به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، امروز به روایتی سالروز میلاد ولادت امام موسی الکاظم (ع) است. البته خیلی ها در سندیت این روز اشکال کرده اند و راست گفته اند، انگار سند تاریخی و روایی محکمی وجود ندارد که امروز سالروز میلاد این امام عزیز است.
اما اگر امروز را به تکریم و گرامیداشت این امام بزرگوار، باب الحوائج اختصاص دهیم و بهانه ای باشد تا یاد با یادش آرامش یابیم، چه باک نام ایشان را در جامعه تکرار کنیم. شاید امروز توسل مان به تنها امامی که لقب باب الحوائج بر دوش دارد بیشتر شود. امامی که هم در زمان امامتش مظلوم بود و هم اکنون که چقدر کم یادش می کنیم.
پس امروز را به سبب شهرتش به میلاد امام معصوم گرامی می داریم و از مطالب دو شاعر انقلابی کشورمان بهره می بریم. عبدالرحیم سعیدی راد به تازگی متنی ادبی در ستایش امام موسی الکاظم (ع) نوشته و در وبلاگ شخصی خود قرار داده است. همچنین رضا اسماعیلی نیز شعری سروده و با نام «فصل هفتم» در وبلاگ شخصی خود گذاشته است.
متن این نوشتار و شعر به شرح ذیل است:
عبدالرحیم سعیدی راد
در خانه «حمیده» غوغایی برپاست. صدای هلهله زن های مدینه با شادی فرشته های آسمان توام شده است. همه منتظر آمدن نوزادی هستند که قرار است با آمدنش تمام ابرهای تیره کنار زده شوند و آبی ترین آسمان مهمان دل های بی آلایش باشد.
اولین صدای گریه ات که بلند شد، لبخند آرامشی بر چهره تمام گل ها و چشمه ها نشست. نخل های تشنه به بار نشست و سیب ها به سرخی گراییدند.
...و سیب فقط بهانه سرخی است برای نوشتن از میلاد هماره ات.
ای هفتمین امام عشق!
به شکرانه روز تولدت پرنده ها، زیباترین آوازشان را به مردم هدیه دادند. پنجره ها به سمت صدای مهربان تو باز شدند. شکوفه های شمشاد آمدنت را به هم تبریک گفتند و مادر نسیم، مو به مو گیسوان نازنین ات را شانه کرد. راستی از بلندای کدام کوه طلوع کردی که با نغمه داوودی ات، ساکنان زمین را همچون ذرات هستی به سماع آوردی؟
می گویند که تمام نوجوانی ات شانه به شانه پدر، در باغستان علوم به آبیاری غنچه های دانش گذشت. با این حال شکوفه های زندگی فقط در 20 بهار همراهی ات کرد تا لحظه ای که بار امانت «امامت» بر شانه های جوان تو آرام گرفت. ای کسی که خشم ات را همواره مثل شربتی گوارا می نوشیدی! چه بد مردمی بودند «هارون» هایی که چون ریگ های داغ بیابان های مکه تهی مغز بودند. همان ها که به پاهای آسمان پیمایت زنجیر بستند و نفس های معطر تو را در سیاه ترین دخمه های عراق زندانی کردند. با این همه وقتی با آن تن نحیف به نماز می ایستادی، تمام آفرینش به تو اقتدا می کرد.
ای هفتمین شوکت آسمانی!
حالا روز میلادت از راه رسیده است و من شانه به شانه موج ها و درخــت ها، تمام قد به احترامت ایستاده ام و به آن 35 سال دوران پر شکوه امامتت فکر می کنم که سراسر بهار بود. و امروز تمام مویرگ های زمین و تمام نفس های انسان ها مدیون تلاش های بی شائبه تو و فرزندان مهربانت است. میلادت گلباران!
رضا اسماعیلی
وارث مُلک تبسم، کاظم است
عشق عالمتاب هفتم، کاظم است
آفرینش، سوره ای از مهر او
بر لب هستی، تبسّم کاظم است
مُصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را تلاطم، کاظم است
مُقتدای آسمان مردان سبز
قبله ی آیینه مردم، کاظم است
ترجُمان وحدت دل های ما
تابش مِهر تفاهم، کاظم است
مِی پرستان! وقت سرمستی رسید
در میستان هفتمین خُم، کاظم است
آسمان! تبریک، فصل هفتم است
مِهر عالمتاب هفتم، کاظم است