گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- محمد زند؛ در شماره گذشته به طور اجمالی جریانهای فکری اسلامی پیش از صدر المتالهین و افراد و آثار شاخص هر جریان معرفی شد و نوع سلوک این مشرب های فکری مورد بررسی قرار گرفت. در این هفته به طور خلاصه چگونگی شکل گیری دستگاه فکری صدر المتالهین، روش و آثار آن بر سایر جریانات فکری اسلامی، طرح و مورد دقت واقع می شود. بحث حاضر خلاصه ای برآمده ازکتاب آشنایی با علوم اسلامی استاد مطهری می باشد.
حکمت متعالیه، نقطه تلاقی جریانات فکری اسلامی
چهار جریان فکری رایج در تفکر و اندیشه اسلامی (مشایی،اشراقی،عرفانی و کلامی) در جهان اسلام تکامل یافتند تا در یک نقطه به یکدیگر رسیدند و جمعاً جریان واحدی را به وجود آوردند. نقطه ای که این چهار جریان در آنجا با یکدیگر تلاقی کردند «حکمت متعالیه» نامیده می شود. حکمت متعالیه به وسیله صدرالمتألّهین شیرازی پایه گذاری شد. مکتب صدرالمتألّهین از لحاظ روش شبیه به مکتب اشراقی است یعنی استدلال و کشف و شهود را توأماً معتبر می شمارد، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات با این مکتب تفاوت های زیادی دارد.
صدرالمتالهین، حلّال اختلافات اشراقیون، مشائیون،متکلمین و عرفا
در مکتب صدرالمتألّهین بسیاری از مسائل مورد اختلاف فلاسفه مشّاء و اشراق، یا اختلافات فلاسفه و عرفا، و یا مورد اختلاف فلاسفه و متکلمین، برای همیشه حل شده است. فلسفه صدرالمتألّهین یک فلسفه التقاطی نیست، بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هر چند روشهای فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن مؤثر بوده اند، اما باید آن را یک نظام فکری مستقل به حساب آورد.
صدرالمتألّهین کتابهای متعددی داردکه از جمله آنها می توان به اسفار اربعه، الشواهد الربوبیّه، مبدأ و معاد، عرشیّه، مشاعر، شرح هدایه اثیر الدین ابهر اشاره کرد.
حاج ملاّ هادی سبزواری صاحب کتاب منظومه و شرح منظومه از پیروان مکتب صدرالمتألّهین است. کتاب شرح منظومه سبزواری و کتاب اسفار صدرالمتألّهین و کتاب اشارات بوعلی سینا و کتاب شفای بوعلی سینا و کتاب حکمة الاشراق شیخ اشراق از کتب شایع و متداولی است که در حوزه های علوم قدیمه تدریس می شود. از جمله کارهای برجسته صدرالمتألّهین این بود که به مباحث فلسفی که از نوع سلوک فکری و عقلی است، نظام و ترتیبی داد شبیه آنچه عرفا در سلوک قلبی و روحی بیان داشته اند.
«فکر کردن»، نوعی سلوک ذهنی است
عرفا معتقدند که سالک با به کار بستن روش عارفانه چهار سیر انجام می دهد:
1-سیر من الخلق الی الحق: در این مرحله کوشش سالک این است که از طبیعت عبور کند و پاره ای عوالم ماوراء طبیعی را نیز پشت سر بگذارد تا به ذات حق واصل شود و میان او و حق حجابی نباشد.
2-سیر بالحق فی الحق: این، مرحله ی دوم است. پس از آنکه سالک ذات حق را از نزدیک شناخت به کمک خود او به سیر در شؤون و کمالات و اسماء و صفات او می پردازد.
3-سیر من الحق الی الخلق بالحق: در این سیر، سالک به خلق و میان مردم بازگشت می کند، اما بازگشتش به معنی جدا شدن و دور شدن از ذات حق نیست، ذات حق را با همه چیز و در همه چیز می بیند.
4-سیر فی الخلق بالحق: در این سیر، سالک به ارشاد و هدایت مردم، به دستگیری مردم و رساندن آنها به حق می پردازد.
صدرالمتألّهین، مسائل فلسفه را به اعتبار این که «فکر» نوعی سلوک ذهنی است، به چهار دسته تقسیم کرد:
1- مسائلی که پایه و مقدمه ی مبحث توحیدند و در حقیقت سیر فکر ماست از خلق به حق (امور عامّه ی فلسفه)
2-مباحث توحید و خداشناسی و صفات الهی (سیر بالحق فی الحق)
3- مباحث افعال باری، عوالم کلّی وجود (سیر من الحق الی الخلق بالحق)
4-مباحث نفس و معاد (سیر فی الخلق بالحق)
کتاب اسفار اربعه که به معنی «سفرهای چهارگانه» است بر اساس همین نظام و ترتیب است. صدرالمتألّهین که سیستم خاص فلسفی خویش را «حکمت متعالیه» نام نهاد، فلسفه مشهور و متداول- اعمّ از اشراقی و مشّائی- را «فلسفه عامّیّه» یا «فلسفه متعارفه» خواند.
و يا خلق لا من شيء و خلق من شيء تناقض کامل دارند اين ازقديم مورد اختلاف متکلمينو محدثين شيعه و فلسفه و تصوف بوده است جمع کردن اين دو ثبوتا محال است الا اينکه ملاصدرا از يکي دست برداته باشد .
ملاصدرا مورد انتقاد جدي بسياري از بزرگان و فقها شيعه مي باشد
انصاف اين است که يک طرفه پيش قاضي نريد
«فلسفه صدرالمتالهين فلسفه اي التقاطي نيست، بلکه نظام فلسفي خاصي است که هر چند روش هاي گوناگون اسلامي در پيدايش آن موثر بوده اند، خود مستقل و منسجم است»
(شهيد مطهري، کتاب فلسفه مقدماتي، صفحه 26)
بخوانيم تا بدانيم...