آگاهی است.
به این منظور و برای روشن شدن چیستی فلسفه کودک، با تنی چند از کارشناسان این حوزه به گفتوگو پرداختیم، هرکدام از این پژوهشگران از نقطه نظری متفاوت به تبیین مولفه فلسفه برای کودک پرداختند.
دکتر زهره حسینی، از پژوهشگران حوزه فلسفه برای کودک، در این راستا چنین عنوان کرد که مقصود از طرح و برنامه فلسفه و کودک، فقط آموزش مطالب فلسفی به کودک نیست، بلکه کودک به حسب مراحل سنی و تحصیلی در این روش، نخست با روش درک و تفاهم، مفاهیم عادی یا اخلاقی و سپس روش تحلیل شنیدهها یا تفکر نقاد یا خلاقیت و یافتن مفاهیم جدید آشنا میشود و پس از یافتن استعداد درک مفاهیم اخلاقی یا در ضمن آن، اندک اندک مطالب ساده و پایه فلسفه به آنها آموزش داده میشود.
دکتر حسینی معتقد است که در روشهای یادگیری قدیم، آموزش و پرورش تنها یادگیری مطالب و حفظ آنها و در نهایت انتقال آنها به نسل بعد تلقی میشد و معلم مطالبی را به شاگرد یاد میداد و شاگرد آن را بعدها به شاگردانش انتقال میداد، کسی حق به چالش کشیدن استاد را نداشت و نقد و بررسی معلومات استاد کار درستی به شمار نمیرفت.
او معتقد است تربیت با این روش، کودکانی به بار میآورد که قادر به حل مسائل زندگی خود در آینده نیستند؛ زیرا قدرت تفکر نقاد در آنها پرورش نیافته است. در مواجهه با مسائل و مشکلات نقد و بررسی موشکافانه، تجزیه و تحلیل و در نهایت داوری عادلانه را ندارند. بنابراین سیستم آموزشی باید مبتنی بر تفکر خلاق و البته نقاد باشد که این مهم در گروی طرح آموزشی فلسفه برای کودکان است.
تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر مسئولانه در آموزش فلسفه کودک رشد مییابد
همچنین دکتر روح الله کریمی از دیگر پژوهشگران حوزه فلسفه برای کودک، درباره ماهیت این مولفه می گوید: فلسفه برای کودکان، در واقع رویکرد و فرآیندی است که بهدنبال آن است تا یک سری مهارتها را با بهرهگیری از تجربه هایی که فیلسوفان در طول تاریخ داشته اند، به کودکان منتقل کند، اما در مورد طرح آموزش فلسفه برای کودک باید بگویم که این طرح مهارتهایی چون تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه، تفکر مسئولانه را به صورت مشارکتی بیان میکند؛ بنابراین در این برنامه آموزشی کودک در این برنامه قادر می شود از گستره گفتوگوهای گروهی مهارتهایی چون شنیدن، مهارت توجه به مخاطب، را کسب کرده و همچنین تفکر مسئولانه را به صورت مشارکتی تجربه کند.
او ضمن انتقاد از برخی نگرش های ناآگاهانه نسبت به فلسفه کودک تاکید دارد که این طرح به دنبال آموزش فلسفه برای کودکان نیست.
دکتر کریمی می گوید: برخی فکر می کنند فلسفه برای کودکان قرار است فلسفه را آموزش دهد و افرادی هم در این میان می خواهند فلسفه غرب را آموزش دهند، لذا برخی در عملکردی متقابل، به دنبال آموزش فلسفه اسلامی به کودکان میروند، در حالی که این فکر در مورد آموزش فلسفه برای کودکان اشتباه است،؛ چراکه اصلا این طرح به دنبال آموزش فلسفه به کودکان نیست.
این محقق با اشاره به سبقه آموزش فلسفه به کودک در دیگر کشورها معتقد است: آموزش فلسفه برای کودکان باید از حمایت های بیشتری در حوزه های مختلف از جمله کتاب و نشر برخوردار شود؛ چراکه با برنامه هایی که در راستای آشنایی سازی والدین صورت پذیرفته است کم کم ماهیت فلسفه برای کودک در جامعه جا افتاده است و تنها نیاز به حمایت بیشتر اجرایی دارد.
دکتر طاهره کمالی پور، استاد فلسفه میگوید: در طرح آموزش فلسفه به کودکان، بچه ها یاد می گیرند در مواجهه با واقعیت پیش رو چگونه برخوردی داشته باشند و شرایط را مطابق با آنچه که حقیقتاً وجود دارد سامان بخشی کرده و از وابستگی صرف به والدین خارج شوند، بنابراین طرح آموزش فلسفه به کودکان سبب می شود تا کودک با مسیر و هدفی مشخص در سیر تعاملات خود مواجه شود که در این معنا کودک احساس سردرگمی نمیکند و می داند که (درست یا غلط) باید چگونه تصمیم بگیرد.
بر پایه این گزارش و باتوجه به نظرات کارشناسان، اساسا فلسفه برای کودکان به دنبال آموزش شیوه تفکر صحیح به کودکان است مولفه ای که امروزه با توجه به گستردگی حجم اطلاعات بیش از گذشته مورد نیاز هر جامعه ای است.