به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، عباس آخوندی که پیشتر در یادداشتی نسبت به مردم و نامزدهای منتقد دولت توهین و بی احترامی کرده و آنها را ترامپ یاوه گو و هیتلر نامیده بود، بار دیگر نسبت به مردم و نامزدهای منتقد دولت فحاشی کرده است.
وی در بخشی از این یادداشت آورده است: "با ظهور و تجلی پوپولیسم افراطی در سال 1384 در عرصه سیاست در ایران، اظهارات گمراهکننده تبدیل به رویه معمول از سوی برخی سیاستمداران در مصدر قدرت شد. واقعیت آن است که پدیده پوپولیسم جان سختتر از آن است که بهسادگی تسلیم واقعیت شود. از در که بیرون رود از پنجره باز میگردد. باتوجه به عدم تعهدی که در نهاد این رویکرد وجود دارد، پوپولیستها هر لحظه خود را در لباس جدیدی میآرایند و حضور جدیدی پیدا میکند. هر چند، این قلم بر این باور است که هر ماری، مارمهره ندارد و هر کسی نمیتواند نقش راهبر پوپولیستی را ایفا کند؛ حتی اگر از ایراد هیچ اتهامی فروگذار نکند و از دادن هیچ وعدهای دریغ ننماید."
وزیر تندوری روحانی در بخش دیگری آورده است: در میان رهبران پوپولیست، هیتلر یک نمونه تمام عیار است. البته همقطاران وی چون موسولینی و استالین نیز از دو اردوگاه متفاوت نمونههای قابل ذکر دیگری هستند. در دورهی متاخر و نزدیکتر به ما میتوان از بوش (پسر)، سارکوزی و برلوسکونی نام برد. هرچند برخی خانم تاچر را نیز در این ردیف طبقهبندی میکنند. پوپولیستها با عبور از رهبران و نهادهای اجتماعی و مخاطب قراردادن مستقیم تودههای مردم، موتور حرکت خود را بهراه میاندازند و سعی در بیاعتبار سازی هر آنچه دربرابر آن قرارگیرد دارند. ملیگرایی افراطی که ظرفیت برانگیزانندهی قوی دارد، به عنوان یک راهبرد اساسی عنصر شتابدهندهی حرکتهای پوپولیستی است.
آخوندی که یکی از وزرای خشن کابینه روحانی است، افزود: مهمترین ویژگی پوپولیسم ماهیت ضد نخبگی، ساختارشکنی و بیاعتبارسازی نهادهای اجتماعی بهویژه نهادهای مرجع است. این همان اتفاقی است که در انتخابات سال 1384 رخ داد. در آن سال سر جمع گروهی از نخبگان به این نتیجه رسیدند که باید از آقای هاشمی برای حضور در انتخابات دعوت کنند و ایشان نیز پذیرفت. البته اجماعی در نخبگان در آن سال صورت نگرفت و از هر دو اردوگاه کسان دیگری نیز به صحنه رقابت آمدند. این بهترین وضعیتی بود که برای رقیب اصلی میتوانست رخ دهد. او که با ساختار شکنی در اردوگاه خود از سد تمام نهادهای مرجع عبور کرده بود و موجب بیاعتباری آنها؛ بهویژه نهادها و سازمان اجتماعی اصولگرایی شدهبود، با استفاده از اختلاف میان نخبگان، هیچگاه نخبه اصلی را رها نکرد و تمام حملات خود را متوجه آقای هاشمی رفسنجانی نمود که سیبل اصلی بود. بدینترتیب، از پلکان ایشان بالا رفت و خود را همتراز ایشان به جامعه معرفی کرد. او در سال 1388 نیز مجددا همین سیاست را در پیش گرفت و با انتساب رقیب به ایشان و سایر نخبگان بار دیگر همان برنامه را اجرا کرد. پوپولیستها با بزرگنمایی نقاط ضعف پیرامون بزرگان و مخاطب قراردادن مستقیم تودههای مردمی از یک سوی، امکان نقد ایدهها و شعارهای پرهزینهی خود را از نخبگان و منتقدان جامعه سلب میکند، و از سوی دیگر امکان همزادپنداری را در میان مخالفان آنان فراهم میکنند و بدین ترتیب در جامعه یارگیری میکنند. شعار مردی از میان مردم در این چارچوب کارکرد دارد. آنان این پیام را به تودهها منتقل میکنند که عدهای گردنکلفت حق شما را خوردهاند و ما در جهت بازگرداندن حقوق از دسترفته شما به شما هستیم و آنان نمیگذارند. طرفه آنکه خود مهمترین متحدان آنان هستند. "
وزیر تندروی دولت روحانی در بخش دیگری معتقد است: از هنرهای اصلی رهبران پوپولیست، کوچکنمایی مشکلات و تبدیل مسائل بسیار پیچیده به مسائل بسیار پیشپا افتاده و ساده است که همگان راهکار آن را میدانند. در این چارچوب، با برجستهسازی یک لایه بسیار سطحی از مسائل بسیار پیچیده کشور اعم از مسائل سیاسی، بینالمللی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و تبدیل آن به سفید و سیاه، صفر و یک، 4درصدی و 96درصدی، و یا با ما و یا بر ما؛ هم میتوان تمام مطالب را بهطور ساده برای عموم مردم بیان کرد.
