حکایت شهیدی که همسایه معترضش را شفا داد/ از کادو پدر شهیدم که روز عقدم برایم فرستاده بود بغضم ترکید
مسئول قرارگاه نور در نقل قول از دوستش گفت: در مراسم عقدم بغض گلوم رو گرفته بود بابا نبود؛ اما باهاش حرف می‌زدم، مادرم با نگاه بهم می‌فهموند: پسرم! در مجلس عقدت بغض نکن، من آتیش می‌گیرم...
تعداد نظرات: ۲
منتظر
Iran, Islamic Republic of
دوشنبه ۰۳ آذر ۱۳۹۳
خط به خط این خاطرات اشکمو درآورد،خدا خیرتون بده
کاش راهشونو ادامه بدیم...
شهدا شرمنده ایم
بی نام
United States of America
دوشنبه ۰۳ آذر ۱۳۹۳
عالی بود
ارسال نظرات
captcha
آخرین اخبار