گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ با توجه به سخنان و تاکیدات متعدد رهبری در بحث جمعیت، و تصریح کارشناسان جمعیت شناسی به مواجهه ایران با خطر کاهش جمعیت، به سراغ طاهره همیز، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس خانواده رفتیم تا به بررسی ریشه های اعتقادی چالش کاهش جمعیت بپردازیم. آنچه از نظر می گذرانید قسمت سوم این گفتگو است.
«خبرگزاری دانشجو»- می توان گفت ناآگاهی برای خانوادهها ترس به وجود میآورد؛ به طور مثال اگر مهارت ها و آموزش ها ایجاد شود، این چالش وجود نخواهد داشت که فرزند مانع عشق همسر به همسر است.
همیز: بلی؛ در فرزندآوری و تربیت فرزند باید سطح آگاهیها بالا رود و آموزشهای فراوان باید داده شود؛ به طور مثال من به مواردی برخورد کردم که مادربزرگ، فرزند تب دار را به بیمارستان می آورد و از والدین فرزند خبری نیست.
وقتی مادربزرگ برای رفع مشکل زوجین جوان وارد عمل می شود، والدین در حاشیه قرار می گیرند، برای پدر نگرانی ایجاد نمی شود؛ چرا که مطمئن است دو نفر دیگر بار این نگرانی، دعا و ... را به دوش می کشند؛ حال وقتی که مادربزرگ دو روز در خانه آنها میماند و با او سنگین برخورد می شود، این مقدمه ایجاد کدورتها میشود.
زمانی که فرزند بیمار می شود والدین او باید وی را به بیمارستان ببرند، وقتی بی تابی و بیماری کودک خود را می بینند بانگرانی و اضطرار دعامی کنند و نزدیکی به خدا را لمس می کنند؛ فردای آنروز تماس تلفنی پدر از سر کار، به مادر آرامش روحی می دهد، از این که مرد به زن و بچه تا این اندازه اهمیت می دهد لذت می برد؛ وقتی مادربزرگ در حل این مشکل به میان می آید زن و شوهر از برخی لذت ها محروم می شوند؛ نگرانی ها، دعاها و... باعث شادی و دوام زندگی خواهد شد در صورتی که من همواره میگویم در حل مشکلات فرزندان خود دخالت نکنید تا آنها قوی شوند، البته نظارت و حمایت ازفرزندان پس از ازدواج کار پسندیده ای است.
«خبرگزاری دانشجو»- چون سعی می کنند با هم مشکل را حل کنند و کنار هم باشند.
همیز: این امر باعث می شود افراد یک خانواده به مرور زمان به یکدیگر وابسته تر و پیوسته تر شوند؛ نسبت به کودک خود از خداوند شاکر می شوند؛ این نوع تربیت با تربیت بیمار گونه رایج تفاوت های بسیاری دارد؛ ما یکسری اصول اسلامی را در تربیت فرزند، باید به جامعه تزریق کنیم تاحیات تازه ای بیابد.
مادر بزرگ با تمام نگرانیهایی که دارد باید در حل آسان و زود هنگام مسائل عقب بایستد و اجازه دهد والدین لذت های رشد فرزند خود را ببرند؛ جامعه باید بپذیرد برخی اصول و نکات کوچک باعث لذت بیشتر خواهد شد؛ وقتی کودک در خانه بیمار میشود تمام اختلافات بر طرف می شود و مسائل پیش پا افتاده تحت الشعاع قرار می گیرد؛ بنابراین فرزند باعث شادی و رفتن غمها میشود.
وجود فرزند باعث نشاط مضاعف است و این امر باید به خانواده ها نشان داده شود؛ رسانههای ما همواره پدر و مادر هایی را به تصویر می کشد که در برابر فرزندان خود ناتوانند؛ این آموزشها منفی است؛ در رسانه ما فرزندان دانا نشان داده شده، شوهر در خانواده آدم ناتوان جلوه داده می شود، در حالی که درآموزههای قرآنی شوهر تکیه گاه زن است مایه آرامش و شکوفایی اوست.
«خبرگزاری دانشجو»- البته نمیتوان انکار کرد که در برخی موارد احساس می شود خانم ها در حل مشکلات توانمندتر هستند، خانواده هایی را می بینیم که خانم گرداننده خانواده و زندگی خانواده است.
همیز: همین خانم نیاز به یک تکیه گاه دارد؛ زن میتواند کارهای بسیاری انجام دهد، به گفته امام خمینی(ره) از دامن زن، مرد به معراج می رود؛ زن می تواند مربی گری کند، درمان گر همسر خاطی خود باشد و...، ولیکن همین زن احساس تنهایی میکند و باید فرد قدرتمندی بالای سر او باشد تا زن بتواند به او تکیه کند.
