به گزارش خبرنگار فرهنگی «
خبرگزاری دانشجو»، مصطفی جمشیدی در نشست عصر تجربه که روز گذشته در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، گفت: مکانهایی که نویسنده یک بار در آن قرار گیرد، میتواند برای وی زمینهساز داستان باشد؛ به عبارتی دیگر من معتقدم یک تجربه 48 ساعته میتواند برای 25 سال قابل تامین باشد، حتی سفر هم نقش مهمی در زنده کردن یک اثر جاودانه در نویسنده دارد و میتواند بعدها محل رشد داستان و نمایش شود.
وی ادامه داد: متاسفانه آفتی که در حال حاضر بسیاری از نویسندگان دچار آن شدهاند، این است که محافل ادبی به کانونهایی تبدیل شده که روحیه تصنع حاکم بر کتابها آنها را از خاصیت جاودانه ماندن دور کرده است.
نویسنده «وقایع نگاری یک زندیق» افزود: متاسفانه کتابهایی که جنبه یادمانی دارند و جزو مفاخر کشور هستند، در سودای سود کسب و کار چاپ نمیشوند که امیدوارم با رفع مشکلات مالی که در فرهنگ کشور به وجود آمده این موضوعات نیز برطرف شود.
جمشیدی با بیان اینکه تجربه روزنامه نگاری به داستان نویسی کمک میکند، ابراز داشت: دوران جوانی من بیشتر با جنگ درگیر بود؛ من در سن 19 سالگی پیش از تحصیل در دانشگاه به خدمت سربازی رفتم و چون محل خدمتم در منطقه دوردستی بود به دلیل دوری از خانواده برای آنها نامه نگاری میکردم که این موضوع باعث شد این غریزه در من رشد کند.
وی رعایت عناصر زیباشناختی هنر را مهم ترین فاکتور در رماننویسی دانست و گفت: متاسفانه برخی از نویسندگان در رمانهایشان فقط به چند رویداد و یا شخصیت اکتفا میکنند که این امر مخاطره بزرگی است و رمان نویسی روز را مختل کرده، در حالی که باید به عنصر خیال هم به عنوان یکی از مولفههای اصلی و راستین رمان نویسی توجه داشت.
نویسنده «وقایع نگاری یک زندیق» افزود: نویسندهای که در زمینه دفاع مقدس به فعالیت میپردازد نباید برای تهییج جنگ بنویسد؛ چرا که تاثیر در آرمانگرایی نویسنده نتیجه معکوسی دارد؛ به عبارتی دیگر هر چه قدر جراحات جنگ بیشتر باشد مخاطب در آن اثر به مولفههای دوستی، مودت و صلح نزدیکتر خواهد شد. واقعیت بعضی مواقع میتواند خیال را معطوف به پاسداشت زندگی و تجلیل از جنبههای مثبت زندگی کند.
جمشیدی در ادامه عنوان کرد: نظم در حرفه روزنامه نگاری نزدیک به نویسندگی است؛ در واقع نویسندگی نیاز به نظم دارد، البته استعداد هم یکی از شرطهای اساسی در نویسندگی است؛ از طرفی هنر رمان روز به روز به سمت پیچیدگی میرود و متاسفانه رماننویسهای امروزی فقط چند واقعه را در داستان هایشان نشان میدهند و به فلسفه زیباشناسی توجهی نمیکنند؛ من به عنوان یک نویسنده برای نوشتن یک اثر باید این توجیه را داشته باشم که اثر من با سایر نویسندگان متفاوت باشد و راه جدیدی را پیشروی مخاطب بگذارد.
این نویسنده کشورمان با بیان اینکه زمانی از پوپولیسم گلهمند بودیم، اما متاسفانه در حال حاضر دچار فکلیسم مدرن شدهایم، ادامه داد: گاهی در اثرهایم سعی کردهام آرمانگرا باشم، البته نویسنده آرمانگرا باید احتیاط کرده و جهان را به دیگری تعمیم ندهد؛ متاسفانه ادبیات سهلالوصول نقش مخاطب را نادیده گرفته و هیچ گونه نقشی در تکامل ذهنیت مخاطب اثر برعهده نمیگیرد.
وی با اشاره به اینکه توجه دولت یازدهم فقط بر روی سینما معطوف شده است و به ادبیات اهمیتی نمیدهد، گفت: در یک مقطعی ادبیات سد راهم شد و تنها سعی و توجیه من به فرهنگ شیعه بود و حتی نذر داشتم در این زمینه رمان بنویسم. معتقدم اگر در یک داستان بتوانیم شخصیتها را به درستی ترسیم کنیم، در واقع به نوعی طراحی کرده و به یک پیکارجویی درست با جهان داستان رسیده ایم. داستان نویسی چیزی جز شخصیتپردازی نیست، از این رو روانشناسی فردی و یا تخیل یک نویسنده باید قوی باشد.
جمشیدی ادامه داد: در حال حاضر هر سینماگری سعی میکند یک پایگاه مطبوعاتی کاملاً شخصی، بدون ادای احترام به نویسندگان و احزاب و حتی بدون تعامل با آنها تاسیس کند که معتقدم این موضوع یک نوع حقیقت گریزی است و میتواند یک آفت باشد.
نویسنده «وقایع نگاری یک زندیق» با اشاره به اینکه رئالیزم نباید در داستان قربانی شود، عنوان کرد: متاسفانه در حال حاضر فقط تعدادی فعال ادبی داریم و قصه نویسهای ادبی ما فقط افرادی چون رضا امیرخانی، جلال آل احمد و حسن بایرامی هستند. در حوزه نقد و داوری عجول هستیم و در حوزه تدریس هم افراط و تفریط وجود دارد، دانشگاهها وظیفه دارند چاپ کتابها و رمانهای خوب را برعهده بگیرند و بودجهای را به کتاب اختصاص دهند.
