کد خبر:۳۵۴۶۳۹
روایت‌هایی از زندگی آیت‌الله طالقانی به بهانه سالروز درگذشت او؛

چرا آیت‌الله طالقانی در مجلس خبرگان روی زمین می‌نشست؟/ ماجرای اقامه اولین نماز جمعه بعد از انقلاب

 احمد آقا نقل کردند امام با دقت تمام خطبه‌ها را از تلویزیون پخش می‌شد می‌دیدند و خوشحال شدند...

به گزارش خبرنگار حوزه مقاومت و پایداری «خبرگزاری دانشجو»، محمود دولت‌آبادی نویسنده کتاب‌هایی مانند «کلیدر» و «جای خالی سلوچ» سال 1353 به جرم چپ‌گرا بودن بازداشت شد. او در زندان با آیت‌الله طالقانی آشنا شد و بعدها خاطراتی از او نقل کرد. در خاطرات او آمده است: با آقای طالقانی احساس دوستی پیدا کردم. ایشان کم قدم می‌زد و معمولاً کنار حیاط می‌نشست، من می‌رفتم پهلویش می‌نشستم. البته روابطم با همه آقایان خوب بود، ولی آقای طالقانی به طور کلی از لحاظ روحی و فکری، وضعیت متفاوتی داشت و بچه‌های دیگر هم که زندانی سابق بودند، مثل پاک‌نژاد و آقا رحیم و... با آقای طالقانی خیلی راحت بودند، به خصوص پاک‌نژاد. اساساً نگاهی که آقای طالقانی داشت، نسبت به مجموعه مردم مملکت فراگیر بود...

 

.... گاهی اوقات هم از پیشینه سیاسی و خاطراتش با ما صحبت می‌کرد. قاعدتاً می‌دانید که آقای طالقانی در دوره‌ای در زمان رضاشاه، در جوانی‌اش در قزل‌قلعه زندانی بوده. باز هم لابد می‌دانید که آقای طالقانی یک ضد کمونیست وجودی بود و با کمونیست‌ها در ماجرای آذربایجان جنگیده بود، با این همه از این هم ابایی نداشت که نقاط مثبت هم‌زندانی‌های کمونیست خود در دوران رضاشاه را با ارج‌گزاری بیان کند.

 

اشاره دولت‌آبادی به خاطراتی است که طالقانی از دوران هم‌بندی با تقی ارانی کمونیست دوآتشه روایت کرده بود: «در دوره‌ای که دبیر حزب کمونیست ایران دکتر ارانی بود، به یاد می‌آورد که من [طالقانی] در قزل‌قلعه زندان بودم و ارانی هم زندان بود. ما جوان بودیم و ارانی توی بند راه می‌رفت، به همه ما قوت قلب می‌داد...».

 

 

دولت‌آبادی با یادآوری این تعابیر اضافه می‌کند: «برای من خیلی اهمیت داشت. یکی ارج‌گزاری به منش دیگری، اگرچه مغایر منش خودش بود، دیگر نگاه دموکراتیک نسبت به همه دیدگاه‌ها و تصور چنان چشم‌اندازی در جامعه ما، ایران. پرس‌وجو نکردم که دقیقا جزئیات قضیه چه بوده، اما این را یادم هست که می‌گفت با اینکه ارانی در وضعیت خوبی نبود – احتمالا اشاره به اثرات شکنجه می‌داشت – ولی به ما نیرو می‌داد. خودش هم در زندان چنین نقشی ایفا می‌کرد. به عنوان یک روحانی ابایی نداشت که به چپ‌ها بگوید باید روحیه‌تان را حفظ کنید و فشار‌ها را تحمل کنید».

 

دولت آبادی در مورد شنیدن خبر درگذشت آیت‌الله طالقانی می‌گوید: «آن تنهایی و رنجوری‌ای که در ایشان دیده بودم، می‌دانستم که در آن هیاهوهای سیاسی و مطالبات و توقعات گوناگونی که ایشان در معرض آن بود دوام نمی‌آورد. انسانی با روحیه آقای طالقانی بیشتر عارف می‌شود وقتی مجال بیابد... آقای طالقانی اهل هیاهو و راه افتادن توی خیابان‌ها نبود؛ بیشتر توی خودش بود در زندان هم. ‍[وقتی خبر را شنیدم] نیم ساعتی بهت‌زده بودم. در آنجا بود که حس کردم ای کاش بعد از زندان رفته بودم و یک بار دیگر ایشان را دیده بودم... طالقانی خیلی عزیز بود، سعه‌صدر داشت و بزرگوار بود. آقای طالقانی واقعاً شبیه هیچکس نبود».