زن فمنیستی آمریکایی اذعان داشت که با توجه به این که از گفته خود اکراه دارم اما از این که به شوهر خود تکیه می کنم لذت می برم؛ بسیاری از طلاق هایی که اتفاق می افتد به دلیل قوّام نبودن مرد است و زن ، کم آورده است، حضرت علی (ع) می فرماید ما یافتیم زن ها در زمان حاجت خود هیچ تقوایی ندارند؛ این مرد است که می تواند در خانه تقوا را حفظ کند؛ اگر مرد نباشد زن به بیراهه می رود و درتربیت جوان و نوجوان، این پدر است که باید حرف اول را بزند.
در تربیت پسر جوان، زن نمی تواند به درستی تشخیص دهد، مرد باید وارد شود؛ زن به دلیل نگرانی نمی تواند تحمل کند پسر جوانش بسیاری از کارها را انجام دهد و این در حالی است که در آینده همین پسر جوان وارد جامعه میشود و نمی تواند بسیاری از کارها را انجام دهد؛ فرزندان جوان باید در خانواده خود کسب مهارت کنند تا بتوانند در جامعه نقش خود را به درستی ایفا کنند.
قوّامیت پدر باید در خانواده حفظ شود، جامعه نباید قوّامیت را از مرد بگیرد، مادر و پدر باید پسر جوان خود را قوّام تربیت کنند و... از جمله عوامل منفی که اثرگذار در تربیت جوان و نوجوان است؛ این که در رسانه نشان می دهند مرد پیشبند می بندد و ظرف می شوید، زشت است و اینگونه است که جامعه قوّامیت را از مرد می گیرد؛ جامعه قوّامیت را از مردهایی که همواره در حال خدمت کردن به زن ها هستند، می گیرد؛ مرد باید مدیریت کند و در زمان سختی نیز کمک های همه جانبه داشته باشد.
زمانی که پیامبر(ص) کار بیرون از خانه را به حضرت علی(ع) سپرد به این معنا است که مرد باید در خانه آرامش داشته باشد و نباید برای او کار باشد؛ کار اجتماع را خداوند از دوش زن بر می دارد که خانه محل آسایش او شود؛ لذت بردن و تقدیر فرزندان و همسر از خانم خانه زیباییهای خانه و خانواده است که باید نشان داده شود.
سبک زندگی را باید قدم به قدم نشان داد؛ با یک جمله از امام سجاد(ع) می توان برای یک زندگی زناشویی سبک زندگی ساخت؛ امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود حق زن بر مرد و حق مرد بر زن را عنوان می کنند؛ در انتهای این نکته را عنوان می کنند که زن باید لذت مرد را فراهم کند؛ با همین یک نکته می توان یک سبک زندگی تعریف کرد؛ زن چگونه می تواند لذت مرد را فراهم کند؟
چشم مرد از ظاهر مرتب خانمش، گوش او ازحرفهای دلنشین به جای گله کردن، استشمام عطر خوش خانمش، غذایی مطبوع که زن آماده می کند، خصوصیات اخلاقی شیرین و رفتار و منش باوقار زن، ریاست مدبرانه زن در خانه، روش صبورانه تربیت فرزند و... باید لذت ببرد حتی بندگی و اطاعتی که مرد برای خدا می کند باید توسط زن لذت بخش شود؛ این نوعی از سبک زندگی است؛ نکات ریز این سبک زندگی باید به جامعه آموخته شود؛ تمام این لذت ها زمانی تامین می شود که خود زن سالم باشد و برای او خستگی وجود نداشته باشد نگاه خریدارانه شوهر وکلام شیرین او ، قدردانی او، حمایت قدرتمندانه او از خانمش صفایی به زندگی می دهد که هر حادثه ناگواری این خانه را تخریب نمیتواند بکند.
وقتی خانه کانون لذت می شود، چه جامعه ایی از این خانواده به وجود خواهد آمد؟ جامعه حاصل کانون سالم و کم تنش خانواده های قرآنی خواهد بود؛ عقده در جامعه وجود ندارد و همه به یکدیگر خدمات می دهند؛ از زمانی که قوانین پیشرفت کرده است و روابط عاقلانه شده است کمتر مشاهده می کنید در تصادف ها افراد به یکدیگر فحش های رکیک بدهند و به عبارتی برخی رفتارها و گفتارها در شأن افراد نیست که بخواهند از خود بروز دهند.
