این «جاده» بود که در ابتدا عاشق تو شد! عاشق تویی که در انتهای آن مسیر، تا نهایت یک حرف، یک باور، یک اندیشه، ایستادی و وسعت یک خاک را به نام خود زدی!
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ خوب گوش کن! صدای قدم ها، صدای سایش کفشها بر سینه جاده ها، کسی میگوید بیا! چند روز است که در راهی و باز هم خسته نمیشوی. چون تو خوب این صدا را میشناسی. صدای حسین را که بی وقفه میگوید بیا بیا بیا. اگر یک بار در میهمانی اربعین حسین حاضر شوی، دیگر برایت خیلی سخت میشود، در زمانهای دیگر که حرم حسین آرام و بیهیاهو است آنجا باشی. چون حس میکنی، تنها در اربعین است که حُرمت حرم حسین حفظ میشود، در اربعین است که کسی آرام وارد حرم نمیشود؛ همه به سر و سینه میزنند و در فراق حسین اشک میریزند و ناله سر میدهند.
شاید با خود بگویی: از خانه هم میتوانم به حسین سلام دهم؛ از خانه هم میتوانم زیارت اربعین بخوانم.چرا باید سختی چند روز پیادهروی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود:: «به خدا که نمیتوانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.»اگر من از خانهام سلام دهم و تو از خانهات سلام دهی؛ دیری نمیپاید که داستان کربلا از یادها میرود.
پیاده روی اربعین کاری زینبی است. مزه این چای را در هیچ کجای عالم پیدا نمیکنی. رنگ ارادت دارد و طعم شیرین عشق به سیدالشهدا علیه السلام. چشمان با محبت این میزبانان که ملتمسانه میخواهند با این چای خستگی از جسم و جان برگیری، متوقفت میکند. انگار لبخند هر زائر خستگی را از آنان میگیرد که روزهاست پای آتش محبت حسین علیه السلام ایستاده اند و چای عشق دم میکنند. نوش جان زائر …
به التماس میخواهند آبی از دستانشان بگیری و بنوشی. آنان آمده اند تا هر چه دارند تقدیم مولایشان کنند، اگر چه دیر آمدند. زمان، قافله این عاشقان را هزار و چهارصد سال دیرتر به صحرای کربلا راه داده است.حالا به اصرار میخواهند آبی از دستانشان بگیری و بنوشی. انگار هر جرعهای از این آب که زایران مولا را سیراب میکند. آبی بر آتش جانشان مینشاند.
این جهانی که باید پدیده ببیند و آن را لمس کند؛ حادثه ببیند، حماسه ببیند و بتواند آن را بشمارد؛ این جهانی که از هر چه با او سخن بگویی با تعابیر مختلف قابل تغییر است؛ قابل تحریف و تفسیر است.این جهان را با اربعین حسین (ع) باید با اسلام ناب آشنا کرد.
طبق معمول خیلیها دارند به پا بوسی تو میآیند و دوباره من بی سر و پا جا مانده ام. چقدر دوست دارم که با پیاده روی به دیدارت بیایم. باید به پای دل رفت نه به پای جسم. پیاده روی برای دیدارت یک راهپیمایی نیست. من تشنه معرفت تو هستم. آری، هر کس عشقی دارد و عاشقی مال جوانی است. برای همین است که گفته اند: همه اصحاب امام زمان (عج) جوان هستند و فرد پیر در آنها نیست مگر به اندازه نمک در طعام.
عاشقانهوارههای ارتش ۲۵ میلیونی امروز اربعین است و هر اربعین که میآید، داغ عاشورا تازهتر میشود. بنگر به تصاویر زیارت اربعین همین امسال. گو اینکه یک سال به عاشورای ۶۱ قمری نزدیکتر شدهایم! امروز اربعین است و هر اربعین که میآید، داغ عاشورا تازهتر میشود. بنگر به تصاویر زیارت اربعین همین امسال. گو اینکه یک سال به عاشورای ۶۱ قمری نزدیکتر شدهایم! تو گویی فقط ۴۰ روز از آن یومالعیار تاریخ گذشته است! نه اربعینها که فقط یک اربعین! وه که چه نزدیک است حسین علیهالسلام به ما، به فردا، به تاریخ، به آینده، به ظهور! و من از چشمان زوار کربلا، این مهم را میخوانم که از ندای «هل من ناصر» امام عاشورا، تنها و تنها یک اربعین گذشته است! البته که عاشورا مسلط بر زمان است و کربلا تسلط دارد بر زمین. بنگر به اربعین! چیست حرف حساب اربعینیان؟ جز آنکه آمدهاند به خونخواهی حسین؟ جز آنکه آمدهاند تا برای فریضه حتمی انتقام اعلام آمادگی کنند؟ جز آنکه آمدهاند تا در مقام عمل «لبیک یا حسین» بگویند؟
اما این ″جاده″ بود که در ابتدا عاشق تو شد! عاشق تویی که در انتهای آن مسیر، تا نهایت یک حرف، یک باور، یک اندیشه، ایستادی و وسعت یک خاک را به نام خود زدی! وسعتی که تمام وجود جاده″را گرفت... که محو تو شد... که مجذوب تو... بعدتر که شد، آدمها که گذشتند با هر وسیله و اسباب نقل دهنده و انتقال دهنده تا حریم تو، بعدتر که شد، آدمها که تفاوت این جاده با باقی جادههای جهان را زیر سم اسبها و بعدتر زیر چرخ ماشینها به احساس رسانیدند، دریافتند که نه... این مسیر تاب نمیآرد طی کردن راه را با این قبیل از اسباب. پای پیاده میطلبید این مسیر... و اینگونه شد که آدم ها، از عاشقانه وارهای همان ″جاده″، به تحملِ سختیِ تا رسیدنِ به وصال رسیدند! تا خودت! ببین که چگونه، چطور. یک ″جاده″، تمام عاشقان جهان را صبور کرد!