به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، جلسه نقد «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» با حضور روح الله حجازی کارگردان، سعید قطبی زاده و مسعود فراستی منتقد در سالن 2 سینما فلسطین برگزار شد.
روح الله حجازی کارگردان فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» درباره انتخاب گونه ملودرام برای بیان روابط بین زوج ها و خانواده ها گفت: من قبل از فیلم های اولم در تلویزیون 12 تله فیلم ساختم و از این تجربیات استفاده کردم. در آن زمان اتفاقاتی در جامعه و بین خانواده ها دیدم که می توانست یکی از دغدغه هایم برای ساخت فیلم باشد و دوم اینکه می خواستم از سینمای دولتی فاصله بگیرم و به همین دلیل به این موضوعات پرداختم تا حرفی برای گفتن داشته باشد. ساختن فیلم های جشنواره پسند خطرناک است و امکان دارد استقبال خوبی از سوی مخاطبان صورت نگیرد.
حجازی افزود: همه افراد این فیلم خاستگاه سنتی دارند. این فیلم در یکی از دانشگاه های آمریکا نمایش داده شد و حتی در بین ایرانیانی که 30 سال مقیم آمریکا بودند، رفتارهای ساناز عجیب به نظر می رسید و این نشان می دهد آنها همچنان گرایش های سنتی داشتند. شاید برای رامتین زنی که به طور دائم در آشپزخانه نباشد، جذابیت داشته باشد اما بعدها در گفتگوهایش به این اشاره می کند اگر رفتار فعلی را داشتم شاید مرد ایده آل همسرم بودم.
این کارگردان بیان کرد: ما دو روش زندگی متفاوت را در جامعه بررسی کردیم. در زمان های گذشته جامعه به این اندازه پیچیده نبود اما الان پیچیده شده و دیگر نمی توانیم از ظاهر افراد قضاوت کنیم و این تناقض را در مدل های مختلف زندگی این افراد می بینیم.
وی درباره احساس شخصیت منصور نسبت به ساناز یادآور شد: منصور نسبت به ساناز حسی دارد و تنها کسی است که ساناز را نازی صدا می کند. در بحث هایی که با محدثه دارد، به نظر می رسد که از زنهایی با این منش و خلق و خو بدش نمی آید و در واقع در حال کشف و شروع ماجراست.
حجازی درخصوص پایان فیلم و ایرادهایی که نسبت آن مطرح می شود،اذعان کرد: چندان قائل به پایان باز نیستم اما در این مورد به خصوص معتقدم این آدم ها در بن بست هستند و هر انسانی در جزیره خودش است. شاید در فیلم بعدی کار دیگری انجام دهم اما درباره«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» همین پایان را در نظر داشتم.
وی در پاسخ به اینکه آیا شخصیت منصور آینده آقا و خانم میم است،گفت: این دو شخصیت وجوه مشترکی با هم دارند. در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» وقتی یک زن همپای همسرش پیش می آید، می بینیم که مرد بعدها دچار تعارض می شود اما در«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» وجوه زن و مرد امروزی را در زندگی رامتین و ساناز می بینیم.
این فیلمساز درباره ساخت فیلم هایی با دغدغه«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» عنوان کرد: این موضوعی است که رویکرد کبک مآبانه نسبت به آن داشتیم و فیلمسازان درباره آن در نمای دور قرار میگرفتند. همیشه فیلمسازان باید در این رابطه فیلم بسازند و مقاومت کنند و خودم 2 سال بعد از این فیلم، دیگر فیلم نساختم. امکان پنهان کردن آنچه در زیر پوست جامعه اتفاق می افتد، وجود ندارد. می خواستیم به این اشاره کنیم که آدم های این شکلی هم هستند و باید آنها را بپذیریم، تحلیل کنیم و شاید به راه حلی در این خصوص برسیم. آدم های این فیلم دیر با هم صحبت می کنند و چیزهایی از آنها می شنویم که تا به حال نشنیدیم.
کارگردان فیلم« زندگی خصوصی آقا و خانم میم» درباره میزان استفاده از جامعه شناسان و روانشناسان در فیلم گفت: دو فیلم قبلی ما به میزان دریافت ما از جامعه بود اما برای فیلم های بعدی از روانشناس و جامعه شناس دعوت کردیم و کمک می گیریم.