اکنون شاهد هستید به واسطه کراماتی که انقلاب به انسان ها در جامعه بخشید فرهنگ مردم تغییر کرده است؛ قوانین اسلام وارد زندگی و اجتماع شود انسان ها کریمانه با یکدیگر زندگی خواهند کرد؛ زندگی کریمانه باعث می شود خداوند نیز درهای برکات آسمان و زمین را به روی انسان ها بگشاید؛ امام زمان (عج) آرامش را در جهان حاکم خواهند کرد و مردم به طور طبیعی زندگی خود را می گذرانند؛ روند زندگی فرد بر اساس عدل است و مبنای آن محرومیت نیست چرا که حکومت عدل بر پا می شود.
هدف از خلقت انسان این است که در سایه عدل کمالاتی را کسب کند که پس از مرگ آن کمالات ادامه خواهد داشت؛ وقتی صفات خدایی در انسان تجلی یابد این کمالات در او بروز خواهد کرد؛ خداوند به واسطه کریم بودن بنده گناهکار خود را می بخشد؛ اگر فرد کریم نباشد نمی تواند بخشنده باشد.
تعالیم اسلام انسان را به اوج قدرت و آرامش میرساند؛ جامعه حاصل از این تعالیم جامعه پویا و خلاق خواهد شد؛ حضرت علی(ع) می فرماید دنیا محل تجارت اولیاء خداوند است؛ دنیا محل لذت و رفاه و آسایش و رشد برای عالم آخرت است در حالی که روایات بسیاری هم از حضرت وجود دارد که در مذمت دنیا دوستان است.
زنی که محیط خانه را برای همسر خود لذت بخش می سازد در واقع این محیط را برای آرامش خود آماده می کند؛ وقتی یک زن هنرهای خود را بروز می دهد کمبودی احساس نمی کند و سرشار از حس آرامش و لذت خواهد شد؛ وقتی لذت مرد تامین شود زن، دیگر مریض گونه به همسر خود شک نمیکند؛ چرا که کمالات او به اندازه کافی خواهد بود که مرد را به سمت دیگری سوق ندهد.
در اجرای سبک زندگی اسلامی، موارد و مسائل بسیاری نصیب انسان ها می شود که الان انسان ها از آن محروم هستند؛ الان زن ها و مردها از خیانت نگران هستند، چرا که در سبک زندگی غربی این امر رواج دارد؛ در غرب الگوها و وابستگی ها تعریف نشده است؛ یکی از مهم ترین عواملی که باعث شد غربی ها الگو و برنامه ریزی برای زندگی خود نداشته باشند، این است که به دنبال سخن پیامبر عظیم الشان خود نرفتند که گفته بود بعد از من مردی به نام احمد خواهد آمد و شما آن را بپذیرید.
غربی ها کورکورانه الگوی ازدواج نکردن پیامبر خود و مادر او را گرفتند؛ آموزه هایی که مربوط به ازدواج و تربیت فرزند و... است را ندارند؛ بعد از سال ها پروتستان ها عقد، ازدواج و... را تعریف کردند؛ تا چه اندازه تخلف ها را به واسطه کشیش ها گزارش می دهند؛ خود آن ها مکتب پروتستان را تشکیل دادند تا لجن فساد را از معابد جمع کنند؛ حال آن ها می توانند برای ما برنامه ریز باشند؟
در اسلام برای لحظه لحظه زندگی دستور داریم حتی دعا برای لحظه بسته شدن نطفه داریم تا شیطان شاهد این نطفه نباشد؛ باز هم می گویم ای کاش می شد سریال 500 قسمتی ساخت و سبک زندگی را به مردم یاد داد؛ سبک زندگی گفتنی نیست، بایدعمل به آنرا آموزش داد؛ مخاطب این مطالب را می خواند ولیکن باور ندارد، وقتی این زندگی را ببیند و برکات حاشیه آن را بداند قطعا آن را انتخاب خواهد کرد.
برای رفع موانع باید سازوکار مخصوص به خود را به کار گرفت؛ اگر خداوند را برتر ببینیم قطعا آموزههای اسلامی را انتخاب خواهیم کرد؛ خداشناسی با خدایابی متفاوت است؛ شهید عباس بابائی در زمان طاغوت در اتاق ژنرال در آمریکا نماز خود را می خواند چرا که خدا را یافته است؛ ژنرال از این که وارد اتاق شد و مشاهده کرد عباس بابائی مشغول کار دیگری است ناراحت می شود و توبیخ می کند و می گوید چرا از من نترسیدی و به کار دیگری مشغول بودی؟ وقتی او درباره اصول نماز و سخن گفتن با خداوند در دین اسلام توضیح می دهد، خداوند قلب ژنرال را به نفع شهید بابائی منقلب می کند و با عالی ترین نمره فارغ التحصیل می شود.
