گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-سارا عاقلی، «ویلاییها» فیلمی به کارگردانی منیر قیدی، زنی متفاوت و طغیانگر را در دل جنگ به تصویر میکشد. یک تصویر جدید و جسورانه، برعکس همه فیلمهای دفاع مقدس مانند «شیار 143» که زنان را به شیوهای کلیشهای بیش از حد مهربان و فداکار ترسیم میکردند. تفاوت بزرگ «ویلاییها» در به تصویر کشیدن زنان در دفاع مقدس بهانهای شد تا جایگاه زنان را در سینمای دفاع مقدس بررسی کنیم.
یک جستجو ساده در این حوزه نشان میدهد حتی پرداخت سینمای دفاع مقدس به زن اجتماعی است. مثل نشان دادن تأثیر جنگ بر احساسات و زندگی یک زن. این نگاه اگرچه ارزشمند اما نگاهی ضمنی به زن و هویت اوست. انگار او در بستر اصلی نیست و فقط ترکش حوادث به او اصابت میکند. اما با اکران «ویلاییها» اوضاع فرق کرد. اولین اثر بلند منیره قیدی آخرین روزهای اکران را پشت سر میگذارد. این اثر زنانی را روایت میکند که نه کیلومترها دورتر از جبهه، بلکه نزدیک خط مقدم، وظیفه پشتیبانی را به عهده دارند.
کارشناسان چه میگویند؟
کیوان کثیریان، منتقد سینما، در باره این فیلم میگوید: «اگرچه ما فیلمهایی داشتیم که مانند "شیار 143" و "بوسیدن روی ماه" در ژانر دفاع مقدس به موضوع زن بپردازند اما تفاوت آنها این است که زن را نه در بطن جنگ، بلکه پس از جنگ روایت میکنند. این در حالی است که قیدی در "ویلاییها" زنان را در خط مقدم جبهه یا نزدیک به آن ترسیم میکند که تصویر متمرکز و پررنگی از زنان در دفاع مقدس میپردازد. موضوعی که تا پیش از این تقریباً وجود نداشت.»
محسن جعفری راد، منتقد سینما هم معتقد است: «مهمترین برگ برنده ویلاییها موقعیت مرکزی روایت آن است. موقعیتی بکر یعنی زندگی سرشار از اضطراب خانوادههای فرماندهان جنگ که کمتر در سینمای جنگ ایران به آن پرداخت شده و نشان از پتانسیل معنا زایی و معنا آفرینی نامحدود این سینما دارد. در واقع منیر قیدی نشان میدهد که میتوان با انتخاب ایدهای که حتی روی کاغذ هم جذاب و تازه به نظر میرسد، مخاطب خسته از فیلمهای کلیشهای در ژانر دفاع مقدس را با ابعاد پنهان حال و هوای جنگ آشنا کرد.»
مادرانهها در سینمای دفاع مقدس
«گیلانه»، روایتی تلخ از دفاع مقدس
«گیلانه» فیلمی به کارگردانی رخشان بنی اعتماد بود که اوایل دهه 80 به تأثیر جنگ بر زندگی یک زن با نام گیلانه میپرداخت. این فیلم پیامد شوم و مهلک جنگ بر زندگی یک مادر را روایت میکرد که پسرش در جنگ قطع نخاع شده و عملاً زندگی گیلانه به عنوان یک زن روستایی و مستضعف نابود شد.
تصویر مادران صبور شهدا در «شیار 143»
شبیه به این روایت مادرانه را سالها بعد در فیلم «شیار 143» ساخته نرگس آبیار دیدیم. اما تفاوت اصلی این دو فیلم در نوع نگاهشان به جنگ بود. بنی اعتماد جنگ و دفاع مقدس را پدیدهای شوم و مهلک روایت میکرد که در نتیجهی آن زندگی «گیلانه» نابود شده بود. اما آبیار در فیلمش «الفت» را زنی ترسیم کرد که جنگ او را صبور و والا ساخت.
فداکاری بی انتهای مادرانه در «بوسیدن روی ماه»
تصویر مادران منتظر تصویر رایجی از زنان پسا دفاع مقدس بود. «بوسیدن روی ماه» ساخته همایون اسعدیان به این تصور دامن زد. تا همه مطمئن شویم زنان آسیب دیده از جنگ، مادرانی چشم انتظار، صبور و قانع بودند!
کیمیا، مادری برای جنگ
فیلم «کیمیا» هم روایتگر گونهای دیگر از فداکاری مادرانه بود. اما مادرانهای جسور که فداکاری یک زن را درست وسط میدان جنگ روایت میکرد. این فیلم که سال 73 منتشر شد، قصه زنی را تعریف میکرد که یک نوزاد را در بحبوحه جنگ نجات میدهد و سالها برای او مادری میکند.
«میم مثل مادر»، داستان رنج بی پایان یک مادر
روایت زنانی که جنگ زندگیشان را نابود کرد یا به نحوی بر آنها اثر گذاشت در سینمای دفاع مقدس کم نیست مانند شخصیت «سپیده» در «میم مثل مادر». اما «سپیده» یک مادر سالخورده و منتظر نبود. بلکه زن جوانی بود که در آستانه تولد فرزندش متوجه عواقب گازهای شیمیایی بر سلامتی خود و فرزندش میشود. فیلم مرحوم ملاقلی پور روایت اثر جنگ بر ابعاد مختلف زندگی یک زن بود.