وی در پایان صحبت های خود گفت: سعی کردیم تا جای امکان قضاوت نکنیم و برایم جالب است که هرکسی از ظن خود یار این فیلم شده است و این یک دستاورد برایم بود. در حال حاضر جامعه پیچیده شده و سینما هم باید متأثر از آن باشد و شخصیت ها هم پیچیده باشند که ما به آن فقدان قطعیت می گوییم.
در ادامه جلسه مسعود فراستی منتقد در پاسخ به این پرسش که «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» در چه ژانری قرار می گیرد، توضیح داد: به نظرم سینمای ایران ژانر ندارد و ما هم ماقبل بحث ژانر قرار گرفتیم اما با تسامح فکر می کنم این فیلم به ملودرام نزدیک است. هیچ کدام از افراد جامعه و دولت ما طناز نیستند و به همین دلیل بیشتر با ملودرام خانوادگی همذات پنداری می کنیم و نزدیک هستیم.
فراستی ادامه داد: این فیلم بیان کننده بحران جدی خانواده ایرانی است در هر خانواده ای همواره تضادهایی وجود دارد. گاهی خانواده ها مذهبی اما بچه ها مدرن هستند و گاهی هم این معادله عکس می شود. جامعه ما عجیب و غریب است و با تحلیل تک بعدی حرکت جامعه از سنت به مدرنیته راه به جایی نمی بریم و این کمکی به درک مسأله ما نمی کند. فکر می کنم جامعه ایران نه سنتی و نه مدرن است و ما به طور کامل مدرن نیستیم. نسل جوان ما ادعای مدرنیته و حمله به سنت را دارد اما زیست اجتماعی مدرنی ندارد.
این منتقد عنوان کرد: «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به زندگی اجتماعی ما نزدیک تر است و تضادها و کشمکش هایش سنخیت بیشتری با زندگی ما دارد. این فیلم به معنای واقعی مسأله دارد و مسأله آن قلابی نیست. سینمای ایران همواره ما قبل از مسأله است اما دو فیلم حجازی به نظرم به بعد از طرح مسأله می پردازد.
فراستی با اشاره به مثبت دانستن نماد نساختن از اقشار مختلف در فیلم تشریح کرد: خوشبختانه نقطه قدرت فیلم از بحثی شروع می شود که فیلمساز دو طیف از آدم ها را در نظر نگرفته است که مظهر یا نماینده گروهی خاص باشد و من واقعا معنی این نمادگرایی را متوجه نمی شوم. منتقدی که این طور فکر کند، به شدت پرت و نمادباز است. سینما معمولا آدم خاص خلق می کند که اگر خوب در قالب خود بنشیند با او ارتباط برقرار می کنیم.
حاتمی کیا به این نکته اشاره کرده است که در فیلم«چ» مریلا زارعی نماد مام وطن است. اگر فیلمسازی این را بگوید، اثر فیلمساز نابود می شود و اصلا مام و نماد در سینما معنا ندارد. اگر هر چیزی در سینما خودش باشد، بهتر به آن نزدیک می شویم و نباید نماد آن باشند و به نظرم نه حجازی و نه فیلمنامه نویس به این دام نیفتاده اند.
فراستی درباره «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» گفت: به نظرم رامتین و ساناز یک زوج امروزی هستند که ترکش های مدرنیته به آنان اصابت کرده است و همچنان یک پشت سنتی دارند. به نظرم سکانس پاک کردن برنج یکی از بهترین سکانس های فیلم است که محدثه از رامتین می پرسد که تا حالا برنجک خوردی و این سوال باعث می شود که رامتین به خاطرات گذشته اش بازگردد. ما در این فیلم با بحران یا بن بست خانواده روبرو هستیم. در فیلم قبلی این بن بست وجود دارد و در فیلم دوم این بن بست سرباز می کند.
وی افزود: این مسائل و مشکلات در جامعه وجود دارد و اگر بخواهیم با شعارهای ایدئولوژیک این مسائل را پاک کنیم و آنها را از بین ببریم، صورت مسأله پاک نمی شود.
