به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حجتالاسلام والمسلمین علی شیرازی نماینده ولی فقیه در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یادداشتی به ادعای نقد معصوم پاسخ داد. وی در یادداشت خود نوشت:
سال هاست که برخی در زیر لعاب واژگان فریب دهنده ای چون اومانیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، پلورالیسم و قرائت های مختلف از دین، به دنبال نفی دین و ارزش های دین اند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حضور پررنگ اسلام ناب محمدی (ص) در زندگی ملت ایران و شکست های پی در پی فرهنگ غربی و قدرت آمریکایی ها در جهان، بهره گیری از واژگان فوق الذکر رو به رشد گذاشت. برخی خودی ها نیز گرفتار دام مروجان اسلام آمریکایی شدند و متأسفانه دامنه نفوذ این تفکر را به پهنه سیاستمداران کشاندند و بعضی دولتمردان نیز به جمع نااهلان پیوستند و یا حرف خرافه گویان از زبان آنان بیان شد.
ابرقدرت ها که از حاکمیت دینی ضربه خورده بودند، تلاش کردند با طرح اومانیسم و انسان محوری، انسان را به جای خدا بنشانند و میل و خواست طبیعی انسان را محور و موضوع حرکت آدمی قرار دهند و با طرح تفکر لیبرالیسم، تلاش کنند به آدمی بقبولانند که در مسیر حرکت او، هیچ قید و شرطی پذیرفته نیست و آدمیان آزاد مطلق اند! لیبرالیسم نیز مانند کمونیسم و سوسیالیسم، محور جهان را انسان می داند و برخلاف ادیان الهی، بر خدامحوری خط بطلان می کشد.
سکولاریسم نیز بیان کننده روندی است که در آن به تدریج، عمل اجتماعی و نهادهای اجتماعی از دین و حاکمیت مفاهیم ماوراء طبیعی فاصله می گیرد و جداگانه عمل می کند. دقت در مفاهیم و مبانی سکولاریسم نشان می دهد که مرکز ثقل این نظریه، رد حکومت دینی است.
پلورالیسم نیز تفکری است که اصل و مبنای خود را تعدد و تکثرگرایی دینی می داند. برخی نیز با طرح تعدد قرائت ها، به دنبال آن هستند که مردم را برای پذیرفتن افکار و آرای متضاد آمده کنند تا با این سیر، زمینه جهانی شدن فرهنگ آمریکایی و غربی را فراهم کنند.
یقینی است که تنوع و تعدد ادیان، فرض صحیح ندارد؛ زیرا دین برای تربیت انسان است و ثابت شده که انسان، حقیقت واحد است. از این رو، دینی که برای تربیت انسان است، باید واحد باشد. این دین واحد هم، اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام خدا و پیامبر است. در مسائل قطعی اسلام نیز، محکمات و ضروریات و بینات اسلام تنها با قرائت خدا و پیامبر اسلام پذیرفته است. اگر مسلمانان بر این باور باشند و بر این عقیده اصرار بورزند، قطعاً زمینه جهانی شدن فرهنگ غربی فراهم نخواهد شد و اسلام ناب محمدی بر جهان حاکم خواهد گشت.
با این نگاه ، غربی ها به این باور رسیدند که بایستی ریشه های خدا باوری ، قرآن باوری و پیامبر باوری را بزنند ، چه کسی در این میدان اولی تر از افرادی هستند که مردم آنان را قبول دارند و به سادگی می توانند با شبهه پراکنی ، اعتقادات مردم را مورد هجوم قرار دهند و به ریشه اسلام ناب محمدی ضربه بزنند.
فریب خورده ها و دنیا طلبان و غافلان وارد گود شدند و گفتند: قرآن ساخته و پرداخته ذهن پیامبر و تفسیر آن ادراکات نفسانی و حالات روحی و احساسی و تجربه ای است که برای پیامبر حاصل شده است. هر تفسیری متاثر از ذهنیت مفسر است ، ذهن مفسر نیز معلول زمان ، جامعه ، محیط و افرادی است که یک فرد با آن سر و کار دارد.
