به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، اصلاً هوای محرم فرق دارد. انگار بوی محرم از هوایش استشمام می شود. نه که همان روز اول آن را درک کنیم، روزها قبل می بینیم هوای شهر گرفته و بوی عجیبی می آید؛ بوی محرم. امروز روز اول روزهای شور و مستی است. روزهای سخت جدای محرم های عالم، روز های سخت ...
محرم روزهای سخت تنگ دستی است. در همین روزهاست که می بینیم چقدر دستمان خالی است. چقدر کم می آوریم در مقابل عظمت نام حسین. و چه زیبا ما را راه می دهند به مجلسی که صاحبش بانوست.
«خبرگزاری دانشجو» نیز در ایام عزای سید شهیدان محفل عزایی به پا کرده است. نوحه می خوانیم و همراه دیگر عاشقان گریه می کنیم. از این پس اشعار و متن هایی ادبی را هر روزه منتشر می کنیم تا در عزای مولا سهیم باشیم. به مجلس عزای امام حسین (ع) خوش آمدید:
صرافان
ساربان غریب میخواهی این همه مست را کجا ببری؟
تشنه آوردهای که آب دهی، یا به سرچشمهی بقا ببری؟
کعبهی هاج و واج را دیروز، در معمای خود رها کردی
یک قبیله ذبیح آوردی غرق خون تا دل از مِنا ببری
کاش میشد که بیصدا ... اما تو سرا پا خروش و فریادی
خبر داغ عشق آوردی، نه نمیشد که بی صدا ببری
و ستونهای آسمان لرزید لحظهای که قرار شد دل را
از قد و قامت علی ببُری، صاف و یکدست تا خدا ببری
سر و انگشت و پیرهن یک سو، سجده بر خاک کرده تن یک سو
خواستی این چهار رکعت را پیش لیلا جدا جدا ببری
قصه را مادری جوان دیروز در کمرگاه کوچه کرد آغاز
به گلوگاه نی رسیدی تا قصه را تو به انتها ببری
لطف قرآن به طرز خواندن توست، «والضحی» چشمهای روشن توست
و «اذا الشَّمسُ کُوّرَت» تنِ توست که در آغوش بوریا ببری
بیت آخر میان خواهش و اشک میرسد بیقرار و میداند
در پی یک بهانه می گردی، تشنهای را به کربلا ببری
سهرابی
عاشق شدم دوباره سرم را بیاورید
بار گرانِ در به درم را بیاورید
اصلاً سیاه شد که ز داغش شود سفید
ای قوم روضه خوان جگرم را بیاورید
اولاترم من از همه بر گریه برخودم
اول برای من خبرم را بیاورید
بال مگس گرفت ز سیمرغ حوصله
ای اهل گریه پلک ترم را بیاورید
من مست حب شدم سخن از مستحب مگو
ای تاک ها بر شجرم را بیاورید
دستم نمی رسد که بیفتم به پای او
ای اهل اوج بال و پرم را بیاورید
کاشی کنید حوض دو چشم مرا و بعد
هر شب برای من قمرم را بیاورید
نه خوانده می شود نه نوشته ولی بگو
تشدید گریه ی سحرم را بیاورید
هر «یاحسین» زخم جدیدی ست کهنه کار
آن کهنه ی جدید ترم را بیاورید
بر تربتم ز روضه ی اکبر زنید آب
و آن گه به مرقدم پسرم را بیاورید
حالا که تا دیار تو ما را نمی برند
ما قلبمان شکست حرم را بیاورید