این منتقد با طرح اینکه طرفدار پایان بسته است، عنوان کرد: به طور سنتی طرفدار پایان بسته هستم و به نظرم وقتی کسی چیزی را خلق می کند باید به طور کامل بیافریند. انتهای فیلم کلمانتین جان فورد باز است اما برای این پایان مربوط به این دو آدم و رابطه بین آنهاست و باید این طور باشد. اگر این به معنای پایان باز باشد و این را بدانیم که ادامه شخصیت ها چیست، پایان باز اهمیتی پیدا نمی کند. به نظرم پایان فیلم حجازی باز و رها نیست.
فراستی در واکنش به این سوال که آیا خط کشی افراد در فیلم از نام گذاری محدثه و ساناز شروع نمی شود، گفت: نمونه این سوالات را بسیار شنیدم و بیشتر از بچه هایی شنیدم که به خودشان لقب ارزشی می دهند و به نظرم نیستند. آسیب شناسی یک پدیده به این معنی نیست که این فیلم سیاه است و یا برداشتن ستون ها به معنای برداشتن ستون های نظام است. در حقیقت علیدوستی و رامتین می خواهند تغییراتی صورت بدهند که این تعابیر نسبت به این فیلم ها احمقانه است. چرا نسبت به فیلم این قدر بدگمان هستیم و بد نگاه می کنیم و ظرفیت نداریم؟
وی افزود: اگر انتقاد آسیب شناسی کند، با آن موافقم و سوال اینجاست که کجای این می تواند تلخ و سیاه باشد. به نظرم فیلم حجازی فیلم سیاهی نیست بلکه تلخ است.
این منتقد با اشاره به فریبکار نبودن شخصیت ساناز و ایرادات فیلم گفت: ساناز به طور مطلق ریشه های فیلم های نوآر فرانسه را ندارد و اصلا به زنان اغواگر فرانسوی نزدیک نیست. زندگی مشترک از فیلم قبلی از نظر رفتن در مسأله جلوتر است. به نظرم پایان ساناز خوب است اما چند پلان کم دارد. پایان فرخ نژاد و نمای مدیوم در سیگار کشیدن کافی نیست و احتیاج به یک نمای نزدیک تر داریم. پایان قاضیانی از پشت در حال گریستن است اما می خواهیم صورت آن را ببینیم تا دلیل اصلی گریه اش را بدانیم که برای چیست. همچنین پایان رامتین هم کافی نیست و آن نما موضع مشخصی ندارد. علاوه براین به یک نمای دیگر خانه و تصویر عمومی آن احتیاج داریم که آن را ندیدم.
فراستی درباره اینکه فرم در چه قسمت هایی از فیلم خودش را نشان می دهد، تشریح کرد: در هر چهار بازی فرم می بینیم؛ یعنی بازیگر از بازی صحیح آن را منتقل می کند. در میزانسن دوربین و کات های صحیحی که می بینید، در پایین بودن سر رامتین موقع برداشتن مربا و هرچیزی که حس جدی انسانی را به شما القا کند، قطعا فرم را به شما منتقل می کند. اگر 3 ثانیه مکث 5 ثانیه شود، همین فرم را می رساند.
این منتقد با اشاره به اینکه حجازی کار بزرگتری انجام داده گفت: حجازی به این اشاره می کند که اگر وضعیت ما محکم نیست و با هر بادی می لرزد باید جلوی این لرزش ها را بگیریم. وقتی مرد به زنش می گوید که دیگر نمی خواهم به آشپزخانه بروی، این می تواند یک قدم خوب باشد. باید حداقل دموکراسی را به خانواده ها بیاوریم و دیالوگ برقرار کنیم. این فیلم خیالی نیست که بگوید مربوط به جامعه ما نیست پس آسوده بخوابید. بحران در این فیلم درونی تر، نرم تر و مؤثرتر است اما در فیلم قبلی خشن تر بود.
وی درپایان درباره ساخت فیلم با تم خیانت گفت: به نظرم حتما باید درباره خیانت فیلم بسازیم اما باید طوری باشد که آن را آسیب شناسی کنیم و نباید تبلیغ خیانت باشد.