آخوندی در ادامه اتهاماتش به نامزدهای منتقد دولت مدعی شد: اینبار نیز شهرداری که امکانات زیستی نسل موجود و نسلهای آتی مردم تهران را به حراج گذاشته است و متحد اصلی سوداگران و دلالان است، و به هیچ قانونی پایبند نیست، به تبعیت از فرد پیشین و با چاشنی ترامپی، ملت ایران را به دو گروه 4درصدی و 96درصدی تقسیم میکند و راستراست به دوربین نگاه میکند و به دروغ اقدامات خود را به دیگران نسبت و خود را طرفدار ضعفا نشان میدهد. واقعا پدیده عجیبی است. وعدههای دروغین، پوشالین و غیر قانونی میدهد و هرچه رییس و نمایندگان مجلس میگویند این صحبتها اعتباری ندارد همچنان ادامه میدهد، مدیریت بیقانون و فردگرایانه خود را مدرن و مدیریت قانونمدار دیگران را سنتی و از رده خارج معرفی میکند. علیرغم تمام مشکلاتی که در مدیریت خود داشتهاست، خود را مظهر توانایی و دیگران را مظهر ناتوانی معرفی میکند. این سبک بیان هرچند از منظر نخبگان و اندیشمندان حقیر و عوامفریبانه به نظر میآید، لیکن در عمل، واجد قدرت انتقال قوی یک پیام بسیار ساده است. در این رویکرد، گزارهها و جملات اعلامی به خودی خود فاقد ارزشند. آنچه ارزش دارد، پیام ضمنی است که شیواتر از بیان آشکار به مخاطب منتقل میشود. هرچند اکثر موارد اعلامی از سوی پوپولیستها عاری از حقیقت است، با جسارت هر سخنی را بر زبان میآورد. نامزدهای انتخاباتی در برابر این موضع تبلیغی، اغلب به قول معروف آچمز هستند."
وی می افزاید:" ایجاد تردید در رعایت منافع ملی در توافقهای بینالمللی قبلی و یورش به دولتهای پیشین نیز از راهبردهای تکرار شده توسط اکثر رهبران پوپولیست در کشورهای مختلف جهان است. به عنوان نمونه، هیتلر همواره امضاکنندگان پیمان ورسای (1919) پس از جنگ جهانی اول بهشدت سرزنش میکرد که ارتش آلمان را متلاشی، استقلال کشور را واگذار و ملت آن را برای دهها سال بدهکار ساختهاند. آنان، مدیران پیشین را به عدم شجاعت، درک ناصحیح شرایط بینالمللی، خودباختگی و عدم توان در ایفای منافع ملی متهم میکنند. و فراتر آنکه با خلاصهسازی و سادهسازی تمام سیاستِ خارجی در یک موضوع خاص، میتوانند موضوع را تبدیل به خواستهی مردم و فراتر غرور ملی کنند و ظرفیت بسیج ملی را فراهم سازند."
آخوندی در بخشی از این یادداشت نوشت: "با احترام به تمام شخصیتهایی که تاکنون اعلام آمادگی برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری کردهاند، نگاهی گذرا به مصاحبهها و مطالب ابراز شده از سوی آنان؛ اعم از معتدلان و اصلاحطلبان و دیگران مبین این نکته است که تقریبا هیچکدام تفکیک بنیادین بین قانع کننده صحبت کردن و منطقی صحبت کردن را مورد توجه قرار ندادهاند. لذا پارهای از آنان، با این فرض که اصلیترین معضل کشور اقتصاد است، اظهاراتشان سرشار از تحلیلهای اقتصادی است که نه تنها عامه مردم، که تحصیلکردهها نیز بهسختی با آن ارتباط برقرار میکنند"