 

خاطره رهبر انقلاب از دادگاه آیت‌الله طالقانی

 

مهدی طالقانی از فرزندان مرحوم طالقانی در مورد خاطره رهبر انقلاب از پدرش می‌گوید:

 

دادگاه محاکمه مرحوم ابوی در سال 1342، ایشان را به ده سال حبس محکوم کرد. در آن زمان، این دادگاه‌ موضوع پُرسر و صدایی شده بود. از آیت‌الله خامنه‌ای شنیدم که بارها در این دادگاه‌ها شرکت کرده بودند. یکی از خاطرات ایشان از دادگاه ابوی این است: «اولین ملاقاتی که با مرحوم طالقانی داشتم، در دادگاه تجدید نظر ایشان بود که در همین پادگان عشرت‌آباد تشکیل شده بود. دادگاهی بود که ایشان و بقیه‌ی سران نهضت آزادی را محاکمه می‌کردند. من از پیش، آیت‌الله طالقانی را می‌شناختم، اما با ایشان از نزدیک دیدار خصوصی نداشتم. سال‌های 41 یا 42 بود که من در آن دادگاه شرکت کردم. آن موقع من تازه از زندان آزاد شده بودم و ایشان در زندان شنیده بودند که من در زندان هستم، ولی من در قزل‌قلعه بودم، لذا همدیگر را ندیده بودیم.

 

در آن دادگاه آقای طالقانی عصایی دست گرفته و نشسته بودند و دادگاه را به رسمیت نمی‌شناختند ولذا از خودشان دفاع نمی‌کردند. وقتی که در دادگاه زنگ تنفس زده شد، آقایان برای اظهار ملاطفت به ما که به عنوان تماشاچی دادگاه رفته بودیم، بلند شدند و به طرف ما آمدند. این‌جا بود که ما رفتیم و از نزدیک با مهندس بازرگان و این‌ها سلام و علیک کردیم.

 

در همین حین که ما می‌رفتیم طرف این‌ها، دادستان از جایگاه خودش بلند شد که برای تنفس به طرف دیگری برود. به آقای طالقانی که رسید، خواست تملقی بگوید. این جالب بود که این‌قدر روحیه‌ی آقای طالقانی عالی بود که دادستان خودش را محتاج این می‌دید که به ایشان تملق‌گویی کند. آمد و یک جمله‌ای گفت که دقیقاً یادم نیست؛ به این مضمون که من هم از خانواده‌ی روحانی هستم. آقای طالقانی با بی‌اعتنایی تحقیرآمیز توأم با طنزی به او گفتند که، [متأسفانه عین جملات ایشان هم دقیقاً یادم نیست] اما همین‌قدر یادم هست که همه‌ی جمعیتی که دور آقای طالقانی ایستاده بودند، قاه‌قاه به داستان خندیدند.

 

آن منش و روحیه را من از دادگاه در ایشان دیدم و این مقدمه‌ای بود برای دیدارهای بعدی ما در طول سالیانی که در زندان بودند. هر وقت که من زندان نبودم، به دیدارشان می‌آمدم و در زندان از پشت میله‌ها صحبت می‌کردیم. پیغام‌هایی داشتند برای آقای میلانی در مشهد و برای جریان‌هایی که ما غالباً در آن‌ها شرکت داشتیم. بعد هم که از زندان بیرون آمدند، تماس‌های زیادی داشتیم و همه‌ی برخوردها و دیدارهای من با آیت‌الله طالقانی تا روزهای آخر حیات‌شان، همان روحیه را که در اولین دیدار در دادگاه دیدم، تقویت می‌کرد».

 

چرا آیت‌الله طالقانی در مجلس خبرگان روی صندلی نمی‌نشست؟

 

آیت‌الله طالقانی خواستار تشکیل مجلس در مسجد بود و با استناد به مجلس مسلمانان در صدر اسلام که به شکل دایره روی زمین نشسته و مجلس آنها صدر و ذیل نداشت تا جایی که واردین و نمایندگان قبایل و کشورهای خارجی رسول خدا را چون هیچ‌گونه امتیازی در جایگاه و لباس از دیگران نداشت نمی‌شناختند، خود نیز در جلسه افتتاحیه مجلس خبرگان (28 مرداد 1358) هنگامی که با کمی تاخیر وارد مجلس شد در میان تعجب حاضرین به جای نشستن روی صندلی‌های مجلس روی زمین نشست و چند نفر از نمایندگان نیز به نشانه احترام با ترک صندلی‌هایشان روی زمین کنار وی نشستند.

