به گزارش گروه سياسي «شبکه خبر دانشجو»، کروبي در ادامه مناظره با احمدي نژاد گفت: اولا در سال 65 اصلا لشکر قدسي وجود داشته يا نداشته نمي دانم و من سخني نگفته ام.
کروبي افزود: ثانيا آنچه را که هميشه در آنجا (حج) بيان مي کردم براساس سياست امام بود که صريح مي گفت نه غربي نه شرقي و براساس مبناي حرف اما مي گفتند ما مي خواهيم راهپيمايي کنيم چون ما مي خواهيم جهان اسلام را در مقابل اين دوتا قرار بدهيم. حالا يک داستاني ما با امام داريم که اگر آن را بگويم اينجا وقتم گرفته مي شود، ولي اين داستان معلوم مي کند که چقدر اين پيرمرد حواسش دقيق بوده است. در يک مصاحبه اي من نکته اي را نگفته بودم، ولي دو سه روز بعد احمد آقا تلفن کرده بودند. واقعا داستان عجيبي است.
يک سلسله مسائل ديگر را هم مي گفتم که البته مواردي خلاف دستور امام تحرک هايي شده بود، ولي نيروهاي ما جلويش را گرفتند. بله همان مقطع مسلمانان بسيج شدند و خود حماسي ها و خود لبناني ها هم قبول دارند، حرکت هاي مردمي آن موقع که از امام بود و ايشان خط مي داد، اين وضع بوجود آمد.
سال 65 متاسفانه حادثه اي براي ما پيش آمد که يک هواپيما از ما گير افتاد و بعد معلوم شد يک مقدار مواد منفجره در آن بوده و آن را نگه داشتند. بنده هم هيج خبر نداشتم، اما با قاطعيت ايستادم و همه مسئولان آن وقت هم هستند و آنچنان ايستادم تا همه آنها را گرفتم و آوردم. مگر سه تاي آنها که اصلي بودند و آنجا ماندند. اين در مورد آنچه که جنگ مسلحانه از آن ياد شد.
نکته بعدي صحبت شما مربوط به کارشناسان بود. ببينيد در رابطه با کارشناسان جناب آقاي احمدي نژاد که خودش فقط يک سوال را به من جواب داد، ولي هي مي گويد 10 سوال کردم يکي از آنها را جواب نداديد. من مي گويم قوه قضائيه مي گويد پرونده اردبيل اين است.
به شما که عرض کنم، کارشناسان خودت دانش جعفري، خوش چهره، افروغ، رهبر؛ اينها همه از ياران شما بودند اينها هم از دور شما رفته اند.
نکته سوم هم فرموديد شما به يک جرياني وصل هستيد ولي من وصل نيستم، چرا الحمدالله آقاي نقدي، آقاي شريعتمداري، آقاي صفار، اينها همه دوستان شما هستند. آيت الله مصباح يزدي، آيت الله جنتي اشکالي هم ندارد. اينها اتفاقا نشان مي دهد که شما به يک مجموعه خوب وصل هستيد. حالا بعضي هم که حق استاد و شاگردي را فراموش مي کنند و مي آيند و مي گويند نوشته هاي ايشان هم مثل نوشته هاي امام است ببريد توي کتاب ها که تدريس بشود.
اما در رابطه با انقلابي بودنم. بله انقلابي هم هستم. همان انقلابي، اما انقلابي حساب شده. منتها مي گويم بياييد حساب شده با هم حرف بزنيم؛ چون اگر نسنجيده حرف بزنيم دشمن تراشي مي کنيم، بنابراين من هميشه کاري به دولت ندارم حالا هم از خودم دفاع مي کنم. چه آنوقتي که در محضر رهبري بودم چه آن موقعي که در مجلس بودم. هميشه اين يک کلمه حرف را مي زدم و مي گفتم ما بايد انرژي هسته اي صلح آميزش را بخواهيم. پافشاري بکنيم دفاع هم بکنيم، اما مذاکرات را هم قطع نکنيم. حتي گفتم سياست يا سياستگذاري با رهبري است.
بر اين اساس هرچه گفته ام در چارچوب همين نظام گفته ام، بنابراين نه مذاکره کننده بودم و نه در جلسه بودم. فقط نتايج مذاکرات را ما وقتي مي شنيديم که گزارش به ما مي دادند يا وقتي که ما را دعوت مي کردند. چه در شوراي امنيت که رئيس آن رئيس جمهور است و چه محضر رهبري. ما هم نظراتي مي داديم.
در بحث هولوکاستي که شما از آن سخن مي گوييد ما هم مي گوييم هلوکاست بالاخره يک قضيه شده يا نشده؟ اين يک. حالا شما خيال مي کنيد که از وجود مقدس امام زمان يا سلمان فارسي دفاع کرده ايد. بله اين حرفتان که مي گوييد فلسطيني ها از سرزمين شان آواره شده و صهيونيست ها آمده اند گرفته اند. خوب ما هم از روز اول پيشنهادي داشتيم. همين پيشنهادي که جمهوري اسلامي داد مبني بر اينکه يک رفراندوم برگزار بشود.