ذهنیت پیامبر نیز از این قاعده مستثنی نیست و تحت تاثیر علوم و معارف همان عصر است و علوم و معارف آن عصر، نسبت به این زمان ناقص است ، پس قرآن و محتوای آن قابل اعتماد نیست و مانند هر کتابی قابل نقد است! نقد آن نیز با محک تجربه است ، ما باید دستورات خدا را در عمل به کار گیریم ، اگر تجربه آن موفق بود از آنها استفاه کنیم و گرنه باید آن را کنار بگذاریم!
این گژاندیشی تا بدانی پیش رفت که دگر اندیشان غربی گفتند: قرآن بیان دریافت و تجربه درونی پیامبر است و از آن جهت که او بشر می باشد به قرآن نیز خطا راه دارد! قرآن در ردیف کلام عادی بشر قرار دارد و بخشی از آموزه در قرآن صحیح نیست و باید به نقادی آن پرداخت!
بیهوده گویان توجه نداشتند که انسان ها در همه شرایط دارای یک حقیقت هستند و حقیقت فطرت و قلب و عقل همه آنها از یک سنخ است ، گر چه بدن و ارتباطش با طبیعت و کیفیت زندگی او در اعصار فرق می کند.
امور مرتبط با فطرت انسان ، همیشه یکی و ثابت است ، مثلاً انسان اگر در گذشته به عدالت عشق می ورزید و از ظلم رنج می برد، یا از تواضع و امانتداری و آزادی لذت می برد ، امروز نیز چنین است. پس ، اصول کلی دین و اخلاق و معارفی که به فطرت انسان بر می گردد همواره ثابت و غیر قابل تغییر است.
دگراندیشان این شبهه را از فضای علمی و جایگاه صحیح خود خارج می کنند و در میان افرادی که توانایی و تخصص پاسخ به این شبهه را ندارند طرح می نمایند، تا با این شبهه پراکنی ارزش های غرب را ترویج نمایند!
خداوند عزیز در آیه 82 از سوره نساء می فرماید: آیا درباره قرآن نمی اندیشید؟ اگر از سوی غیر خدا بود اختلافات فراوانی در آن می یافتند.
قرآن ، به تدریج در مدت 23 سال نازل شده و نزول آن در انواع شرایط مکانی و زمانی بوده است ، ولی می گویند در حقیقت با دانش بشر و عقل بشری به ستیز برخاسته اند! انسان؛ بدون وحی و بدون قرآن و بدون پیامبر، نمی تواند خودش را به سرمنزل مقصود برساند. یاوه گویان می خواهند با این شبهه پراکنی ها، اساس نبوت و دین را بزنند. وقتی سخن از حظ در کلام پیغمبر و نقد پیامبر است، سخن از بی ارزشی شدن تمام دستگاه نبوت است. دستگاه نبوت وقتی حکیمانه است و غرض الهی را تامین می کند که احتمال خطا و اشتباه در آن وجود نداشته باشد.
یقیناً با همین نگاه، خداوند در آیه های آغازین سوره نجم می فرماید: پیامبر هرگز منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید. آنچه می گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست."
به همین علت در آیه 8 سوره تغابن می فرماید:"به خدا و رسول او و نوری که نازل کرده ایم، ایمان بیاورید"
برخی می خواهند به این ایمان خدشه وارد سازند. ایمان مردم را که ثمره اش نظام دینی است، نشانه گرفته اند.
تعجب آنجاست که بعضی نیز از روی غفلت گام در این راه نهاده اند. از عاملان هرگز پذیرفته نیست که دست به این اشتباه بزرگ و خطرناک بزنند. اشتباهی که می تواند جوان امروز را دچار تردید و لغزش کند.