جمشیدی در ادامه گفت: صادق هدایت و برخی دیگر از نویسندگان در شرایطی که ساحت انسانی با تهدید روبرو بود و حیات انسانی در جهان رو به زوال میرفت با بهرهگیری از معرفتهای فرهنگی غرب به تولید اثر پرداختند و در کتابهایشان این موضوعات را به فرهنگ ایران تزریق کردند، معتقدم «بوف کور» صادق هدایت نمیتواند برخورد صادقانهای با ادبیات باشد و این اثر اساسا یک نابلدی روشنفکرانه را به همراه دارد؛ از این رو نسل ما باید قهرمان نویسنده و تاریخ خود را داشته باشد و نباید ادبیاتمان را قربانی ادبیاتی حاصل از وهم کنیم. من به شخصه ادبیات را در خدمت الهیات میپسندم و معتقدم ادبیاتی که مروج نهیلیسم و انحطاط بشر باشد و عنصر اخلاق را نادیده بگیرد قابل قبول نیست.
این نویسنده کشورمان افزود: رمان نویسی فخر نیست، رمان ساحت مندرسی دارد. در ایران مخاطبین بیشتر به حکایتهای مفصل علاقه دارند نثر فاخر به فراموشی سپرده شده و تبدیل به یک نثر ژولیده گردیده است، متاسفانه رمانهایی که از نثر امروزی برخوردار هستند در بورس کتابها قرار دارند. در رمانهای امروزی شاهد هستیم یکسری شخصیتها و وقایع طراحی میشوند اما نویسندگان نمیدانند باید شخصیتها را در داستان چگونه پیش ببرند که البته این موضوع در برخی از رمانهای فاخر امروزی هم به چشم میخورد. معتقدم یک پایان خوب نشانه اقتدار نویسنده است؛اما یکی ازمولفههای مهم در نویسندگی آن است که داستان فقط به تعدادی قهرمان و وقایع محدود نشود. من عادت کردهام که ساختارشکن باشم از این رو کارهایم همیشه دچار پراکندگی است که البته فکر میکنم این امر یکی از حسنهای کار نویسندگی محسوب میشود.
وی ادامه داد: یکسری فیلترها از سوی رسانهها ایجاد شده به عنوان مثال رمان وقایع نگاری یک زندیق حدود شش پیش به چاپ رسید، اما در حال حاضر کمتر کسی است که از انتشار آن آگاهی داشته باشد. معتقدم این مسائل نشان از نقیصه روشنفکری دارد، از طرفی دیگر متاسفانه زوال فرهنگی و فضیلتزدایی در کشور وجود دارد. در واقع اگر تحقیر هنرمندان خاتمه پیدا نکند نویسنده انگیزهای برای ابراز وجود ندارد متاسفانه این روند را از بعد دولت هاشمی حتی در دوره اصلاحات و تا به امروز که دولت اعتدال است شاهد هستیم.
جمشیدی در همین زمینه افزود: بیتفاوتی و عدم پشتیبانی و حمایت از نویسندگان حاکی از نگاه دولتمردان است زمانی این موضوع برطرف میشود که نویسنده برای ادامه فعالیت به کشورهای دیگر میرود.
وی با اشاره به اینکه متاسفانه در حال حاضر به جای نقد، شماتت صورت میگیرد، اظهار داشت: نویسندگان به سندرم انکارگرایی مبتلا شدهاند و به مواهب مثبت زندگی نگاه انکارگرایی دارند، معتقدم این موضوع خطرهای بسیاری را به همراه خواهد داشت.
جمشیدی در خصوص رمان وقایع نگاری یک زندیق گفت: در واقع ایده این رمان از زمانی در ذهنم متولد شد که در حال دفن پدرم بودیم و یک لحظه احساس کردم چهره او به شکل انسانهای باکویی درآمد. معتقدم نویسندگانی که به تازگی وارد این حرفه شدهاند باید نگاه نقادانه داشته باشند؛ امروزه نویسندگان در رمان به نظریهپردازی میپردازند و معمولا در رمانهایشان سعی بر این دارند تا نظریهای را اثبات کنند.
وی ادامه داد: توصیه میکنم برای داستان نویسی موفق رمانهای خارجی بخوانید «دیروزیهای من» و رمان «جنگ و صلح» تولستوی نمونههایی هستند که در داستان نویسی کمک خواهند کرد.
در پایان این نشست احسان عباسلو با اشاره به اینکه جریانات ادبی کشورمان سالم نیستند، گفت: متاسفانه جریان نقد سازنده نداریم و معرفی کتابها به دست افرادی صورت میگیرد که هر کدام دیدگاه خود را دارند، البته نشستهای انتقادی خوبی برگزار شد، اما یا از سوی رسانهها حمایت نمیشدند و یا نقدها مورد بیتوجهی قرار میگرفتند. معتقدم در جریان انتقادی سالم همه باید به صورت هماهنگ حرکت کنند در غیر این صورت آثار خوب و فاخر هم به چشم نخواهند آمد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: وقتی نقد به صورت سالم صورت نگیرد داستان رشد نمیکند، میان نویسنده و مخاطب فاصله میافتد و حتی به نویسنده توهین میشود. امیدوارم به سمتی برویم که در کشور جریان نقد سالم داشته باشیم.