درباره قضيه شهرام جزايري که دوسه بار شما تاکيد کرديد من گفتم. هرکسي اسمي از ما برد که از نزديکان شما هستند اصلا شما وارد بحث نشويد و حالا هم چون شما دو سه بار فرموديد، در اينجا توضيح مي دهم که امام به بنده اجازه هايي داده اند که هيچ کسي اين اجازه ها را ندارد، دوم اينکه پرونده من قبل از انقلاب يک بخشي به امور مالي برمي گردد؛ يعني اجازه داشتيم اولا به همين تناسب خيلي تيتروار به آن اشاره مي کنم.
کميته انقلاب اسلامي، آقاي مهدوي، جهاد جناب آقاي ناطق. کميته سپاه مرحوم لاهوتي؛ اينها را به اينها دادند. بعد کميته امداد را هم به من دادند. کميته امداد براي اقشار آسيب پذير بود. من اين کار را مي کردم. هر روز صبح مي رفتم از آيت الله صانعي پول مي گرفتم. قبلا هم پول تحصن و ساير اينها همه با من بود. من يکي دو بار شيراز رفتم. خوزستان رفتم. پول بردم وقتي امام وارد شد هفت ميليون آن موقع پول نزد من بود. من شدم مسئول کميته امداد. بنابراين شهرتي پيدا کردم. توي اوراق فراوان است.
از بيرون (مسلمانان داخل و خارج) پول هايي براي من ارسال مي شد. اموال مصادره اي به من مي دادند که بين مردم تقسيم مي کرديم. از دولت هم هيچ نبود. حساب هاي اين هر چه بود جدا بود.
اين همه پول هايي که به ما دادند آقاي جزايري را هم باز من عادت ندارم هميشه مي خواهم براي خودم هزينه کنم. اصلا چه افراد يا اشخاصي پيش من آمدند. آقاي جزايري را آوردند. دو مرتبه هم ايشان پول داد. جمع آن هم 300 ميليون بود. دروغ هم نمي گويم. اگر بيش از اين هم بود حتي يک ميليارد هم اگر بود باز عنوان مي کردم. قسم مي خورم که ايشان هيچي در مقابل اين پول از من نخواست. فقط گفت چون شما اينجا هستيد برکت است.
الان هم بايد به من پول بدهند. بنده که پول ندارم، پول نفت که خرج بکنم. من که پول تراکم شهرداري ندارم الحمدالله. بنده پول از مردم بايد بگيرم و خرج بکنم. اينجوري هم که شما فکر مي کنيد من فردا ورد مي خوانم و اين مي شود طلا براي انتخاباتم خرج مي کنم بالاخره عده اي بايد به من بدهند.
اما حالا يک کسي بيايد بگويد يک ريال آن را از جايي آورده ايد. حتي تلفن که معلومه، وقتي خود شما شهردار بوديد من براي مسکن نمايندگان صحبت کردم. خوشبختانه اين جزايري هيچي از من نخواست که من به کسي تلفني بزنم.
چون من عادتم اين است. الان از آقاي قاليباف بپرسيد که چند تا نامه برايش نوشته ام. حالا هم به محض اينکه کسي مراجعه بکند، من مي نويسم.
به خود ايشان هم شايد تلفن کردم؛ از جمله راجع به خانواده آقاي قدوسي صحبت کردم. ايشان گفتند هيچ خبر ندارم. خانم قدوسي گفت خودشان دستور داده است. يادتان باشد در مجمع تشخيص مصلحت از شما سوال کردم اين ساختمان خانواده قدوسي چرا اينجور شده و آن را گرفته ايد، شما گفتيد من خبر ندارم. خانم قدوسي يعني دختر آقاي طباطبايي به من گفت که مادر شهيد هست. همسر شهيد هم هست.
متاسفم يک برگي لاي اوراق است بايد بگردم و آن را پيدا کنم. ببينيد که رهبري چي نوشته است. با اينکه آيت الله شاهرودي از نظر رهبري و از نظر همه ما عزيز است، با حالت توبيخي زير آن نامه و به خط خودشان نوشته است، جناب آقاي شاهرودي اين شيوه کاري است که يک کسي پولي بدهد به کسي و آن فرد هم پول را در کارهاي معمول خرج بکند، موجه هم هست. نه او از اين چيزي خواسته نه اين چيزي از او خواسته . هيچ کسي هم اين وسط چيزي نخواسته. حالا چه افرادي موجه است. شان قوه قضائيه هم اين نيست که اين کار بکند. اين هم داستان آن پولي که شهرام جزايري به من داده است.
ادامه دارد ...