آقای روحانی در دیدار وزیر و معاونان وزارت امور اقتصادی و دارایی(23دی 96) می گوید:"هیچ استثنایی در کشور برای انتقاد کردن وجود ندارد و در کشور ما معصوم نداریم، حالا یک وقتی اگر امام زمان در کشور ظهور کرد، حالا آن وقت هم میشود نقد کرد؛ پیامبر اسلام (ص) هم به مردم اجازه انتقاد میدادند و بالاتر از مقام پیامبر در تاریخ وجود ندارد؛ وقتی پیغمبر یک صحبتی میکرد؛ طرف بلند میشد رو به روی پیغمبر و میگفت: اَ من الله او منک (این حرف از طرف خدا به شما وحی شده است یا نظر خودت است)، اگر پیغمبر میگفت از طرف خداست، میگفت حرفی نیست و اگر میگفت از طرف خودم هست، میگفت من قبول ندارم و نقد میکرد"!
ایشان توجه ندارد که قرآن در آیه 32 سوره آل عمران می فرماید:"از خدا و فرستاده او اطاعت کنید؛ و اگر سرپیچی کنید؛ خداوند کافران را دوست نمی دارد." همچنین خداوند در آیه 54 سوره نور می فرماید: خدا را اطاعت کنید واز پیامبرش فرمان برید؛ اگر از پیامبر اطاعت کنید، هدایت خواهید شد."
ودر آیه 33 سوره محمد می فرماید: "با عدم اطاعت از خدا و پیامبر اعمال خود را باطل نسازید!"
آقای روحانی در تاریخ 17دی1393 نیز گفته بود: "باید اسلام رحمانی، معقول و اعتدالی را به جهان معرفی و در برابر افراط و خشونت ایستادگی کرده و به دنیا بگوییم که اسلام دین افراط و خشونت نیست، بلکه دین مدارا است." اسلام رحمانی، کلیدواژه ای برای معارف نشأت گرفته از لیبرالیسم غربی و آمریکایی است که زیربنای آن را تفکر اومانیستی شکل می دهد و از درون آن سکولاریسم متولد می گردد؛ تفکری که می تواند با نفوذ در عرصه فرهنگی، فرهنگ آمریکایی را در کشور رشد دهد و آرام آرام بنیان نظام دینی را درهم بریزد!!
شعار اسلام رحمانی، ظاهری زیبا دارد، اما اینکه گفته شود رحمانیت خدا بر دیگر صفات وی غلبه دارد، و یا برای شناخت اسلام به درک رحمانیت خدا بسنده شود، تفکر غلطی است. صفات خداوند به گونه ای نیستند که یکی بر دیگری غلبه یا رجحان داشته باشد، بلکه این صفات در عرض هم، ذات خداوند را متجلی می کنند.
خداوند در عین اینکه رحمان است، شدیدالعقاب هم است. در عین اینکه محوکننده بدی هاست، انتقام گیرنده از سختی هاست. خداوند هم دارای بهشت است، هم دارای جهنم است.
جناب آقای روحانی باید بداند طرح یک کلمه بدون عمق یابی، کاری است غلط و احیاناً گمراه کننده؛ این حرف ها، چه اسلام رحمانی، چه نقد پیامبر و ائمه، حرف های غیرمستند به وحی الهی است و در معرض خطا و اشتباه و دوگونه اندیشیدن است. این حرف ها، ارزش های آمریکایی را ترویج می کند و ارزش های غربی؛ مشکل دار و علیه بشریت است. کدام انسان عاقل حرف خدا را که می فرماید پیامبر معصوم است، خطا نمی کند و دروغ نمی گوید را کنار می گذارد و حرف غربی ها را که نقد بر پیامبر و قرآن است، می پذیرد. اگر به این حرف ها روی بیاوریم، اسلام را کنار گذاشته ایم. به اسلام ناب محمدی پشت کرده ایم. در حرف ها دقت کنیم. اگر اسلام را درست نشناخته ایم، لازم نیست درباره اسلام حرف بزنیم. بگذاریم اسلام شناسانِ فقیه و متخصص وارد شوند تا با حرف های غیرکارشناسانه، مردم را گمراه نکنیم.