 

 

در فاصله تنفس جلسه اول و دوم، بسیاری از نمایندگان و علما و روحانیون عضو مجلس دور تا دور طالقانی روی زمین نشستند و به بحث پرداختند. در این حین وقتی آیت‌الله بهشتی از ایشان خواستند که در صورت امکان برای جلوگیری از سوء تعبیر طبق آیین‌نامه بر جایگاه خود بنشینند، طالقانی جواب داد: «قبلا به من گفتند که این کار خلاف آیین‌نامه است و من جواب دادم که جریمه آن را هر چه هست، می‌دهم. من دوست داشتم به جای این کاخ در مسجد جلسات را برگزار می‌کردیم ... وقتی می‌گوییم که مسجد جای همه‌گونه جلسات بحث و بررسی و تصمیم‌گیری‌های سیاسی و نظامی است چرا خودمان رعایت نمی‌کنیم؟»

 

اولین نماز جمعه‌ای که آیت‌الله طالقانی خواند

 

سیدمحمدصادق قاضی طباطبایی از هم‌رزمان آیت‌الله طالقانی می‌گوید: «یکی از دغدغه‌های که آقای طالقانی را رنج می‌داد این بود که ایران تنها کشور اسلامی است. که نماز جمعه ندارد. من گاهی اوقات در خدمت ایشان به مسجد جامع نارمک می‌رفتم که سید محمد  تقی واحدی آنجا نماز جمعه می‌خواند.

 

امام جمعه قبل از انقلاب سید حسن امامی بود که شاه تعیین می‌کرد. آقای طالقانی بعد از پیروزی انقلاب به احمد خمینی گفت به امام بگویید نماز جمعه را در ایران احیا کند. احمد آقا خودش برای من نقل کرد و گفت: من به آقا (امام) گفتم امام لبخند زدند و فرمود: آقای طالقانی چه یادآوری خوبی کردند؟ به ایشان بگویید نماز جمعه را خود ایشان احیا کند. من به آقای طالقانی زنگ زدم و به ایشان گفتم حاج آقا می‌گویند خود شما نماز جمعه را احیا کنید.

 

 

گفت: به ایشان بگویید من تازه از زندان بیرون آمدم و مریض هستم توانایی ندارم نماز جمعه بخوانم باز امام تکرار فرمودند از عهده آقای طالقانی بر می‌آید و جوانان با زبان شما آرام‌تر خواهند گشت. وقتی به آقای طالقانی گفتم: فرمودند پس به من اجازه تأمل بدهید. آن زمان آقا احمد جلالی در صدا و سیما بود. آقای طالقانی به ایشان ماموریت می‌دهند تا وسایل نماز جمعه برای پس‌ فردا مهیا کنند و مکان نماز جمعه را نیز دانشگاه تهران انتخاب کردند.

 

آقای طالقانی ادامه دادند: فکر نمی‌کردیم نماز جمعه مورد استقبال قرار بگیرد چون مردم ایران به نماز جمعه عادت نکرده بودند و آقای طالقانی به احمد آقا گفتند: به امام بگویید فتوا بدهند وقتی مردم نماز جمعه می‌خوانند احتیاجی ندارند نماز ظهر را بخوانند. من چون حق ندارم فتوا بدهم پس امام این فتوا را بدهند.

 

آقای طالقانی 6 نماز جمعه را اقامه کردند یک بار در بهشت زهرا و 5 بار در دانشگاه تهران، نخستین نماز جمعه بعد از انقلاب در دانشگاه تهران برگزار شد. احمد آقا نقل کردند امام با دقت تمام خطبه‌ها را از تلویزیون پخش می‌شد می‌دیدند و خوشحال شدند».

 

 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات بینندگان
خادم الشهدا
Iran (Islamic Republic of)
۱۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۱
بسم الله.
آقای طالقانی خدا رحمتت کنه کجایی که ببینی رنگ و بوی بعضی از نماز جمعه ها عوض شده و هیچ اهمیتی به اون داده نمیشه..من مدیر مسئول یک سایت شهرستانی بودم که بعلت انتقاد از امام جمعه آن هم نه مستقیما فقط با انتشار چند کامنت از کار برکنار شدم قبلا هم نسبت به عملکرد امام جمعه در رابطه با مسائل فرهنگی و ارتباط با بدنامان و خلافکاران شهر و در رابطه بامطالبه نکردن و حتی حمایت سطحی از حقوق مردم شخصا انتقاد کرده بودیم که نتیجه نداد که اگر جزئیات رو بخواهید دراختیار تون میگذارم من تا الان هیچ عکس العمل دیگه ای نشون ندادم ولی نمیدونم این مدارک که جمع آوری کردم رو چکار کنم تا الان فقط بخار مادرم زهرای مرضیه چیزی نگفتم و گرنه ازره دیگه میتونستم کارایی انجام بدم.بخدا داره آبروی شهرمون میره.
10
3
saeed
۲۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۶
آقاشما حق داری بتوپی به این امام جمعهها وقتی بحث از امربه معروف میشه میگن ما همه کاره ایم اما در عمل هیچند میایم کار انجام بدیم میگن شهرستان صاحب داره .بعضی اوقات یک صحبتهای نفهمانه ای میزنند که خدا باید بدادشون برسه.الله اکبر......خدا به شما صبر بده.
ناشناس
۲۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۱
خداجباری امام جمعه ی بهشهرو بیامرزه که چون بعضی ازهمسایه هاش مکه نرفته بودن ایشونم به خاطر اون همسایه ها سفر زیارتی خارج ازایران نرفت.واقعا حیف شد
پربازدیدترین آخرین اخبار