اگر قبول داشته باشیم خداوند مقلب القلوب است، در سبک زندگی به گونه دیگر رفتار می کنیم؛ در نهایت روز عید قربان رگ گردن عباس بابائی زده می شود و به شهادت می رسد، سبک زندگی او به چه نحوی بوده است؟ برتر بودن خدا و گزینش خداوند، زمانی تحقق می یابد که من خدایاب شوم؛ من با عبادات صحیح خدایاب می شوم.
در آیه 185 سوره مبارکه بقره، ماه رمضان را به این گونه توصیف میکند که قرآن در آن ماه نازل شده است تا مردم هدایت شوند، به فرقان برسند، قدرت حل بحران داشته باشند، چون مهمان خداوند هستند خداوند از مهمان خود با قرآن پذیرایی می کند و..؛ وارد این ماه شدید باید روزه بگیرید البته بر اساس وسع فرد از او تکلیف می خواهد؛ خداوند در این آیات می فرمایدکه برای ما آسانی می خواهد تا بتوانیم خدا را در این ماه بیابیم تا در عمل بگوییم الله اکبر است از آنچه می فهمیم.
یکی از مشکلات و افسردگی های انسان ها در جوامع امروز این است که قدرت حل بحران را ندارند و در زندگی به شکست می رسند؛ غربی ها برای این مشکل راه حل قرص خوردن را انتخاب کردند در حالیکه در دین ما گفته می شود وقتی با قرآن ارتباط برقرار کردید به حل بحران خواهید رسید و دچار افسردگی نخواهید شد.
مثلا وقتی در ماه رمضان روزه می گیرید در می یابید خداوند بزرگ تر از آن چیزی است که بتوان وصف کرد؛ در قلب زکریا خداوند این گونه است که از خداوند فرزند می خواهد علی رغم این که همسر او پیر، ناتوان، نازا و...باشد؛ وقتی زکریا خداوند را از آن چه وصف می کنند برتر می بیند، از برآورده شدن خواسته خود نا امید نیست، و حتما به خواسته اش می رسد.
و همچنین در مراسم باشکوه حج، قربانی کردن، یکی ازبخشهای اعمال است، در سوره مبارکه حج آیه 37 راز این عمل را می فرماید: گوشت یا خون این قربانی به خداوند نمی رسد ولیکن شما به تجربه بالای دینی خواهید رسید که در هیچ یک از ادیان دیگر یافت نمی شود؛ خداوند را با اوصافی می یابید که وقتی به او توکل می کنید لذتی می برید که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست؛ آموزههای اعتقادی ما چنین است؛ با این سبک آموزشی، پس فرد دیگر از فرزند آوری، تربیت فرزند و... نمیهراسد.
مادرها بلا استثناء می خواهند فرزندشان را خود بزرگ کنند و دست بیگانه ندهند؛ پس چرا حضرت زهرا مرگ خود را از خداوند خواستار شد؟ حضرت زهرا(س) درک کرده که خدا بالاتر از همه است و بزرگ تر از آن است که من بخواهم درباره او فکر کنم؛ فرزندان را خداوند به ثمر خواهد رساند به آن گونه که اعلا می شوند؛ بر طبق فرمایش امام خمینی (ره) حضرت زهرا(ع) از کلبه محقر فرزندانی را بزرگ کرد که نورشان افلاک را روشن کرد.
کسی که به بزرگی خداوند پی برده است و می داند همه چیز به دست اوست، نمی گوید من باشم تا فرزندم را بزرگ کنم؛ این که من شیء یا وسیله ای را برای فرزند خود تهیه می کنم تا فرزندم بی نیاز شود مشرکانه است؛ من بسیاری از ابزار و وسایل را در اختیار فرزند خود نباید قرار دهم ولی برای آن جایگزینی قرار دهم.
وقت خود را برای بودن با فرزند بگذارنم تا چنان برای فرزند لذت بخش باشد که استفاده از ابزار و وسایل را تمنا نکند به خاطر عدم آزار والدین خود از آن بگذرد؛ محبتی که در زندگی در قلب فرزند قرار می گیرد، باعث می شود برنامه های تربیتی والدین درمورد او مؤثر واقع شود.
صحبتهای خانم همیز بسیار عالی و دقیق و ریز و کاربردی و تاثیر گذار و براساس واقعیت هستند خدا حفظشون کنه.
هر 4 مصاحبه رو پی دی اف کردم با اجازتون