دخترانههایی از جنس دفاع مقدس
«عصر روز دهم» و «روز سوم» نیز هر کدام به شکلی تأثیر جنگ را بر زنگی یک دختر تعریف میکردند اولی بعد از سالها و دومی در میانهی جنگ.
داستان خواهران غریب در «عصر روز دهم»
«عصر روز دهم» درباره خانم دکتری است که به عراق سفر میکند تا خواهرش را ـ که در زمان جنگ به دست یک عراقی افتاده ـ پیدا کند. این اثر به کارگردانی مجتبی راعی در زمان حال روایت میشد و پیامد جنگ را پس از سالها بر زندگی دو خواهر به تصویر میکشید.
روز سوم، جنگ برای حرمت خواهری
«روز سوم» اثر محمد حسین لطیفی یک ویژگی منحصر به فرد داشت. «سمیره» اگرچه کاراکتری وسط درگیریهای جنگ بود اما به خاطر موقعیت جسمانی که برایش به وجود آمد توان هیچ کاری نداشت. او در آخرین روزهای سقوط خرمشهر توسط حلقهای از مردان نجات یافت. البته همه همراهانش جز یک نفر در این نبرد شهید شدند.
کودک و فرشته
«کودک و فرشته» نیز داستان یک دختر بود که در اولین روزهای جنگ خانوادهاش را از دست میدهد اما جسورانه و در شهری که توسط دشمن اشغال شده دنبال برادرش میگردد. این اثر که قسمتهایی از آن برگرفته از کتاب «دا» بود تا حدودی توانست خلأ یک چهره قهرمانانه از دختران را در دفاع مقدس پر کند.
زنان در سینمای حاتمیکیا
ابراهیم حاتمی کیا به عنوان مهمترین و پرکارترین کارگردان دفاع مقدس پرداخت خاصی نسبت به زنان جنگ زده دارد. زنان محور اصلی فیلمهای دفاع مقدس او نبودند اما به گونهای در داستانهایش نقش مهمی ایفا کردند.
مثل نقش فراموش نشدنی مریلا زارعی در «چ» یا زنانهای از جنس خواهری در فیلم «از کرخه تا راین» یا شخصیت «محبوبه» در «روبان قرمز» که میان دو اندیشه دست به انتخاب زد.
سینمای دفاع مقدس از زاویهای خاص به زن و هویت او نگاه کرده است. یا مادرانه یا دخترانه و گاهی هم خواهرانه! این وسط یک روایت جاندار همسرانه کم بود که منیر قیدی با «ویلاییها» پازل «زن» در دفاع مقدس را تکمیل کرد. البته پیش از قیدی روایتهای همسرانه داشتیم اما کوتاهتر از آن بودند که محور فیلم بشوند. تفاوت «ویلاییها» با دیگر زنانههای دفاع مقدس همین خاص و جسور بودن است.
چند زن با چند نگاه
قیدی در اولین ساختهی بلند خود زندگی چند زن را همزمان روایت میکند. همین نقطه قوت اثر اوست. چون نگاهش محدود به یک دریچه نمیشود بلکه برعکس چندین دیدگاه را با هم پیش میبرد. «ویلاییها» داستان زندگی چند زن با فرزندانشان است که به خاطر جنگ در ویلاهایی نزدیک به خط مقدم ساکن شدهاند تا کمترین فاصله ممکن را با شوهرانشان داشته باشند.
اولین آنها «خانم خیری»، همسر فرمانده، است و میخواهد مثل فرماندهها فضای ملتهب ویلاها را مدیریت کند. پریناز ایزدیار در نقش «خانم خیری» یک زن تمام عیار را به نمایش می-گذارد که هم عاشق و دلباخته همسرش است و هم استوار و توانمند پابهپای او به جبههها خدمت میکند. «خانم خیری» احتمالاً رایجترین تصویری است که از همسران شهدا در ذهن داریم. زنانی قانع و صبور که شرایط جنگ را درک کردهاند و از شوهرانشان گلهای ندارند.
اما این همهی واقعیت نیست! چون بودند زنانی که با حضور همسرانشان در جبهه موافق نبودند. و بنای ناسازگاری میگذاشتند. اشکال کل سینمای دفاع مقدس همین خوب نشان دادن محض است. انگار این وسط هیچ فرد ناراضی وجود نداشته! کار مهم قیدی نشان دادن همین واقعیت است. به همین خاطر او «سیما» را که زنی ناراضی است به تصویر کشیده، تا جایی که وقتی همسرش در جبهه میجنگد او به فکر خروج از کشور با فرزندانش است.
اوایل فیلم «سیما» را عصبانی و طغیانگر میبینیم. او در عین حال که مادری بینظیر است؛ در میانهی داستان به حدی خشمگین و خسته میشود که فرزندش را به باد کتک میگیرد. کاری که شخصیتی مثل «خانم خیری» هرگز انجام نمیدهد.
البته قیدی در پایان داستان نشان میدهد که «سیما» و «خانم خیری» از هم تأثیر میگیرند و برهم تأثیر میگذارند. کارگردان «ویلاییها» در عین به تصویر کشیدن همسرانههای متفاوت، از مادرانه غافل نشده. او شخصیت «عزیز» با بازی درخشان ثریا قاسمی را نشان میدهد. همان تصویر همیشگی از مادرانی صبور و چشم انتظار.
طراحی شخصیت «سیما» با ایفای نقش طناز طباطبایی شاهکار قیدی در «ویلاییها» است. اوج شجاعت این کارگردان جوان در شکستن کلیشهها و نشان دادن واقعیتها.